سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): اخیراً به همت نشر افق رمان «تماما مدرن» نوشته ژرم مزو، با ترجمه اصغر نوری روانه کتابفروشیها شده است. در این اثر نویسنده آگاهانه به مسئلۀ روستا میپردازد. همچنین از رخدادها و شخصیتهای واقعی برای نوشتن الهام میگیرد و از این نظر شبیه برخی کارهای پاتریک مودیانو، نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل مینویسد. اصغر نوری هم اکنون در دانشگاه تهران و سوره، نمایش تدریس میکند. به بهانه انتشار این اثر گفتوگویی با مترجم اثر داشتهایم که در ادامه میخوانید:
چرا این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟
حدود ده سال است که روی نویسندههای ژانر «طنز سیاه» تحقیق میکنم و تاکنون چند نویسنده فرانسوی را در ایران معرفی کردهام که در این ژانر مینویسند، مثل ژوئل اگلوف و ژان پل دوبوآ؛ طی تحقیق با ژروم مزو آشنا شدم؛ یک استاد ادبیات و نویسنده معاصر سوئیسی که به گفته منتقدان در آثارش طنز سرد و سیاهی دارد. چند رمان از او خواندم و بارها خودش را در سوییس ملاقات کردم. در نهایت دو کتاب وی به نامهای «زلزلهها» و «تماماً مدرنها» را برای ترجمه انتخاب کردم. فکر میکنم این دو رمان و بهویژه تماماً مدرنها، راههای خوبی برای ورود به دنیای داستانی ژروم مزو هستند.اما وقتی با خود متن مواجهه مستقیم داشتم متوجه شدم علاوه بر طنز سیاه این نویسنده، به صورت جامعتری به مباحث اجتماعی و تاریخی ورود کرده است و به شکل طنازانهای تاریخ را به مثابه گذر زمان از سنت به مدرنیته به رشته تحریر درآورده است، به همین ترتیب نویسنده معمولاً از وقایع مستند در آثارش استفاده کرده و از دریچه خاطرات شخصی خود از دوران کودکی روایتهایی که ریشه در حوادث واقعی اجتماعی دارند را بیان میکند، به این صورت نقطه شروع حرکت نویسنده از مستندنگاری است اما در ادامه این رویکرد، ادبیات و روایتگری را با نگاه انتقادی و طنازانه در آمیخته است، البته نثر او به گونهای است که نمیتوان او را یک طنزنویس به حساب آورد، بیشتر زبان طعنه در کنایههای ادبی دارد. ژروم مزو بهعنوان منتقد ادبی، نظریه «رمان جامعهشناختی» را دنبال میکند و چند کتاب نظری هم در این حوزه نوشته است. در رمانهایش هم یک نویسنده جامعهشناس به حساب میآید و سبک ادبیاش بیشتر به رمان مستند نزدیک است. آثارش از تکهروایتهایی ساخته میشوند که ریشه در کودکی و نوجوانی او، لحظههای مهم تاریخ سیاسی سوئیس و یا رویدادهای واقعی اجتماعی دارند. تقریباً در هیچکدام از رمانهایش روایتی منسجم و پیوسته ندارد؛ قطعاتی از یک زندگی را بدون ترتیب زمانی برایمان روایت میکند و این قطعات در ذهن ما به هم پیوند میخورند. زبان مجوز و صیقلخورده و طنز سرد از دیگر مولفههای دنیای داستانی او هستند.
از ارتباط نام کتاب با محتوای آن بگویید؟
«تماماً مدرن» روایتی است مستندگونه از اینکه کشور سوئیس چطور در سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ به صورت تدریجی از یک کشور سنتی و روستایی تبدیل به یک کشور مدرن شد و این تغییر چه تاثیری در زندگی سوئیسیها و روی شخصیت و عادتهای آنها داشته است.
آیا نویسنده این تغییر را به مثابه نوعی آسیب برای کشور سوئیس قلمداد کرده است؟
عموماً نویسنده نگاه انتقادی به این موضوع دارد و با همین نگاه از مردم، طبیعت و رسوم اجتماعی حرف میزند ولی در کنار آن به نکات مثبت و مدرن شدن نیز اشاره میکند با این ترفند که انگار در حال روایت زندگی خانوادهاش است، در واقع خانواده او آینه تمامنمایی از خانوادههای سوئیسی هستند. مزو در این کتاب دو روایت را به طور موازی پیش میبرد که اول روایت زندگی خانوادگی خودش بهعنوان یک خانواده مثالی سوئیسی و دوم روایتی مستند و مطبوعاتی از حالوهوای سیاسی و اجتماعی سوئیس طی سالهای مورد بحث است. در گاهشماری مزو نگاهی انتقادی به مدرن شدن سوئیس وجود دارد اما او طرفدار زندگی سنتی هم نیست. از امتیازها و تبعات مدرن شدن میگوید و سپس در کارتپستال زیبای زندگی سوئیسی، نقطههای کوچک سیاهی کشف میکند که بسیارعمیقاند.
آیا این گاهشماری در توالی زمانی اتفاق میافتد؟
خیر، پیوستگی داستانی ندارد و دارای یک پیوند نهادین در رویکرد است. مباحث این کتاب به شکل تکه تکه و ضرورت در کنار هم چیده شدهاند. وقتی آن را میخوانیم و تمام میشود ذهنیتی از یک پازل ایجاد میکند که در نهایت میتواند یک کل منسجم را تشکیل دهد.
استقبال از اثر تماماً مدرن را چگونه ارزیابی کرده اید؟
در همین چند روز آغازین که کتاب منتشر شده است، استقبال خوبی را شاهد بودیم که احتمالاً شاهد چاپ دوم اثر نیز باشیم.
کتاب دارای رسم الخطهای مختلفی است و ناشر نیز در توضیح آورده است که این رسم الخطهای متفاوت درخواست مترجم اثر بوده است در این باره توضیح دهید؟
این رسم الخط متفاوت، انتخاب من نبوده است من سعی کردم در ترجمه دقیقاً طبق متن اصلی پیش بروم. یعنی با همان رسم الخطی که نویسنده در کتاب مبدا داشت. مثلاً در کتاب اصلی نویسنده سطرهایی را با فونتی دیگر آورده بود، یک سری حروف با فاصلههای غیرمتعارف بود که من به آن وفادار ماندم.
به نظرم این به این معنی است که نویسنده احساس کرده است که در تایپوگرافی نیز با شمایلسازی به دنبال معناسازیهای متفاوتی از برخی اصطلاحات و گفتارها باشد…
حتماً همینطور بوده و من سعی کردم طبق همان رسم الخط اعمال نظر کنم، از نظر ناشر ممکن بود این برای برخی خوانندگان عجیب و غریب به نظر بیاید به همین خاطر آن را در توضیحی آورده است اما من اعتقاد داشتم که خواننده ایرانی با این شکل از متن آشناست و با آن کنار خواهد آمد.
به نظر شما چرا روایت داستانی در ادبیات کشور ما مغفول مانده است؟
روایت داستانی در ادبیات کشور ما مغفول نمانده؛ ما هم داستاننویسان خوبی داریم و حتی داستاننویسان خیلی خوب و آثار نویسندههای ایرانی باید بیشتر خوانده شوند و بیشتر راجع به آنها صحبت شود.
اگر اثری در دست ترجمه دارید معرفی کنید.
ترجمه چند اثر را به پایان بردهام که هنوز منتشر نشدهاند. ترجیح میدهم بعد از انتشارشان راجع به انها صحبت کنم اما امیدوارم به زودی رمان دوم ژروم مزو هم به نام «زلزلهها» با ترجمه من در نشر افق منتشر شود.
نظر شما