چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۲
«كت رويال» به فرانسه می‌رود

«مخفيگاه دزدها» بخشي ديگر از ماجراهاي هيجان‌انگيز «كت رويال» است كه اين‌بار در فرانسه اتفاق مي‌افتد. در اين داستان، خانواده‌ي سلطنتي فرانسه از شهر فرار مي‌كنند و «كت» به عنوان يك هنرمند جاسوس وارد صحنه‌ي حوادث مي‌شود و قدرت مردم را در جريان انقلاب فرانسه مشاهده مي‌كند.

ايبنا نوجوان: مجموعه‌ی پنج جلدی «ماجراهاي كت رويال» اثري از «جولیا گلدینگ»، نویسنده‌ي انگلیسی است که در نخستين نيمه‌ي سال 1390 با ترجمه‌ي «اکرم کرمی» از سوی انتشارات «قدیانی» روانه‌ي بازار كتاب شد. 

«ماجراهای کت رویال» زندگی دختری سرراهی به نام «كت» را بازگو مي‌كند که به عنوان پادو در تئاتر «رويالِ» دروري لين مشغول به كار است.

«مخفيگاه دزدها» سومين جلد از اين مجموعه است. «كت» اين‌بار به فرانسه سري مي‌زند و بخشي از تاريخ انقلاب اين كشور را با زباني نوجوانانه روايت مي‌كند. ماجراي «مخفيگاه دزدها» كتابي به طرفداري از مردم انقلابي است. «كت»، پادوي تئاتر رويال، در كنار سفره‌ي انقلاب فرانسه غذايي با طعم ماجراهاي تند و تيز فرانسوي مي‌خورد. اگر دوست داريد در اين غذا با «كت» شريك شويد، مطالعه‌ي سومين جلد از مجموعه‌ي «ماجراهاي كت رويال» را از دست ندهيد.

اين كتاب با يك خداحافظي آغاز مي‌شود، البته اين خداحافظي شايد براي خوانندگان پروپا قرص مجموعه‌‌ي «ماجراهاي كت رويال» سخت باشد؛ اما بايد اين حقيقت را باور كنيد. در تئاتر هم لحظه‌هايي پيش مي‌آيد كه بازيگرها بايد با نمايشي خداحافظي كنند. نمايش‌نامه به قفسه‌ي كتاب‌خانه بازمي‌گردد و دكوراسيون صحنه جمع مي‌شود و بازيگرها نقش‌هاي جديد مي‌گيرند.

زندگي «كت» در تئاتر رويالِ لندن، جايي كه براي او مثل يك خانه محسوب مي‌شد به پايان مي‌رسد. مدير تئاتر تصميم مي‌گيرد ساختمان قديمي تئاتر را خراب كند و يك سالن نمايش مدرن بسازد. اين ماجرا را از زبان «كت» بخوانيد:
اتاق زيرشيرواني‌ام، تنها جايي كه تمام طول عمرم داشتم، با سنگ و خاك يكسان مي‌شد، پشت صحنه‌اي كه من و پدرو در آن بازي مي‌كرديم، زير و رو مي‌شد. كجا مي‌توانستيم برويم؟

«كت» با خراب شدن خانه‌ي چندين و چند ساله‌اش از فرانسه سر درمي‌آورد؛ آن‌هم درست در زماني كه پاريس در آتش انقلاب مردم عليه حكومت سلطنتي مي‌سوزد.

يكي از نامه‌هاي «كت»، نگاهش را به انقلاب فرانسه، فرار خانواده‌ي سلطنتي و عكس‌العمل‌هاي مرم نشان مي‌دهد:
احتمالاً مي‌دانيد كه قرار است، شاه به پاريس برگردد. شهر هم‌چنان آرام است. احساس دروني‌ام به من مي‌گويد كه مردم كم‌كم پي برده‌اند كه با رفتن شاه، آسمان به زمين نيامده است و اين براي لوئي نشانه‌ي خوبي نيست. احتمالاً او هم مثل من خيلي زود متوجه خواهد شد كه غيرضروري بودن يعني چه.

«جوليا گلدينگ»، زبان انگليسي را در دانشگاه «كمبريج» خواند و به عنوان كارمند وزارت امور خارجه‌ي انگلستان در كشور لهستان به كار مشغول شد. او پس از ترك اين كشور، دوباره به تحصيل در رشته‌ي ادبيات انگليسي پرداخت و دكتراي خود را در اين رشته از دانشگاه آكسفورد به‌دست آورد و هم‌زمان نگارش رمان‌هاي نوجوانانه‌ي «ماجراهاي كت‌ رويال» را آغاز كرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها