درنشست «بحران آگاهي و هويت روشنفكري در ايران» مطرح شد:
جريان روشنفكري در ايران، از درون داراي تناقض است
در نشست نقد «كتاب بحران آگاهي و تكوين روشنفكري در ايران» كه عصردوشنبه در غرفه ديدار نمايشگاه كتاب برپا شد، حسين آباديان، نويسنده كتاب با تاكيد بر اينكه در اين كتاب به منطق دروني مباحث روشنفكري پرداخته شده، جريان روشنفكري را در ايران، از درون داراي تناقض دانست و سيدرضا نقيبالسادات طرح مباحث روشنفكري را در اين كتاب، صرفا نقل تاريخي ذكر كرد؛ نه نگاه انتقادي به جريان روشنفكري در ايران./
وي افزود: در اين كتاب به نقطه تلاقي فرهنگ ايران با غرب نظر داشتم و برخورد انديشهاي كه در آن زمان در ايران وجود داشته، با آنچه از اروپا وارد شده بود.
اين پژوهشگر در ادامه توضيح داد: روششناسي اين كتاب به گونهاي بوده كه از زمان حال به عقب بازگشته و اين سوال را مطرح كرده كه چرا پرسشهاي ما در دوران «طالبوف» و «ميرزا ملكمخان» با پرسشهاي فعليمان تفاوتي ندارند. در اين راستا خواستهام كه نگاه روشنفكري به غرب را تبيين كنم و به همين دليل نگاه انتقادي را لحاظ نكردم.
در ادامه اين نشست، غلامرضا لطيفي با بيان توضيحاتي درباره ريشههاي بحران آگاهي در روشنفكري و تاريخچه اين جريان در ايران، گفت: جريان روشنفكري در ايران از دوران ناصرالدين شاه شكل ميگيرد و ابتدا بايد اين جريان را از غرب نگاه كرد و اينكه جامعه ما با روشنفكري غرب چه برخوردي داشته است.
وي افزود: در دوران ناصرالدين شاه با عملكرد عباس ميرزا و ميرزا تقيخان، حركتهاي آغازين روشنفكري را داريم. در اين دوران ارتباط با غرب نوعي شيفتگي ايجاد ميكند. با سفرهاي ناصرالدين شاه تكنولوژي به ايران راه مييابد و افرادي كه براي تحصيل به غرب مسافرت ميكردند، درصدد بودند تا قانونمداري را به ايران بياورند.
اين استاد جامعهشناسي دانشگاه علامه طباطبايي با اشاره به نتايج ورود روشنفكري غرب به ايران، توضيح داد: تحصيلكنندگان ايراني در غرب، فرهنگ غرب را برتر ميديدند و نميتوانستد به طريق انتقادي به آن نگاه كنند؛ ولي از سوي ديگر به جامعه خود انتقاد ميورزيدند و اين مفتوني بدون آگاهي، ناشي از ذهنيتهاي شكل نگرفته و ناكامل بود.
لطيفي سپس اضافه كرد: همه اين نوع از شيفتگي، نشان ميدهد كه ما نوعي گسست داريم و در اين كتاب، طرح مسالهاي است كه اين بحران آگاهي ريشه در كجا دارد.
بعد از گفته هاي لطيفي؛ آباديان نيز درباره نبود سير تفكر در ايران توضيحاتي داد و گفت: بسياري از روشنفكران مانند طالبوف كه درباره روشنفكري در غرب بحث ميكردند، اصلا غرب را نديده بودند و در جاي ديگري زندگي و بدون ساختار و انديشه نظريهپردازي ميكردند.
آباديان تصريح كرد: لايه بسيار نازكي از داشتههاي ما، انديشههاي فلسفي بوده و مهمترين معضل جامعه ما فقدان تفكر به شمار ميآمده؛ چون يا ما انديشه فلسفي نداشتيم يا اين انديشه مرده بوده .
اين استاد تاريخ اضافه كرد: در غرب اگر انديشهاي هست، به آن دليل است كه پرسشي وجود دارد و اين پرسش از زمان افلاطون و ارسطو برايشان مطرح بوده است. روشنفكران ما فقط نظارهگر ظواهر بودند و انديشه پشت اين ظواهر را نميشناختند.
تاجمزيناني، كه منتقد ديگر حضور يافته در اين جلسه نقد غرفه «ديدار» در بيست و سومين نمايشگاه كتاب بود، با بيان برخي نواقص ساختاري اين كتاب گفت: جاي بسياري از مباحثي كه در مقدمه اين كتاب آمده، در نتيجهگيري آن خالي است و در مطالب كمي تشتت و پراكندگي وجود دارد. در بخشهايي هم توالي زماني شخصيتها رعايت نشده است.
و آباديان در پاسخ به اين اظهار نظر مزيناني توضيح داد: مكمل اين كتاب، كتاب ديگري خواهد بود كه اكنون در حال انتشار است و در آن به نتيجهگيري و كنكاش در نحلههاي ديگر روشنفكري پرداخته شده است.
كتاب «بحران آگاهي و تكوين هويت روشنفكري در ايران» سال گذشته از سوي انتشارات «كوير» منتشر شد.
نظر شما