چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۸
سلين، نابغه ضد يهود؟

هر سال در سالگرد درگذشت سلين چندين مراسم رسمي در فرانسه و گوشه و كنار جهان به ياد او برپا مي‌شد تا آنكه وزارت فرهنگ فرانسه امسال به علت گرايش‌هاي ضديهودي سلين در دوران پيش و پس از اشغال فرانسه توسط نازي‌ها، اين بزرگداشت را از برنامه‌هاي ملي فرهنگي فرانسه خط زد. آيا نبوغ ادبي سلين از باورهاي شخصي او جداست؟/

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) به نقل از نيويورك تايمز، معمولا سالروز ولادت يا درگذشت هنرمندان بزرگ مناسبت‌هاي خوبي براي برگزاري مراسم يادبود آنهاست. جمعه اول جولاي (10 تيرماه) پنجاهمين سالگرد درگذشت نويسنده بزرگ فرانسوي با نام مستعار لويي-فردينان دو سلين بود؛ اما هيچ گونه مراسمي ملي در فرانسه به ياد پنجاهمين سالروز درگذشت او برپا نشد!

به رغم اين، فرانسه همواره ياد نويسنده بزرگش را حداقل به دليل سبك ادبي و نوشتاري‌ منحصر به‌فردش در آثاري چون «سفر به انتهاي شب» گرامي مي‌دارد. اين اثر كه در سال 1932 منتشر شد اثري شبه زندگينامه‌ بود كه 5 سال پيش از افشاي عقايد رسمي سلين مبني بر ضديت با يهودي‌ها در فرانسه عرضه شد و جايگاهش را به طور قاطعانه در صدر ادبيات مدرن فرانسوي تثبيت كرد. در حقيقت امروز «سفر به انتهاي شب» مرتبه‌اي از ادبيات فرانسه را به خود اختصاص داده كه رمان «اوليس» اثر جيمز جويس در دنياي ادبيات انگليسي كسب كرده است.

اما چنين اتفاقي اين نكته را بيش از گذشته برجسته مي‌سازد كه آيا سلين نويسنده مي‌تواند از فرديتي به نام سلين جدا باشد؟

از آنجا كه سلين به قلم خود سه اثر غير داستاني عليه يهودي‌ها منتشر كرده، واقعيت آن است كه نمي‌توان تفاوت چنداني بين اين دو قايل شد. «بهايي ناچيز براي يك جنگ» (1937)، «مدرسه اجساد» (1938) و «آشفتگي ظريف» (1941) از آثار سلين، چون توسط نويسنده‌ سرشناسي نوشته شده‌اند توانستند به خوبي در دنيا دست به دست شوند. از سويي نيز وزن ادبي آثار سلين از عوامل اصلي ترغيب‌كننده خوانندگان به مطالعه اين آثار بود.

به بوته آزمايش نهادن زندگي و باورهاي شخصي هنرمندان و نويسندگان بزرگ بدون ترديد محصول دوران مدرن است. در حقيقت، نياز ما به كشف رازهاي موجود در پس پرده آثار ادبي و هنري، ما را به تعمق در زندگي شخصي آفرينندگانشان سوق مي‌دهد و طبق عادت كاستي‌ها و كمبودهاي زندگي اين هنرمندان بيشتر برجسته شده و در اثر عدم تعادل روحي-رواني يا مصرف الكل و مواد مخدر منشأيابي مي‌شود.

از ميان هنرمندان متعدد و بيشتر نويسندگان، چهره‌هاي متعددي را  مي‌توان نام برد كه مواضع سياسي مخالفي با رژيم حاكم در كشورشان اتخاذ كرده بودند. الكساندر سولژنيتسين نمونه بارزي بود كه از سوي بسياري از خوانندگانش به عنوان نويسنده‌اي شناخته مي‌شد كه حكومت شوروي كمونيستي را به نقد مي‌كشيد.  

در عين حال همسويي سياسي با رژيم حاكم نيز مي‌تواند منجر به بدنامي و تعلق به بخشي تيره از تاريخ سياسي يك كشور شود. در اين مجال ويژگي‌هاي مشابه و يكساني در عقايد و زندگي ريچارد واگنر و سلين نيز قابل مشاهده است.

در مقاله‌اي به نام «يهود در موسيقي» به سال 1850، ريچارد واگنر "تنفر معمول ما از ذات يهود" را به طور علني در آلمان قرن نوزدهم مطرح مي‌كند. به رغم آنكه دشمني واگنر با يهود مانند نفرت سلين از آنها بازتاب عمومي نيافت، ضديت واگنر با قوم يهود به عنوان بخشي از هويت عمومي‌اش به ويژه از دهه 1930 به بعد كه تبديل به موسيقيدان مورد علاقه هيتلر مي‌شود، بيشتر نمايان مي‌شود.

با اين حال چه بايد كرد؟ آيا موسيقي واگنر مانند مراسم درگذشت سلين در خطر تهديد بايكوت است؟ دانيل بارنبويم، موسيقيدان آرژانتيني تبار اسراييلي به رغم ممنوعيت آثار واگنر در اسراييل سال 2001 قطعه‌اي از آن را در پيش درآمد «تريستان و ايزولد» در آنجا اجرا كرد و سال گذشته در اظهار نظري گفت: «ما بايد واگنر را از هيتلر و رژيم نازي جدا كنيم».

آيا چنين كاري با سلين نيز مي‌تواند صورت گيرد؟ او تنها نويسنده فرانسوي سرشناسي بود كه ضديتش با يهوديت را به طور آشكار بيان مي‌كرد. اما در حالي كه نويسندگان هم عقيده‌اي چون پي‌ير دريو لا روشل و برازيلاش در حكومت ويشي به رهبري مارشال پتن (حكومت فرانسه در زمان اشغال فرانسه توسط نازي‌ها)، يكي دست به خودكشي زد و ديگري پس از آزادي فرانسه توسط متفقين، به جرم خيانت تيرباران شد، سلين به دانمارك گريخت و پس از هفت سال تحمل زندان، سال 1951 آزادانه به فرانسه بازگشت.

ابتداي سال جاري ميلادي وزارت فرهنگ فرانسه مانند سال‌هاي گذشته تصميمش به برپايي مراسم باشكوه پنجاهمين سالروز درگذشت سلين را به عنوان يكي از برنامه‌هاي رسمي تقويم ملي فرهنگي در فرانسه اعلام كرد تا آنكه سرژ كارلسفلد و فردريك ميتران از راه رسيدند.

سرژ كارلسفلد از يهوديان دو آتشه‌اي است كه پدرش از قربانيان هولوكاست بود و با توجه به نفوذ سياسي‌اش در اتحاديه اروپا وزارت فرهنگ فرانسه را مورد انتقاد قرار داد و در ادعايش اعلام كرد فرانسه توجيهي براي برگزاري مراسم بزرگداشت براي كسي كه از نسل‌كشي يهودي‌ها دفاع مي‌كند، ندارد.

به دنبال آن فردريك ميتران وزير فرهنگ، از لويي-فردينان دو سلين برايت ‌كرد و برگزاري مراسم 2011 را از برنامه‌هاي رسمي فرانسه قلم ‌گرفت و تا آنجا پيش ‌تاخت كه زمزمه‌هايي مبني بر سانسور برخي از آثار سلين در بازار كتاب فرانسه را مطرح ‌كرد.

چنين هياهويي درباره سلين سال 2011 را به سالي منحصر به فرد براي سلين تبديل كرد و زندگينامه تازه‌اي از او براي كساني كه كمتر با باورها و عقايد ضديهودش آشنا بودند، برجسته ‌ساخت. همچنين اين رويداد انتشار آثار تازه‌اي در زمينه تحليل جنبه‌هاي گوناگون آثار سلين به راه انداخت و از سوي ديگر نيز چندين مجله ادبي در فرانسه باانتشار مقاله‌هاي متعدد به دفاع از سلين پرداختند.

كتاب «نمايش ادامه داشت: زندگي فرهنگي در پاريس تحت اشغال نازي‌ها» نوشته آلن رايدينگ از جمله آثاري بود كه سال گذشته ميلادي به طور مفصل به مقوله هنر و ادبيات فرانسه در خلال جنگ جهاني دوم پرداخت و نويسندگان فرانسوي را از هنرمند همسو با نازي‌ها تا متعهد به مقاومت ملي فرانسه طبقه‌بندي كرد. اين كتاب در دانشگاه هاروارد مورد بحث قرار گرفت و از سوي استاداني چون پاتريس ايگون استاد تاريخ هاروارد و استانلي هافمن استاد فرانسوي دانشگاه نقد شد.

اما به هر طريق محبوبيت فراوان سلين در ادبيات فرانسه باعث مي‌شود آثارش با اقبال گسترده‌اي به زبان‌هاي متعدد خوانده شود و همچنان همراه پروست و كامو به عنوان بنيانگذار سنگ بناي ادبيات قرن بيستم فرانسه شناخه شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها