کتاب «رای حلال» بررسی و نقد شد-3
یاوند عباسی: کتاب مخاطب را وارد راهروهای مجلس میکند/ مجاهد: انتقادات رحماندوست سبب شد در هیچ فهرستی جای نگیرد
غلامرضا یاوند عباسی، پژوهشگر در میزگرد بررسی کتاب «رای حلال» گفت: همه جای کتاب خوشایند اصولگرایان، اصلاحطلبان و دوستان و رفقا نخواهد بود، اما به نظر من میارزد. چرا؟ این کتاب هنری دارد و آن این است که میتواند خواننده را با خود همراه کند و وارد راهروهای مجلس کند. کسی که تصمیم به کاندیداتوری در مجلس دارد، شاید با خواندن این کتاب منصرف شود و عدهای ممکن است برای نماینده شدن انگیزه پیدا کنند.
این بخشی از یک روز مجلس شورای اسلامی است زمانی که مجتبی رحماندوست، نماینده تهران است و بخشی از حضور خود و سایر نمایندگان را در کتاب «رأی حلال؛ یادداشتهای روزانه نماینده تهران از مجلس» ثبت کرده است. خواندن این کتاب ما را به دل مجلسی میبرد که نمایندگانش روی صندلیهایی مینشینند تا برای بهتر شدن ایران قانونگذاری کنند. در این کتاب از لحظات خوب و بد، چالش و بحث و دوندگی یک نماینده بحث شده که میخواهد خوب باشد به عنوان یک نماینده خدمتگذار که میخواهد برای کشورش قدمهایی بیحاشیه بردارد، اما یادداشتهای روزانهاش حاکی از آن است که این مسیر چندان هموار نبود.
وقتی یادداشتهای رحماندوست را میخوانید تصویری از مجلس به دست میآید و نمایندگانی را میبینید که به طرق مختلف در تکاپوی قانونگذاری هستند و در این میان حواشی هم دارند که آن حواشی بخشی از کارنامه آنها را رقم میزند. در بخش سوم میزگرد بررسی و بحث درباره کتاب «رأی حلال؛ یادداشتهای روزانه نماینده تهران از مجلس» به انعکاس نظرات غلامرضا عزیزی، سندپژوه و تاریخنگار، غلامرضا یاوند عباسی، ناشر، مختار مجاهد، مترجم و مجتبی رحماندوست پرداختیم.
شما که کتاب را خواندید، احساس میکنید یادداشتها، اطلاعاتی درباره یک سری مسائل و رفتار بین نمایندگان، اطلاعات جانبی و حاشیهای در مجلس ارائه داده که کمتر شنیده بودید یا نمیدانستید؟
عزیزی: نکاتی که تحت عنوان شایعه و حدس و گمان، البته خیلی نیست، اما بعضی جاها به طور علنی وسط دعواهای سیاسی گفته میشود، نمونه آن هم در بحث آقای احمدینژاد در کتاب ذکر شده، راهروهای مجلس را نشان میدهد یعنی شما وارد مجلس میشوید، برخلاف اینکه ایشان گفته فضلفروشیهای من است، من فکر میکنم مخاطب را وارد مجلس میکند، نحوه مدیریت مجلس را میتوان فهمید. نحوه رفتار نمایندگان برای رأی دادن، نحوه مدیریت جلسات که مثلا در ادوار مختلف، رأی گلدانی بوده و بعد انگشتی شده یا مواردی از این قبیل. مواردی مطرح شده که به نطرم به درد بازنگری در آییننامههای داخلی مجلس میخورد.
بعضی نکات برای من تجدید خاطره بود، مثل همان مشکل مسیر میدان امام حسین(ع) تا شهدا که دوسه بار در یادداشتها آن را تکرار میکنید. ما هر روز با این داستان زجر میکشیدیم و میبینم با گزارشهای الکی کلاه شرعی سر قضیه میگذارند و میگویند بررسی کردیم در صورتی که واقعی نیست یا برخی جاهایی که خود شما هم اشاره میکنید مثلا نظام بانکی فاسد. البته این موارد، کارهایی است که در مجلس به نتیجه نمیرسد و به همان قسمت سیاسی اولی برمیگردد، سیاسیکاری.
رحماندوست: من آنجا در کتاب هم نوشتهام. بخشی از اقتصادیان مجلس، حتی روحانی اقتصادی مجلس در فضای بیرون سخنرانی بسیار عالی و در فضای کاری مجلس برای تصحیح اقتصاد مجلس خصوصا نظام بانکی، بیخاصیت (بیتوجه) هستند.
عزیزی: بله، نوشتید یا در جایی مسئلهتان ورود زنان به ورزشگاه برای فوتبال است. چرا مسئله است؟
رحماندوست: موضوع الان نیست و بهتر است در این رابطه صحبت نکنیم.
این سؤال را دوستان هم میتوانند جواب دهند. به نظر خودتان به عنوان یک نماینده جانباز یا جانباز نماینده، چهقدر توانستید مشکلات و مسائل جانبازان را مطرح کنید؟
یاوند عباسی: من از سال٧۶، ٧٧ با آقای رحماندوست ارتباط داشتم. آن زمان در دانشگاه تهران، در اداره کل شاهد و ایثارگر مشغول کار بودم. آن موقع جناب رحماندوست هم استاد دانشگاه تهران بود. کار او یک کار تیمی و مبتنی بر کارشناسی است. در واقع یکی از ویژگیهای بارزش این است؛ از دیگران برای کاری که انجام میدهد، مشورت بگیرد. ما تیم موفقی در دانشگاه تهران در حوزه ایثارگران داشتیم. جناب عابدینی که از شخصیتهای برجسته است که در حوزههای مختلف مطرح هست، آن زمان مدیر کل شاهد و ایثارگر دانشگاه بود و ما در خدمتش بودیم. هر زمان وزارت علوم در حوزه ایثارگران کار تخصصی میخواست بچههای ما در کار بودند. رحماندوست همین توان کارشناسی را با خود به ریاستجمهوری برد. مشاور رئیسجمهوری در امور ایثارگران شد. و این تیم در خدمت او بود، هم به دلیل اعتقادی که به او داشتند هم به دلیل صداقت و تلاشهای مخلصانهاش با او همراه بودند. طبیعتا در این مسیرما یک خانواده شدیم؛خانوادهای که در حوزه ایثارگران با هم بودیم و سعی کردیم عقبه کارشناسی رحماندوست باشیم.
مهمترین اتفاقات در حوزه ایثارگران، بدون نگاه سیاسی عرص میکنم، در دورهای بود که او مشاور رئیسجمهور بود، یعنی قانون خدمات جامع ایثارگران که الان هرچه است، همان قانون است، علیرغم اشکالاتی که به آن وارد است و بیشترین موارد کاربردی که در قانون آمد، در دوره مشاوره او در رئیسجمهوری مطرح و به اجرا درآمد. ما ضعفهای زیادی هم میدیدیم که از دایره مسئولیت ما خارج بود و ابتدا باید در مجلس حل میشد. برای همین چهارماه روی فکر و ذهن رحماندوست کار کردم تا او را متقاعد کنم کاندیدای مجلس شود و آنجا ادامه کارها را پیگیری کند. دو دوره خاتمی که تمام شد، هر چند رحماندوست به لحاط سیاسی خاتمی را همراهی نمیکرد و تنها مشاور رئیسجمهور در امور ایثارگران بود و وظیفه خود را انجام میداد. در دوره احمدینژاد که خیال میکردیم، اوضاع بهتر میشود، وضع بدتر شد و رحماندوست، در سفری در یاسوج، وقتی ما در سالن امفیتئاتر در یاسوج در همایش ایثارگران، منتطر سخنرانی او بودیم، کسی تماس گرفت و گفت رحماندوست برکنار شده است. من یواشکی به او اطلاع دادم و البته او اطلاع داشت. چون شخصی با خودش تماس گرفته و خبر را گفته بود. رحماندوست در آن لحظه، مثل همیشه بالا رفت و گفت من حامل ابلاغ سلام رئیسجمهور هستم و کار خودش را انجام داد و آمد.
یاوند عباسی: با توجه به آنچه که برشمردم تصمیم گرفتیم که رحماندوست دغدغههایش درباره ایثارگران و جانبازان را در مجلس دنبال کند. به نظرم دو گروه از کشورها باید در حمایت از ایثارگران سرآمد باشند؛ یک کشورهایی که توسعه و نان خود را در تجاوز در کشورهای دیگر میبینند، گروه دوم کشورهایی که همواره در معرض تجاوز و تعرض هستند، آن هم انقلاب اسلامی ایران که میگوید زیر بار زور نمیرود و میخواهد انقلابش را صادر کند و کشورها را به سمت استقلال ببرد. با این نگاه که اینها باید بهترین نحوه خدمت به ایثارگران را داشته باشد. طرحهایی هم داده شد که متأسفانه اتفاقا با مخالفت افرادی که، در زمان احمدینژاد انتظار داشتیم اوضاع بهتر شود، وضع بدتر شد. در مجلس هم آدمهایی که میگفتیم سبقه ایثارگری دارند و جانباز هستند و از افرادی که در کشور همه آنها را میشناسند و خیابان به نام آنهاست، در مجلس رحماندوست نتوانست از کمک آنها استفاده کند و طرحها را عملیاتی کند. همانگونه که مختار مجاهد گفت چهارسال برای رحماندوست کم بود؛ خلاصه که بخشی از برنامهها اجرا شد و برخی انجام نشد.
در ارتباط با این کتاب، من فکر میکنم چرا از این کتابهای توصیهای و تبلیغی درباره فعالیت یک نماینده نیست؟ یکی از دلایل را جناب رحماندوست اشاره کرد که ما نویسنده اهل قلم نداریم، سه چهار نفر در زندگی و رشد من تأثیر داشتند؛ یکی از آنها مجتبی رحماندوست است. در بحث نوشتن به ما یاد داد که بنویسیم، چون این نوشتنها خیلی به درد میخورد، اما غیر از آن، بینش صحیح و جامعی لازم است که به نظرم هر فردی ندارد. نکته دیگر جسارتی است که باز هر نمایندهای ندارد. متاسفانه خیلی کم افرادی داریم که اهل نان قرض دادن نباشند. نام رحماندوست در ابتدا در فهرست پایداری هم آمده بود اما بعد نامش را حذف کردند. من به او در زمانی که کتاب جمع میشد هم گفتم که شما آمادگی تاوان دادن را هم داشته باشید. این کتاب الان در دست همه نیست، این تاوانی هم که خواهد داشت از دو طرف است. همه جای کتاب خوشایند اصولگرایان، اصلاحطلبان و دوستان و رفقا نخواهد بود، اما به نظر من میارزد. چرا؟ این کتاب هنری دارد و آن این است که میتواند خواننده را با خود همراه کند و وارد راهروهای مجلس کند. کسی که تصمیم به کاندیداتوری در مجلس دارد، شاید با خواندن این کتاب منصرف شود و عدهای ممکن است برای نماینده شدن انگیزه پیدا کنند. بسیاری از افرادی که میخواهند بدانند در مجلس چه خبر است، با این کتاب، میتوانند نگاه واقعبینانهتری نسبت به مجلس پیدا کنند. آنهایی که میخواهند جریانشناسی دوره نهم را بدانند، برای آنها هم مفید است.
جناب مجاهد بفرمایید چقدر در انتخاب متنهای کتاب تأثیر داشتید و اینکه تلاش کنید تا کتاب در انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی منتشر شود؟
مجاهد: در چهارسالی که رحماندوست در مجلس بود تقريبا قدم به قدم با او بودم. گفتنیها گفته شد، اما این کتاب برای خود من از این نظر جاذبه دارد (با این که خودم مطالب را از دفترچههای او استخراج و تدوین کردم) که تورق کتاب و دیدن مطالب، برایم هنوز هم جاذبه دارد. نکتهای هم درباره مواضع رحماندوست عرص کنم که حتی در کتاب هم مشخص است، اگر جایی حق بود و جایی استمرارطلبی، او جانب حق را میگرفت، مثلا کسی که در فهرستی کاندید میشود، هیج زمان مثلا به رئیس فراکسیون نمیگوید دفترت بزرگ است، چرا وضعیت چنین است، چرا تشریفات دارد؟ هیچ کس چنین رفتاری نمیکند، اما رحماندوست این کار را میکرد. به این فکر نمیکرد که طرح این سخنان باعث میشود چهار سال دیگر در فهرست قرار نگیرد.
در رابطه به اینکه این کتاب به دست اهلش برسد، من قبول دارم انتشارات سروش نمیتواند این وظیفه را انجام دهد. باید رایزنیهایی با کتابخانه مجلس صورت بگیرد. این کتاب چندین دفعه ویرایش شد و هر روز حجم آن کاهش پیدا کرد. اوایل سانسور زیادی نداشت، اما روز به روز کوچکتر شد. البته ممیزی پیش از انتشار کتاب را یاوند عباسی انجام داد که در یادداشتها بیشتر در مواضع شخصی سانسور وجود دارد و در بحثهای سیاسی کمتر. اگر کسی بخواهد نماینده شود، این کتاب را بخواند، گویی چهارسال نماینده بوده است و میخواهد از آن نقطه، چهارسال دوم را شروع کند.
شما خیلی وقتها فیلم میدیدید، یکی از آن فیلمها هم از کتاب خودتان اقتباس شده بود، «روی ماه را ببوس» به کارگردانی همایون اسعدیان. برای اقتباس با خودتان مشورت شده بود، در این میان قراردادی وجود داشت و اینکه چرا اینقدر تند درباره فیلم اظهارنظر کرده بودید؟
رحماندوست: دیدم که از کتاب من اقتباس کرده و کتاب را خراب کرده بود، با من هم هماهنگ نکرده بود، من اصلا دنبال این نیستم که اسمم در فیلم باشد، اما فکر و اندیشه و مرام را خراب نکنید. بنابراین چون دیدم چنین چیزی را خراب کردند به آن انتقاد کردم، ولی نه از باب اینکه اسم من را نیاورده است. اما محتوا را خراب کردن زور دارد.
به نظرتان چه فیلمی در حوزه اقتباس موفق بوده است؟
رحماندوست: سوال سختی است.
در زمان نمایندگی در مجلس به حوزه هنری هم میرفتید که در کتاب هم مکررا نام حوزه هنری آمده است.
رحماندوست: چون فیلمها را آنجا میدیدم.
شما گفته بودید اقلیتها را ببینید از قیافهشان میشناسید. مزاح گفتید یا جدی؟
رحماندوست: من فکر کنم شهرستانیها را گفتهام، اقلیتها را نه.
در صفحه ۴٩۴ آمده که «مسیحی و زرتشتی که از قیافهها مشهور است».
رحماندوست: مشهود است. اشتباه آمده مشهور. من وقتی در مجلس نشستم متوجه نشدم سمت راستی اصولگراست یا اصلاحطلب، سمت چپیام هم همینجور. مسیحی است، یهودی یا زرتشتی، البته نمایندگان اقلیتها در مجلس، مشخص بودند ولی من با این زاویه دید سراغ آدمها نرفتم.
لطفا جمعبندی درباره کتاب ارائه بفرمایید.
عزیزی: عرض کردم کتاب دو بحت دارد؛ یکی خود کتاب است که به ذهن من برخلاف اینکه جناب رحماندوست، شکسته نفسی کرد و گفت جسارت بیان چنین مطلبی را ندارم، اما انتشار این مطالب که برخی از آنها به مذاق مجلس و مجلسیها شاید خوش نیاید، جسارت و صداقت بیشتر از جسارت دارد. به نظرم صداقت بهتر از جسارت است. جذاب بودن کار به دلیل صداقت آن است، به دلیل تصنعی نبودن کتاب است، متن تصنعی مخاطب را کنار میزند، حتی اگر از آرایههای ادبی هم سرشار باشد با اینکه کوششی نشده که کتاب جنبه ادبی داشته باشد و دستکاری ادبی شود، همین صداقت در متن، باعث شده مخاطب با زندگی نماینده مجلس نهم همراه شود، در خانواده، بیرون و خیلی جاها. در کل کتاب خواندنی است، مخصوصا برای کاندیدهای نمایندگی مجلس که حداقل مسائلی را قبل از ورود بدانند. از آن طرف هم آموزهای برای باقی افراد است. در ابتدا هم گفتم چهل کتاب برای خاطرات نمایندگان محلس بسیار کم است! اگر بخواهیم از دید مدیریت دانشی به قضیه نگاه کنیم، افرادی که بخواهند از این کتاب مطالب مدیریت دانشی استخراج کنند، کم نیستند؛ دانشهایی که در کتاب است دانش رفتارشناسی نمایندگان که بسیار زیاد است و باید توسط افراد محقق که در این زمینه تحقیق و کار میکنند، استخراج شود. اگر بخواهیم اطلاعات بیشتری در این زمینه داشته باشیم، نیاز به افراد دیگری چون جناب رحماندوست داریم که دست به قلم ببرد و تجربیاتش را به اشتراک بگذارد.
من اگر میخواستم برای کتاب عنوانی بگذارم، درمایههای صداقت و راستگویی و این موارد میگذاشتم. چون متن کتاب، یک متن روان بوده، لذا هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند که ویراستار هرکاری کرده نتوانسته آن را خراب کند!
در این باره بیشتر بخوانید و ببینید:
بخش نخست میزگرد «رأی حلال»-1
رحماندوست: در مجلس نماینده غیرسیاسی بودم/ عزیزی: از لابهلای کتابتان متوجه شدم چرا نمایندهها نمینویسند!
کتاب «رأی حلال» بررسی و نقد شد-2
رحماندوست: برخی مسائل مگو را به ساختمان شیشهای آوردم!/ عزیزی: مؤلف با مطایبه حرفهای ناگفتنی را بیان کرده است
گزارش تصویری
میزگرد نگاهی به کتاب «رای حلال»
نظر شما