پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
می‌گویند هم بی‌باک و خستگی‌ناپذیر بود و هم بسیار فروتن

بسیجی‌ها مهدی زین‌الدین را دوست داشتند و فرماندهان دیگر نیز بی‌باکی و نبوغش را تحسین می‌کردند. او در چهارمین سال جنگ به شهادت رسید و آن زمان فقط 25 سال داشت.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مرتضی میرحسینی: «یکی از ساده‌ترین و رایج‌ترین شیوه‌ها برای تحقیق درباره موضوع یا اسمی و پیداکردن پاسخ پرسش‌هایی که داریم، استفاده از گوگل است. مثلا اگر بخواهید کمی درباره شهید مهدی زین‌الدین بدانید، عبارت «شهید زین‌الدین» را جستجو می‌کنید و بالاتر از همه نتایج، به نقشه یکی از ایستگاه‌های متروی تهران می‌رسید. احتمالا این پاسخی نیست که دنبالش بودید. با کلیک روی نتایج بعدی، به سایت‌هایی برمی‌خورید که هرکدام اطلاعاتی از زندگی این شهید در خود دارند و البته بیشترشان بازنشر - معمولا بدون اشاره به نام منبع - مطالب سایت‌های دیگر است.
 
اگر در یافتن پاسخ مصمم باشید، بعد از دقایقی جستجو به این نتیجه می‌رسید که در اینترنت پاسخ درخور و رضایت‌بخشی برای پرسش‌تان وجود ندارد؛ اما می‌توانید از برخی سایت‌ها، اطلاعاتی پراکنده مرتبط با پرسش‌تان به دست بیاورید و از کنار هم گذشتن این اطلاعات، قدم‌هایی در رسیدن به پاسخ بردارید. مثلا درباره شهید مهدی زین‌الدین، می‌گویند هم بسیار شجاع و پرطاقت و هم صبور و فروتن و شوخ‌طبع بود و همه این ویژگی‌ها در سبک و سیاق فرماندهی و روش‌های مدیریتی‌اش دیده می‌شد. همچنین می‌گویند پدرش از مخالفان سرشناس رژیم گذشته بود - و سابقه محاکمه و تبعید هم داشت - و ضدیت با حکومت وقت را به فرزندش آموخت.
 
اما گویا شهید زین‌الدین متأثر از آیت‌الله مدنی به جمع نیروهای انقلابی پیوست و از همان سال‌های نوجوانی، یکی از مبارزان سیاسی زمانه‌اش شد. از مادرش نقل می‌کنند که مهدی در دوره دبیرستان، به‌خاطر امتناع از پیوستن به حزب رستاخیر از مدرسه اخراج شد و دوره‌ای نه‌چندان طولانی، از تحصیل بازماند؛ اما بعد، با وقفه‌ای کوتاه دیپلمش را گرفت و دبیرستان را تمام کرد. هم در دانشگاه شیراز قبول شد و هم فرصت تحصیل در فرانسه برایش مهیا بود. فراز و فرودهای زندگی، اولی را برایش ناممکن ساخت و چشم‌پوشی از دومی را هم خودش انتخاب کرد.
 
پس از انقلاب، دوره‌ای کوتاه در جهاد سازندگی خدمت کرد و بعد به سپاه پاسداران پیوست. چندی بعد هم که جنگ به کشور ما تحمیل شد و مسئولیت‌ها و وظایف تازه‌ای به دوش زین‌الدین و بسیاری از هم‌نسلان او افتاد. پاییز 1363 در چنین روزی (27 آبان) جایی در مسیر میان باختران و سردشت، در درگیری با تجزیه‌طلبان به شهادت رسید؛ آن‌هم در شرایطی که برادرش مجید نیز همراهش بود. آن زمان 25 سال بیشتر نداشت؛ اما یکی از مهم‌ترین چهره‌های میدانی جنگ محسوب می‌شد و تجربه فرماندهی لشکر در عملیات‌هایی مثل محرم و کربلای یک را هم در کارنامه‌اش داشت.


از آنجا که با جستجو در گوگل به اطلاعات بیشتری از این شهید نمی‌رسیم، به معرفی چند کتاب درباره زندگی او می‌پردازم. مطالعه هرکدام از این کتاب‌ها، ما را به پاسخِ پرسش آغازین‌مان نزدیک‌تر می‌کند؛ هرچند درباره این شهید هم گفتنی‌ها و هم ناگفته‌ها بسیار است.
 
«تنها زیر باران» مجموعه‌ای است از چند روایت در قالب خاطره، درباره مهدی زین‌الدین و در آن از زبان خانواده و همرزمانش، سال‌های نه‌چندان طولانی اما پربار زندگی او، از کودکی تا شهادت مرور می‌شود. این کتاب، کاری است از مهدی قربانی و از سوی انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.
 
کتاب «از برف تا برف» هم روایت دیگری، کمی متفاوت از زندگی اوست به قلم علی اکبری مزدآبادی و انتشارات یا زهرا(س) آن را چاپ و منتشر کرده است. (گویا ویراست نخست این کتاب با عنوان «از همه عذر می‌خوام: خاطراتی از شهید مهدی زین‌الدین» منتشر شده بود). ناگفته نماند که در این کتاب چندده عکس از شهید زین‌الدین وجود دارد که بیشترشان جای دیگری منتشر نشده‌اند.
 
در کتاب کوچک «آقا مهدی: خاطرات سردار شهید مهدی زین‌الدین» (نشر حدیث نینوا) نیز، گوشه‌هایی از زندگی و ویژگی‌های شخصیتی او بازخوانی می‌شود. همچنین پنجمین جلد از مجموعه «نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح، به شهید مهدی زین‌الدین اختصاص دارد؛ و در آن خاطرات منیره ارمغان (همسر شهید) بازگو می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها