ايبنا نوجوان: برگزيدگان مسابقهي داستاننويسي 247 كلمهاي سايت گاردين مشخص شدند. سايت گاردين در فراخواني از نوجوانان علاقهمند به داستاننويسي دعوت كرده بود داستاني بنويسند كه به همراه عنوان آن بيش از 247 كلمه نشود.
«نيل گيمن» يكي از داوران اين مسابقه نيز داستاني با همين تعداد كلمه در سايت قرار داده بود. اين نويسندهي كتابهاي كودك و نوجوان سطح داستانهاي ارسالشده به اين مسابقه را فراتر از انتظار عنوان كرد.
«اتان گيبونز» ، «ويل مورفوت»، «جاناتان نیری»، «اتان وايلد» «آمليا داولينگ» ديگر برگزيدگان اين مسابقهي داستاننويسي هستند. داستانهاي این برگزیدگان را در روزهاي آینده ميخوانيد.
و اما داستان «آهو بچه» نوشتهی «الیویا کرو»، 8 ساله:
در دومین روز سفر اکتشافیام به آفریقا، یک بچه غزال دیدم. با دقت به آنسوی علفزار پهناور و مهآلود زل زدم. با خوشحالی زل زدم، او همانجا بود. جذب این آهوی کوهی کوچک بودم که در عقب گلهی بزرگش علف میخورد. پاهای کشیدهاش، بدن نحیفش را که به رنگ قهوهای و سفید بود روی خود نگه میداشت و روی شکمش سایهای از پوست نرم سیاه رنگی دیده میشد.
در مقایسه با آهوهای دیگر خیلی کوچک و شکننده بود. مشخص بود که سن زیادی ندارد، شاید فقط چند روز از عمرش میگذشت. برخلاف بقیهی آهوبچهها او تنها میچرید. گم شده بوده یا یتیم بود؟ شاید این تنهایی، دلیل این بود که من احساس میکردم جذب او شدهام.
در یک آن، فضا تغییر کرد. گله دور هم جمع شدند، با انرژی انفجاری برای چهار نعل رفتن در سرتاسر صحرای غبارآلود آفریقا. در دوردست ببری را دیدم. او با نیروی ترسناکی حرکت کرد که همیشه در حیوانات میشود، دید. من با ترسی که هر لحظه زیادتر میشد به آن گربهی غولآسا خیره شدم. بچه غزالِ من هنوز در عقب گروه بود. شکارچی به او نزدیک بود. آهوبچه به کمک نیاز داشت.
من جلو دویدم و با تمام قدرت در شیپور دمیدم. صدای گوشخراشی در علفزار پیچید. ببر فوراً در جهات مخالف، به سوی امنیت علفهای بلند، شروع به دویدن کرد.
دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۷
نظر شما