جلد نخست کتاب «نحو روان با حديث و قرآن» (ويژه سطح يک) نوشته احمد امينشيرازي، تهيه شده توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و واحد ادبيات عرب، از سوي موسسه بوستان کتاب تجديد چاپ شد._
کتاب حاضر، نخستين جلد از دوره سه جلدي «نحو روان با حديث و قرآن» است که با اين ويژگيها به چاپ رسيده است:
1ـ به زبان فارسي است؛ زيرا فارسي زباناني که تازه ميخواهند علم نحو را بياموزند، قواعد آن را به زبان خود زودتر و بهتر ميفهمند. در گذشته اولين کتاب آموزشي علم نحو به زبان عربي بوده که از نظر فن يادگيري، روش صحيحي نيست؛ زيرا خواننده تا بخواهد عبارتهاي آن را بفهمد، از اصل مطلب که فهم قواعد است باز ميماند و به بيان ديگر فهم قواعد دقيق ادبيات عرب به وسيله عبارتهاي عربي، کار آساني نيست.
2ـ مشتمل است بر بيست درس و در آخر هردرس قواعد آن، مورد پرسش قرار گرفته و به عنوان تمرين، مثالهايي از آيات و روايات آورده شده تا قواعد در ضمن عبارتهاي مختلف مشاهده شوند.
3ـ مثالها و تمرينهاي هر درس به دلايل ذيل، از آيات قرآن، نهجالبلاغه و کلمات معصومين(ع) انتخاب شده است:
الف: خواندن ادبيات عرب براي درک و فهم قرآن مجيد و سخنان معصومين(ع) است، پس چه بهتر که کتابهاي صرف و نحو با آيات قرآن عجين و ممزوج شود. بر خلاف بعضي از کتابهاي قديم که قواعد را با مثال زدن از شعرهاي جاهلي اثبات ميکردند.
زيان اين روش، آن است که محصل از ابتدا با آيات قرآن و روايات اهلبيت(عليهمالسلام) انس نميگيرد و پس از آن که چند سال از تحصيل او گذشت، هنگامي که ميخواهد قواعد را با قرآن تطبيق دهد، اولا آنها از ذهنش محو شده و ثانيا بر فرض محو نشدن، ممکن است به طور صحيح از عهده تطبيق برنيايد و آيات را آن گونه که هست معنا نکند؛ چون ذهن او از ابتدا با مثالهاي ديگر انس گرفته است.
ب: استدلال به شعرهاي عرب جاهلي به عنوان شاهد براي اين بوده که اين ابيات از استحکام زيادي برخوردارند؛ زيرا شعراي آن زمان با غير عرب امتزاج نداشته و با زبان مادري و لهجه اصيل عربي سخن گفتهاند، ولي از نظر فن آموزش، صحيح نيست چون شاهد را براي اثبات قاعده و مثال را براي توضيح آن ميآورند. پس شاهد يا مثال بايد از قواعد آسانتر باشد، تا محصل بتواند قواعد را زودتر بفهمد. در صورتي که اشعار عربي براي کسي که فارسي زبان است و تازه ميخواهد با قواعد عربي آشنا شود، فوقالعاده مشکل است.
از طرفي شعرهايي که به عنوان شاهد ذکر شدهاند، به قدري پيچيدگي داشته که کتابي به نام «جامعالشواهد» در شرح آنها نوشتهاند و به علاوه آيا اتقان و استحکام قرآن از نظر ادبيات، لغت، فصاحت و بلاغت بيشتر از اشعار عرب جاهلي نيست؟ قرآني که با شنيدن آيات آن، همان شعراي جاهلي از شدت ناتواني و عجز از اين که نميتوانند مثلش را بياورند، اشعار خود را که بر کعبه آويخته بودند، فرو کشيدند.
ج: آشنايي بيشتر با معارف قرآن مجيد؛ زيرا قرآن کتاب هدايت، علم، اخلاق و تربيت است؛ ولي بسياري از شواهد شعري، بدآموزي دارد و معاني مبتذل و زشت آنها براي آنان که به عشق آموختن معارف قرآن و آشنايي با فضيلت و تقوا، علم نحو را شروع کردهاند، مناسب نيست.
4ـ در بيشتر موارد براي اثبات قاعده به يک آيه اکتفا نشده، بلکه چندين مثال از قرآن و نهجالبلاغه آورده شده تا در ذهن خواننده قدرت تطبيق قوي شود؛ مثلا وقتي ميگويند: فاعل مرفوع است و مثال «ضرب زيد» را ميآورند، اين قاعده را فقط در اين مثال نبيند؛ زيرا اکتفا به يک مثال اين زيان را دارد که محصلين توان تطبيق بر موارد مشابه آن را از دست ميدهند. ولي اگر براي يک قاعده مثالهاي گوناگوني بياورند، براي محصل وسعت فکر پيدا ميشود و خود ميتواند مثالهاي ديگري براي آن بياورد. از اينرو در بخش تمرينها از مثالهاي متعدد استفاده شده است.
5ـ اين کتاب بعضي از روشهاي خوب گذشتگان را پيروي كرده است؛ مثلا در اين جلد که براي نوآموزان علم نحو نوشته شده به روش کتابهاي عوامل ملامحسن و عوامل فيالنحو، بحث را از عاملها شروع كرده؛ زيرا اعراب (سکون و حرکات) در علم نحو، نتيجه کنش و واکنش است که در اصطلاح به آن عامل و معمول ميگويند.
6ـ قواعد را با واضحترين عبارتها بيان كرده، بدون آن که در آنها ابهام يا پيچيدگي باشد.
7ـ مباحث، موجز و مختصر است؛ زيرا اين کتاب براي سطح يک نوشته شده و مخاطبين آن کساني هستند که براي اولين بار با علم نحو آشنا ميشوند. البته مباحث مفصلتر با توضيحات کافي و عمق بيشتر، در جلد دوم و سوم که براي سطح دوم و سوم نوشته شده، آمده است.
8ـ شواهد هردرس با تمرينهاي آن در پاورقي به دلايل ذيل ترجمه شده است:
الف: محصلين بتوانند قاعده را در ترجمه بيابند و نقش قاعده را در معنا احساس کنند.
ب: به کمک ترجمه و فهم معاني لغات، تمرينهاي هردرس را بهتر پاسخ دهند.
ج: با دسترسي به ترجمه صحيح، از هدايت اخلاقي و معنوي آيات و روايات بهرهمند شوند.
د: به معاني لغت عربي آشنايي بيشتري داشته باشند.
تعريف علم نحو
«نحو» علمي است که با آن، علت حرکت يا سکون حرف آخر شناخته ميشود؛ مثل آن که در آيه «قل هو الله احد» علت سکون لام «قل»، فتحه واو «هو»، ضمه هاء «الله» و تنوين دال «احد» را ميشناسيم.
حرکت يا سکون حرف آخر، به سبب ترکيب کلمه با کلمه ديگر به وجود ميآيد. چنان که در «بسم الله الرحمن الرحيم» ميم «اسم» به وسيله «باء» مجرور شده، پس «باء» را عامل و «اسم» را معمول مينامند.
اِعراب
به مجموع رفع، جر و جزم اعراب ميگويند. محل اعراب هر کلمه، حرف آخر آن است چنان که در مثال قبل، ميم «بسم» محل اعراب، و حرکت جر، اعراب آن بود.
کلمه و اقسام آن
کلمه لفظي است که براي يک معنا وضع شده و به اسم، فعل و حرف تقسيم ميشود.
اسم: کلمهاي است که بر معنا دلالت ميکند و زمان را نميفهماند؛ مثل «الله».
فعل: کلمهاي است که بر معنا دلات ميکند و يکي از سه زمان گذشته، حال و آينده را ميفهماند؛ مثل «يتوکل».
حرف: کلمهاي است که به تنهايي بر معنايي دلالت ندارد؛ مثل «واو، علي و فاء» در «و من يتوکل علي الله فهو حسبه».
عامل و معمول
هريک از اسم، فعل و حرف ممکن است در کلمه ديگري اثر گذارند يا اثر بپذيرند. در اصطلاح علم نحو، کلمهاي که در کلمه ديگر اثر بگذارد، «عامل» و کلمهاي را که اثر ميپذيرد، «معمول» مينامند. چنان که در مثال مذکور، لفظ «علي» عامل است و در «الله» اثر گذاشته و «هاء» آن را کسره داده. پس «الله» معمول آن ميباشد.
تفاوت علم صرف با علم نحو
بحث «علم صرف» به هيئت، شکل، وزن و تغييرات کلمه مفرد مربوط است، ولي مباحث «علم نحو» درباره لفظي است که با غيرش ترکيب ميشود و پيدايش اعراب، نتيجه همين ترکيب کلمات است؛ مثلا در «الرحمن * علم القرآن» هر گاه از هيئت، وزن و اصل هريک از کلمات «الرحمن، علم و القرآن» بحث شود، به علم صرف مربوط است و هرگاه از حرکت اين سه کلمه گفتوگو شود، بحث نحوي خواهد بود.
تذکر
چون حرکت آخر کلمه، بدون سبب نيست، سبب را عامل و کلمه را که داراي حرکت شده معمول ميگويند. پس عمده مباحث «نحو» در فعل و انفعالها که به آنها عوامل و معمولات ميگويند، خلاصه ميشود.
جلد نخست اين اثر، دربردارنده 20 درس از دروس «نحو» ويژه سطح يک است.
چاپ کتاب «نحو روان با حديث و قرآن» در شمارگان 1000 نسخه، 136 صفحه و بهاي 19000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظرات