چاپ نخست كتاب «كشفالوجوه الغرّ لمعاني نظم الدّر (شرح تائيه ابنفارض)» (به زبان عربي) تاليف عزالدين محمود كاشاني و با تصحيح و تحقيق محمد بهجت، از سوي انتشارات آيت اشراق منتشر و روانه بازار نشر شد.\
ابنفارض (632ـ566 هجري قمري) شرفالدين عمربن عليبن مرشدبن علي، از مشايخ بزرگ قرن هفتم بوده كه اصلا مغربي و حموي، ولي تولد و وفات وي در مصر است. پدرش از حماة شام به مصر آمده و چون سهمالارث زنان را مينوشته، به فارض مشهور شده است. گرچه وي مدتي نيابت ملك عزيز ايوبي را در قاهره به عهده داشته از پذيرفتن مقام قاضيالقضاتي كه طبعا سمت چشمگيري بود تن زده و روزگار را به زهد و پارسائي و مناعت ميگذرانده است.
ابنفارض مقاديري از ابتداي تحصيلات خود را نزد پدر آموخته و از بهاءالدين قاسمبن عسكر نيز استفاده حديثي كرده است. در اثر استعداد دروني و شوق طلب به وادي مستضعفين در كوه مقطم رفت و آمد داشته تا آن كه به شيخ ابوالحسن علي بقال برخورد كرده در حالي كه او در كنار مدرسهاي وضوئي غير معهود ميگرفت. ابنفارض ميگويد خواستم او را ارشاد كنم كه چگونه است مردي پير در كنار طلاب و عالمان دين، هنوز وضو گرفتن را نميداند؟ نگاهي به من انداخت و گفت: فلاني كار تو در اينجا گشوده نميشود (لا يفتح لك بمصر و لكن توجه الي الحجاز فعسي ان يكون لك هناك فتح) بايد عازم مكه شوي! فهميدم كارش ستر و تلبيس و مشرف بر ضماير است (ناگفته نماند تلبيس بر دوگونه است يكي مذموم كه وانمود كردن و تصنع است و يكي ديگر كه محمود است و از مقامات سلوك محسوب ميشود). ابنفارض ميگويد گفتم: يا سيدي اين مني و الحجاز و ليست باوان الحج و لست في رفقة اقصدها؛ گفتم من كجا و مكه كجا؟ كه نه كارواني و نه بلد راهي و نه وسيلهاي و نه شتر و كجاوهاي و نه دوستاني.
او اشاره كرد: هذا مكة امامك؛ اين است كعبه! من هماندم به راه افتادم در طول راه كعبه را ميديدم تا بدانجا رسيدم و كشوفات بر من متواتر گرديد و سالها در فاصله دوري از مكه در بيابانها به مجاهدات و رياضات اشتغال داشتم و اوقات نماز به مكه ميآمدم.
وي در مكه بود تا بالاخره براي حضور در مراسم احتضار و تجهيز و تدفين شيخ بقال و اقامه نماز بر وي به قاهره برميگردد، سپس در جامعالازهر سكونت ميورزد، و در مورد تاريخ تاهل وي اطلاع دقيقي نداريم فقط ميدانيم از او فرزنداني به يادگار مانده است.
از يادگارهاي معنوي او ديواني است كه از ميان آن تائيه كبري و تائيه صغري و خمريه مشهورتر است. جامي ميگويد: وي را ديواني است مشتمل بر عيون معارف و فنون لطايف كه يكي از قصايد آن قصيده تائيه است كه 750 بيت است كما بيش، و قد اشتهرت هذه القصيده بين مشايخ الصوفية و غيرهم من الفضلاء و العلماء و عليالحقيقه، آنچه بعد از سير و سلوك تمام در اين قصيده از حقايق علوم دينيه و معارف يقينيه از ذوق خود و اذواق كاملان اوليا و اكابر محققان مشايخ روحالله تعالي ارواحهم اجمعين جمع كرده است در چنين نظمي رايق فايق، گفتهاند كه كسي ديگر را ميسر نشده است و ميسور هيچكس از اهل فضل و هنر بلكه مقدور اكثر نوع بشر نتواند بود.
«ابنعربي» نيز شيفته اين ذوق سرشار ميشود با اين كه حدود 6 سال از ابنفارض بزرگتر بوده است.
«قونوي» كه فاصله سني او از ابنفارض حدود 41 سال است و در آن زمان كه به صورت سياحت و تجريد به مصر رسيده ميخواسته ابنفارض را ملاقات كند. قونوي ميگويد: «شيخ بزرگوار، عالم عارف شرفالدين معروف به ابنالفارض كه ناظم اين قصيده است از بزرگان اهل حق بوده و آن چه در اين قصيده از جوامع علوم و حقايق رباني از ذوق خود و اذواق كاملان و اكابر محققان رضيالله عنهم جمع كرده و به نظم آورد، كسي ديگر را پيش از وي بدين خوبي و جزالت و حسن بيان و كمال فصاحت ميسر نشد، و احوال او به تفصيل از اصحاب ما كه با وي دوستي داشتند و از اصحاب او كه سالها ملازمت صحبت او و از آن اين ضعيف نمودند معلوم است، و درباره او در سنه 630 هجري كه اين ضعيف به صورت تجريد و سياحت به ديار مصر رسيد مذكور در قيد حيات بود و در يك جامع جمع شديم، لكن ملاقات مقدور نشد مع انه كه هم اين ضعيف و هم او در بند آن بوديم كه اجتماع حاصل شود و در آن روزها رنجور شد و به رحمت حق پيوست.»
قونوي اين قصيده را بارها در مصر، شام، روم به تدريس نشسته و از آن جمله تقريرات فرغاني به نام مشارقالدراري به فارسي و منتهيالمدارك به عربي از افاضات و فوايد اين جلسات است.
به هر حال ابنفارض در سال 632 هجري در قاهره وفات كرده و در قرافه دفن ميشود كه مزار و مطاف اهل دل است. شرح ديوان وي (به استثناي تائيه كبري) به وسيله بوريني به شكل ادبي در سال 1000 هـجري شرح شده است و نابلوسي نيز آن را با صبغه عرفاني در سال 1123 هجري شرح كرده است.
بيوگرافي عزالدين محمود كاشاني
عزالدين محمودبن عليبن محمد كاشي (735ـ 665 هجري) از بزرگان اهل معرفت و هم دوره عبدالرزاق كاشاني (736ـ 660 هجري) صاحب شرح منازل السائرين و تاويلات و لطايف الاعلام و ديگر كتابها است. نزديكي مشرب و افق زماني و سن و سال و مكاني يعني اين كه هردو كاشاني هستند و هم شاگردي و ارادت به نورالدين عبدالصمد نطنزي (699ـ630 هجري) ميورزند و ظهيرالدين عبدالرحمن شيرازي (716ـ650 هجري) باعث شده است شرح تائيه ابنفارض را كه عزالدين كاشاني نگاشته به دوستش عبدالرزاق كاشاني نسبت داده شود، در حالي كه تمايز سبك و اسلوب عزالدين با عبدالرزاق به شكل بارز و روشن است. نبشتههاي او از گذراندن مراحل علوم رسمي و رسيدن به قله تحقيق و تضلع علمي در علوم ادبي و فلسفي و كلامي و ارتقا به علمالاصول در امور سلوكي و مطالب عميق عرفاني است. شرح حال نويسان يا به كلي او را فراموش كردهاند و يا قسمتهاي مهم زندگي او را اصلا متعرض نشدهاند و اغلب عباراتي چند را تكرار ميكنند كه: لا يسمن و لا يغني من جوع.
جامي با آنكه خود در تائيه خويش و در شرح مقاديري از تائيه ابنفارض، صاحب سخن است و از اين نمد كلاهي دارد درباره او ميگويد: «وي صاحب ترجمه عوارف است و شارح قصيده تائيه فارضيه و بسي حقايق بلند و معارف ارجمند در اين دو كتاب درج كرده است، و قصيده را شرح مختصر مفيد نوشته است و كشف معضلات و حل مشكلات آن كرده است به مقتضاي علم و عرفان و ذوق و وجدان خود، بيآن كه مراجعه كند.»
همچنين در بخش آخر كتاب، ترجمهاي آزاد از اين اثر به عمل آمده است كه مصحح كتاب درباره آن مينويسد: «گرچه متن كاشاني بسيار ژرف و عميق است و كساني كه با اين متون سروكار دارند خود اهلالبيت هستند ولي بهرحال نگاهي گذرا از زاويه زبان پارسي به ابنفارض ايجاب ميكرد دست به ترجمه آزاد آن بزنيم و آنجائي كه تا حدي موقعيت ايجاب ميكند از شرح كاشاني مدد بگيريم و آن را با ترجمه ميكس كنيم.
رسيدن به معاني بلند ابنفارض و كاشاني منوط به اين است كه اين كتاب يك متن درسي باشد و نزد استاد متضلع و دود چراغ خورده به تلمذ نشسته و از لطايف آن برخوردار شد.
به هيچوقت نخواستهايم كه معضلات متن يا شرح را در اين مختصر متذكر شويم و يا آن را مستوفي شرح كنيم. زيرا به هيچ وجه درصدد آن نبودهايم، شايد اين كار براي طلاب جوان و دانشجويان تا حدي مفيد فايده باشد.»
در پايان كتاب حاضر، فهرستي از آيات، روايات، احاديث و ادعيه، اصطلاحات، اقوال، امثال و حكم، اعلام، اقوام، ملل و نحل، كتابها و اماكن، ابيات عربي و فارسي و منابع كتاب نيز درج شده است.
چاپ نخست كتاب «كشفالوجوه الغرّ لمعاني نظم الدّر (شرح تائيه ابنفارض)» (به زبان عربي)، در شمارگان 1000 نسخه، 816 صفحه و بهاي 170000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما