سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نجمه شمس: کاوه میرعباسی با اشاره به اینکه درگذشت ماریو بارگاس یوسا به معنای بینصیب ماندن خوانندگان و علاقهمندان ادبیات آمریکای لاتین از آخرین بازمانده نسل طلایی نویسندگانی چون «گابریل گارسیا ماکز» و «خولیو کورتاسار» است، توضیح داد: یکی از ویژگیهای شاخص آثار یوسا ساختار پیچیده روایتهایش بهویژه در اولین کتابهای اوست. به عنوان نمونه در «سالهای سگی» با هفت راوی مختلف مواجه هستیم که گاه تشخیص روایتکننده هر فصل برای خواننده دشوار است و این پیچیدگی روایت در «جنگ آخرالزمان» به اوج میرسد.
این مترجم، که ترجمه آثاری از یوسا از زبان اسپانیایی را نیز در کارنامه کاری خود دارد، با اشاره به اینکه نام اصلی کتاب «زندگی واقعی آلخاندرو مایتا» از یوسا «داستان مایتا» است، افزود: داستان این رمان اصلاً واقعی نیست. راویِ داستان نویسندهای است که روایتش را با توصیف برخی محلههای لیما (پایتخت پرو) آغاز میکند و پس از مقدمه کوتاهی نتیجه میگیرد که اگر بخواهی در لیما زندگی کنی یا باید به فلاکت و کثافت عادت کنی یا عقلت را از دست بدهی و بزنی مغزت را داغان کنی. بعد بلافاصله عنوان میکند که «مایتا» هیچ وقت عادت نمیکرد. مایتا همکلاسی راوی بوده است. کتاب ده فصل دارد که در هر فصل راوی در مکانی قرار میگیرد که به نوعی، مایتا در ۲۵ سال قبل در آنجا حضور داشته است. در انتهای فصل نهم، راوی افقهای کاملاً جدیدی پیشِ چشم خواننده باز میکند و نشان میدهد تمام روایتها دروغ بوده و خواننده را با مایتای واقعی روبهرو میکند. به گفته میرعباسی، یوسا در این رمان تمام فصلها را با یک جمله به هم اتصال داده که یک بداعت زیبا به شمار میرود و ما آن را در «گفتوگو در کاتدرال» نیز میبینیم.
میرعباسی با بیان اینکه «داستایفسکی»، «میلان کوندرا» و «ماریو بارگاس یوسا» همواره سه نویسنده محبوب وی بودهاند، گفت: یوسا بیشتر آثارش را بر اساس داستانهای واقعی خلق کرده و دورههای تاریخی کشورهای مختلف به نوعی در کتابهایش متجلی شدهاند که بر اساس پژوهشهای عمیق او در تاریخ و سیاست بوده است.
مترجم رمان «رویای سلت» یوسا تاکید کرد: یوسا سبکگرا نبود و سبک نوشتارش از رمانی به رمان دیگر تفاوت داشت؛ به عبارت دیگر سبک برای او کارکردی و در خدمت روایت بود. یوسا را میتوان از غولهای ادبیات آمریکای لاتین در دهه ۶۰ و ایام شکوفایی ادبی و آخرین بازمانده از نسل امثال گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس و خوسه دونوسو دانست.
میرعباسی با اشاره به اینکه یوسا در کنار رماننویس بودن رسالههای ادبی ارزشمندی نیز از خود به یادگار گذاشته، توضیح داد: به عنوان نمونه میتوان به «عیش مدام» در باره رمان «مادام بوواری» اثر گوستاو فلوبر اشاره کرد. نگاه چند جانبه یوسا به مادام بوواری در این کتاب، فراتر از نگاه یک نویسنده مشهور و نوبلیست است.
او توضیح داد: نگاه ظریف و تیزبینانه یوسا به جزییات و اتکایش بر پژوهشهای عمیق در ادبیات، تاریخ و سیاست توانسته الگویی ممتاز برای سایر نویسندگان و منتقدان ادبی باشد. یوسا در میان آثارش به «جنگ آخرالزمان» علاقه بیشتری داشت و اذعان کرده بود که اگر روزی کتابهایش در خطر حریق قرار گیرند، این اثر را نجات میدهد؛ کتابی که بر اساس یک رویداد واقعی در مرز برزیل و پرو رخ داده و یوسا برای نگارش آن حتی ناچار شده تمام رمانهای زرد مرتبط با آن رویداد را نیز بخواند.
نظر شما