جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۸:۴۱
بحث ميان منتقد و مترجم بالا گرفت

نشست نقد و بررسي كتاب «معناي زندگي از نگاه مولانا و اقبال» عصر امروز (جمعه 16 ارديبهشت) در غرفه ديدار برگزار شد. كمپاني زارع، منتقد كتاب، از بدفهمي نويسنده از انديشه مولانا انتقاد كرد، در حالي كه مترجم كتاب، پيوسته از اقبال هواداري مي‌كرد. همين امر سبب شد بحث ميان منتقد و مترجم بالا بگيرد./

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) ـ به گزارش ستاد خبري سراهاي اهل قلم نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران، در اين نشست محمد بقايي (ماكان) مترجم كتاب، مهدي كمپاني زارع و محمدحسين ساكت به عنوان منتقدان كتاب حضور داشتند.

بقايي (ماكان) در ابتداي اين نشست گفت: نذير قيصر، نويسنده اين اثر، فردي آگاه است كه با زبان فارسي نيز آشنايي دارد و در حوزه مولاناپژوهي و اقبال‌پژوهي كار كرده است. لازم به ذكر است كه يكي از نقص‌هاي ما عدم تطبيق دو انديشه بزرگ است.

وي افزود: قيصر توانسته است از عهده موضوع مورد نظرش برآيد. فكر مي‌كنم استقبال از اين كتاب سبب شود كه چاپ دوم كتاب نيز به بازار نشر راه پيدا كند و اين امر در بازار وانفساي كتاب قابل توجه است.
سپس ساكت، اقبال را شخصيتي شناخته شده براي ايرانيان به شمار آورد و گفت: مجتبي مينوي و رجايي بخارايي از جمله پيشگامان ايراني در شناساندن اين شخصيت به ما بودند. من نيز در سال 1345 پژوهشي درباره اقبال انجام دادم كه در دوره معاصر نخستين پژوهش به شمار مي‌آيد، البته زحمات آقاي بقايي نيز قابل تقدير است.

وي افزود: قيصر اقبال را داراي برتري‌هايي نسبت به مولانا مي‌پندارد و استدلال مي‌كند كه اقبال هفتصد سال بيش از مولانا علم داشت. دسترسي اقبال به علوم هفتصد سال پس از مولانا طبيعي است به همين دليل تصور مي‌كنم كه گرايش ملي‌گرايي در اين كتاب دخيل بوده است.

ساكت درهم‌تنيدگي انديشه اقبال با مولانا را بسيار زياد دانست و گفت: تصور مي‌كنم تحليل‌گران، جدايي اين دو تفكر را نشناختند. اقبال آشكارا اعلام مي‌كند كه برتري انديشه‌هايش را وامدار مولاناست. دليل توجه اقبال به مولانا اجتماعي بودن مولاناست. وي همچنين به دليل منزوي بودن حافظ به او تاخته است. قيصر اين نكته را در نظر نگرفت، به همين دليل است كه انسان كامل مولوي را داراي محور فرديت مي‌داند.

سپس كمپاني زارع گفت: اين كتاب در مولوي‌پژوهي دچار مشكل جدي است. قيصر ادعاهاي عجيب و غريبي درباره مولانا مطرح مي‌كند و به خوبي پيداست كه او مولوي را نشناخته است. هيچ ارتباط منطقي ميان فصول كتاب وجود ندارد و پراكنده‌گويي در سراسر آن مشهود است.

وي افزود: يكي ديگر از مشكلات كتاب نقل قول‌هاي زياد آن است، به گونه‌اي كه مخاطب به شك مي‌افتد كه آيا نويسنده از خود نظري هم دارد؟ ادعاهاي عجيب و غريب كتاب تا آنجاست كه قيصر مدعي مي‌شود مولانا درباره روان‌شناسي مبتني بر شكل جمجمه نيز نظر داده است! برتري دادن اقبال بر مولانا در اين كتاب نيز براي من بسيار جالب بود. استدلال نويسنده نيز در اين باره بسيار سخيف و ضعيف است،‌ زيرا تاخر زماني دليل خوبي براي برتري فردي بر فرد ديگر نيست.

كمپاني زارع اين كتاب را «افتضاحي در حوزه مولوي‌پژوهي» خواند و گفت: قيصر مولوي را فيلسوف مي‌نامد، در حالي كه هيچ عارفي به اندازه مولانا فيلسوف‌ستيز نبود. كمپاني زارع براي نقدهايش، مصداق‌هايي از متن كتاب ذكر كرد.

وي تاكيد كرد: خواننده كتاب تا پايان آن نشاني از نذير قيصر نمي‌بيند و نقل‌قول‌ها، تنها چيزي اند كه در سراسر كتاب به چشم او مي‌آيند. اين حجم از نقل قول‌ها براي مخاطب سردرگمي مي‌آورد. به نظر مي‌‌رسد مطالب اين كتاب براي محافل غيرعلمي مناسب باشند.

كمپاني زارع به شعاري بودن بسياري از مطالب كتاب اشاره كرد و گفت: در شان يك كتاب علمي نيست كه تا اين اندازه شعاري باشد.

سپس چوهدري گفت: هر نويسنده‌اي با فكر مخصوص به خودش كتاب مي‌نويسد و به عقيده خودش درست هم مي‌نويسد. من نيز اشتباهات فراواني در كتاب ديدم. خوب است كه اين آثار نوشته شوند و نقدهايي به آنها صورت گيرد تا صورت صحيح مساله مشخص شود.

سپس بقايي گفت: يكي از نامفيدترين كارها، نقد سطر به سطر كتاب است. بايد كليت كتاب را در نظر گرفت، در غير اين صورت بسياري از ابيات مولانا نيز مورد نقد جدي اند. صحبت‌هاي آقاي كمپاني زارع درباره مولانا و اقبال چندان دقيق نيستند. شريعتي اقبال را علي(ع) قرن بيستم مي‌داند و فروزانفر او را مولوي عصر مي‌خواند.

وي جريان اقبال‌پژوهي را داراي دو خط فكري دانست و گفت: يك خط فكري با پيروي از مطهري، بر اقبال خرده مي‌گيرند و عده‌اي به تبعيت از شريعتي و مينوي از او هواداري مي‌كنند، حال بايد ديد آقاي كمپاني زارع چه گرايشي دارد.

بقايي تاكيد كرد: به اعتقاد من، كتاب قيصر بسيار عالي است. من ده‌هزار صفحه كتاب درباره اقبال كار كردم و متاسفم كه اين حرف‌ها را از آقاي كمپاني زارع مي‌شنوم. يكي از مشكلات ما اين است كه درد فرهنگ‌مان را نمي‌دانيم و به همين دليل شوق پژوهشگري را كه دلش را براي فرهنگش گرو گذاشته است، خاموش مي‌كنيم.

وي افزود: آقاي كمپاني زارع به محتواي برخي سطرهاي اين كتاب ايراد مي‌گيرد، در حالي كه چنين بررسي سطر به سطري درباره سعدي و مولانا نيز ما را به همين نتيجه مي‌رساند. بسياري از حرف‌هاي سعدي و مولانا نيز مشكل‌دارند و ما به روي خودمان نمي‌آوريم! آن چه كمپاني زارع درباره اقبال و مولانا مي‌گويد مرا شگفت‌زده مي‌كند و اين امر نشان‌دهنده عدم شناخت كافي او درباره اين دو شخص است.

سپس كمپاني زارع گفت: من درباره اقبال حرفي نزدم، بلكه مقصودم برداشت‌هاي نادرست قيصر از انديشه مولاناست. من به دنبال دليل منطقي براي اين برداشت‌ها هستم، آن چه آقاي بقايي گفتند شعار است و به اندازه يك نيم‌استدلال منطقي كارايي ندارد.

سپس ساكت براي توضيح مقصود كمپاني وارد گفت‌وگو شد و اظهار كرد: مقصود آقاي كمپاني زارع اين است كه براي برداشت‌هاي نادرست قيصر از انديشه مولانا نياز به منطق و استدلال درست هست. مقصود او زير سوال بردن ارزش و اهميت اقبال نيست.

سپس كمپاني زارع گفت: قبول دارم كه اقبال شخصيتي انديشمند است، اما بحث من درباره مولوي و ساختار كتاب بود نه اقبال. نويسنده اين كتاب اقبال را نشناخته است و در عين اين نشناختن او را با اقبال تطبيق مي‌دهد.

بقاي ماكان در دفاع از اين اثر گفت: اين كه براي هر سطر كتاب بايد دليل و مصداقي پيدا كرد، تفكري ايده آليستي است. اگر براي هر جمله كتاب دليل و منطق آورده شود، حجم آن به بيش از پنج هزار صفحه مي‌رسد.

بيست و چهارمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران تا 24 ارديبهشت در مصلاي امام خميني(ره) برپاست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها