محمد ضيمران، نويسنده و پژوهشگر فلسفه غرب، در نشست «فلسفه يونان در نگاه گادامر» با اشاره به نفوذ مبحث «فرونيسيس» در انديشه هرمنوتيكي گادامر گفت: او در كتاب «حقيقت و روش» فهم و تفسير را امري تجربي معرفي ميكند، بنابراين نميتوان هنجارهاي خاص را مبناي انديشه و فهم قرار داد.
ضيمران در اين نشست آراي گادامر را به دليل زندگي در تمام سالهاي قرن بيستم، تفسيري از وقايع قرن بيستم به شمار آورد و درباره چگونگي علاقهمندي او به فلسفه يونان گفت: هايدگر معتقد بود الهيات مدرن، صورت مكتوم فلسفه اسكولاستيك است و براي رسيدن به سرچشمه اصلي تفكر بايد به فلسفه يونان بازگشت. اين شعار هايدگر در ذهن گادامر به عنوان شاگرد او، تأثير عميقي بر جاي گذاشت و وي را علاقهمند به فلسفه يونان ساخت.
ضيمران ادامه داد: به اعتقاد گادامر بايد فلسفه آكويناس و كانت و نوكانتيان را بنيانفكني كرد تا به ارسطوي اصيل رسيد. او ارسطو را داروفروشي نميداند كه براي هر دردي دوايي تجويز كند، بلكه او پرسشگري بنيادين است و بايد به عنوان پيروان ارسطو، دانشآموزان معضلهاي فلسفي باشيم، نه تأمين پاسخ به مسايل گوناگون.
وي با اشاره به «پل ناتور»، «هارتمن» و «فريدلندر» به عنوان استادان گادامر گفت: او تحت تأثير بسيار بازخواني اين سه تن از فلسفه يونان بهويژه درباره ارسطو و افلاطون قرار گرفت. گادامر به فلسفه يونان سخت دلبسته شد و مطالعاتش را در كنار فريدلندر، استاد فلسفه افلاطون ادامه داد. در اين دوران گفتوگوي افلاطوني بسيار مورد توجه او قرار ميگيرد، موضوعي كه وي را در محافل فلسفي به شهرت رساند.
ضيمران به كتاب سه جلدي «پايديا» نوشته «ورنر يگر» اشاره كرد و گفت: گادامر با جسارتي خاص، برساختههاي پژوهشي اين كتاب را مورد انتقاد قرار ميدهد و معتقد است روش نوكانتي براي خواندن و فلسفه يونان مناسب نيست.
وي افزود: هايدگر پس از مدتي همكاري با گادامر اذعان ميكند كه احاطه شاگردش به فلسفه يونان به ويژه افلاطون بيش از اوست و به اين ترتيب گادامر را مورد تحسين قرار ميدهد. اين فيلسوف در كتاب «آغاز فلسفه» معتقد است آن چه ما از پيشاسقراطيان ميدانيم، از نوشتههاي ارسطو و افلاطون به دست آمده است، بنابراين براي فهم فلسفه بايد به آثار آنان مراجعه كرد.
ضيمران ادامه داد: سقراط در كتاب «جمهوري» ايدهاي را كه چيزهاي ديگر را توجيه ميكند، ايده خير ميداند و از اين رو ميتوان گفت پويه ديالكتيكي نيازمند صعود به فراي چيزها و هبوط به امور جزيي است.
وي به «فرونيسيس» به عنوان يكي ديگر از بحثهاي گادامر اشاره كرد و گفت: او فرونيسيس را سنگ بناي هرمنوتيك قلمداد ميكند و سه نكته را در تفسير امور در نظر ميگيرد كه در كتاب «حقيقت و روش» به شرح آن ميپردازد. نخست آن كه شعور تاريخي در وجود و فرهنگ ما مكتوم است و ما از آن در فهممان در مسايل پيرامون مبرا نيستيم. دومين محور با واسطه بودن فهم و دريافت ماست، به اين معنا كه ذهن ما در فهم هر چيز تحت تأثير پيشفرضها و پيشدانستههاست و هيچ فردي از نقطه صفر به معرفت نميرسد.
اين نويسنده افزود: زبان، سومين محور در فهم امور است، عاملي كه ما را در برابر ديگري قرار ميدهد. هنگامي كه با وجود و درك ديگران به انديشه ميپردازيم، خود را ناگزير از پذيرفتن طرف مقابل ميبينيم و به عنوان تفسيرگر درمييابيم كه افق فكر طرف گفتوگو بايد با افق ما درهم بياميزد.
ضيمران ادامه داد: گادامر فهم و تفسير را امري تجربي ميپنداشت، زيرا به اعتقاد او نميتوان هنجارهاي خاص را مبناي انديشه و فهم قرار داد. فرونيسيس نيز همين سه محور را مورد توجه قرار داده بود. به اعتقاد گادامر، حكمت و فرزانگي را نميتوان به طور مستقيم به فردي آموخت، زيرا امري تجربي است.
نويسنده كتاب «ژاك دريدا و فلسفه حضور» افزود: گادامر با تبيين آنچه هايدگر فروافتادگي انسان ناميد، معتقد است تمامي انسانها با خانواده و شرايطي خاص متولد شدهاند كه پيش از تولد شكل گرفتهاند، بر اين اساس خصلتها و شرايط افراد در پرتو رويدادهاي گذشته و معناها در فرهنگ و تفسيرهاي گذشته متبلور شدهاند. بنابراين براي فهم وضعيت خود و جهان پيرامون بايد از سنتها مدد گرفت.
وي افزود: اگر تنها به عوامل و عناصر اين سنت از منظر شرايط كنوني نگاه كنيم، قادر به درك وضعيت كنوني خود نخواهيم بود، بنابراين با فهم اين حقيقت كه انسانهاي ديگر در زمانهاي متفاوت، امور را به صورت متفاوتي درك ميكردند، بايد دريابيم كه چرا آنها اين گونه ميانديشيدند و آيا برحق بودند يا خير.
علياصغر محمدخاني نيز در سخنان خود گادامر را از مهمترين فيلسوفان قرن بيستم برشمرد كه تمام اين قرن را از سال 1900 تا 2002 زيسته است. وي گفت: شهرت اين فيلسوف بيش از هر چيز به مبحث هرمنوتيك ارتباط دارد. او شاگرد هايدگر بود و به همين دليل بحثهاي بسياري درباره نظرات هايدگر و گادامر و تشابهات و تضادهاي آن وجود دارد.
وي افزود: به عقيده گادامر، هرمنوتيك با فرآيند فهم آدمي مرتبط است. از نكتههاي مهمي كه در فلسفه او وجود دارد، ميتوان به «ديالوگ» اشاره كرد كه اين موضوع هم از تعلق خاطر او به فلسفه افلاطون نشأت ميگيرد. به همين دليل در اين نشست ارتباط فلسه گادامر با يونان بررسي ميشود.
محمدخاني كتاب «حقيقت و روش» را مهمترين كتاب گادامر برشمرد و گفت: مطالعه اين كتاب كه در كنار كتاب «هستي و زمان» هايدگر مطرح ميشود، به شناخت انديشه گادامر كمك شاياني ميكند كه متأسفانه هنوز ترجمه فارسي آن منتشر نشده است.
وي افزود: مجموعه آثار گادامر به زبان آلماني، 10 مجلد را شامل ميشوند كه تعداد كمي از آنها به فارسي ترجمه شدهاند. از ميان اين آثار كتاب «آغاز فلسفه» به فارسي منتشر شده است كه مجموعه سخنرانيهايش را دربر ميگيرد. گادامر در اين اثر به آغاز و چيستي فلسفه ميپردازد. او در پي يافتن پاسخ اين سوال است كه آيا فلسفه از پيشاسقراطيان آغاز شد و در اين صورت ارتباط سقراطيان با افلاطون و ارسطو چه بود.
محمدخاني ادامه داد: او در اين كتاب استاداني نظير هايدگر و شلايرماخر را بسيار مورد توجه قرار ميدهد، زيرا گادامر راه بررسي انديشه پيشاسقراطيان را مرهون اين دو انديشمند ميداند. «تاريخ پيشاسقراطيان از چه زماني آغاز ميشود» و «اساسا فلسفه چيست» از سوالات اصلي او به شمار ميآيند.
وي با بيان اين كه «گادامر منطق هگل را به عنوان نقطه عطف براي نوشتن تاريخ فلسفه ميپندارد» گفت: او سه معنا را در كتاب «آغاز فلسفه» براي شروع تاريخ انديشه بيان ميكند. نخست معناي تاريخي و زماني، دوم معناي بازانديشانه انعكاسي درباره آغاز و فرجام و سوم، معنايي كه شايد اصليترين مفهوم به شمار ميآيد و به معناي آغازي است كه نميداند از چه طريقي پيش خواهد رفت.
نظر شما