بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، 27 شهریور، سالروز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به «شهریار» است. به همین مناسبت «ایبنا» گفتوگویی با اصغر فردی، شاگرد این شاعر انجام داده است. فردی از 13 سالگی با مرحوم شهریار معاشرت داشته و تا اواخر عمر این شاعر در حضور او بوده است.
باتوجه به اینکه شما شاگرد ایشان بودهاید، جایگاه شعر شهریار در شعر معاصر فارسی را چگونه میبینید؟
از شعر گریزی نیست و ایرانی از شعر شهریار ناگزیر است. زندهیاد سیدمحمدحسین شهریار آخرین حلقه از رشته شاعران دردمند بود که توانست چنان زبان و دل خود را با مردم یگانه کند که این توفیق را جز حافظ در اعصار گذشته کسی نیافته است. تمامی شاعران پیشین معاصر تاریخ ادبیات ایران همواره به دلیل ناخویشاوندی با خلق، در تقرب دربارها بودهاند. مهمترین نقص روشنفکران معاصر نیز همین دوری است.
آنچه بیش از همه در شعر شهریار خودنمایی میکند چیست و علت ارتباط مخاطب با شعر او در چه چیزی است؟
شهریار از دردمندی و جوش در نهاد مردم، خود را هرچه توانست به زبان مردم نزدیکتر کرد و حتی بیش از اجازه ادبی شعر از اصطلاحات عامیانه در شعرش بهره جست که این خود ایرادی بود که معاندین و حاسدان شعر شهریار بر او میگرفتند. برخی از منصفین هم از وقوف و تسلط شهریار به همه اشکال زبان فارسی اظهار حیرت کردهاند.
بهنظر شما بیشتر چه افراد و گروههایی با شعر شهریار ارتباط برقرار کردهاند؟
شهریار نماینده گویای همه عشقهای بیفرجام است. مردم به تاکسی، وانت و تریلی خود شعر شهریار مینویسند. قدیم کسانی که غزل خراباتی یا بیات تهرانی میخواندند، غزل شهریار را زمزمه میکردند. خوانندگانی چون بنان، محمدی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، شجریان و دیگران غزلهای شهریار را میخواندهاند. مطبوعاتی که افت تیراژ داشتند بلافاصله با چاپ کردن چند شعر جدید از شهریار نجات مییافتند. همه طبقات مردم از اشعار مذهبی شهریار نیز التذاذ میبردند. بالاخره هر مسلمانی علاقمند حضرت امیر هست و زیباتر از دو شعر «همای رحمت» و «شب و علی» برای حضرت علی (ع) سروده نشده و بدین پایه از محبوبیت دست نیافته است.
آیا عوامل دیگری در ماندگاری شعر شهریار اثرگذار بوده است؟
حیدربابای شهریار او را بیش از پیش به لایههای مردم نزدیکتر و عجینتر میکند. شاعرانی چون ملکالشعرا بهار، انجوی شیرازی و هوشتگ ابتهاج به فراگرفتن زبان ترکی اهتمام میکنند تا حیدربابا را از روی متن اصلی بخوانند. «سایه» با دیدن هر ترک زبانی همواره میگوید خوشا به سعادتتان که میتوانید حیدربابا را بخوانید و بفهمید. شهریار به سه زبان فارسی و ترکی و عربی شعر سروده و این خود دایره مخاطب شهریار را گسترش میدهد. از سوی دیگر اشعار شهریار به بیش از یکصد زبان ترجمه شده، همین ترجمهها شهریار را به میلیاردها انسان اتصال داده است. کدام شاعر ایرانی و غیر ایرانی را سراغ دارید که اشعارش به اینهمه زبان ترجمه شده باشد؟
شعر «پیام به انیشتین» او انیشتین را منقلب کرده است. مرحوم پروفسور هشترودی گفته است که پیام شهریار به انیشتین را برای او خواندم و هم به فرانسه و هم به آلمانی ترجمه کردم. انیشتین پالتویش را برداشت و گریان به باغچهخانهاش رفت و کنار باغچه نشست و برفها را به صورتش مالید و پس از دقایقی برگشت. شاید تحت تاثیر آن بود که دیگر اکتشافات خود را به آمریکا نداد. حال خود جایگاه شعر شهریار را در شعر معاصر ایران ارزیابی کنید.
آیا از گذشته تاکنون علاقهمندان و پژوهشگران حوزه شعر توانستهاند حق مطلب را درباره شهریار ادا کنند؟
سکوت در مقابل موضوع شهریار همواره بوده و ما به آن عادت کردهایم. در دوره پهلوی نه تنها هیچ اهتمامی برای ارایه اشعار شهریار نمیشد، بلکه دستگاههای نظارتی هم در جهت استیفای حقوق شاعر هیچ اقدامی نمیکردند و قاچاقچیان نشر صدها هزار جلد از دیوان شهریار را بیخبر از شهریار چاپ میکردند و شهریار در منتهای فقر با خیل یتیم بازماندگان برادرش، با کارمندی بانک زندگی میکرد. این ابیات بهترین شرح حالیاست که شهریار از خود ارايه کرده است:
«خدمت من اداره رفتن نیست/ مهملی گفتن و شنفتن نیست/ من به کار حساب مرد نیام/ ورنه با این حساب مردنیام»
بهنظر شما آیا همچنان خلا انجام پژوهشهایی در ارتباط با ویژگیهای شعرهای فارسی و همچنین ترکی شهریار دیده میشود؟
در دانشگاههای متعدد دنیا شهریار موضوع مطالعه است اما در اینجا نه تنها کرسی شهریارپژوهی در دانشگاهها تاسیس نشده است بلکه کتابی هم در این حوزه منتشر نمیشود که مبنای تاسیس احتمالی شهریار پژوهی باشد. جسته و گریخته و پریشان کارهایی میشود اما هنوز دیوان کاملی از آثار ترکی و فارسی شهریار در دست نیست. کلیات شهریار همانطور ناقص و مغلوط و بیآنکه صدها بیتی که بارها گفتهایم اضافه شود به چاپ میرسد؛ چراکه به هر حال مردم تا نام شهریار است میخرند و ناشر هم که درآمد نجومی دریافت کرده چرا ریالی هزینه کند تا نسخهای کامل و بیعیب با شروح، تعلیقات و تاریخ سرایش چاپ شود؟
در زمان حال چه دلایلی سبب میشود تا پژوهش در این زمینه آنگونه که شایسته است صورت نگیرد؟
امروزه اساسا به لحاظ بیحوصلگی مردم، ابتلائات و اشتغالات و شتاب زمان، دوره دوره شعر و ذوق شعر نیست و از شهریار حتی بهرهبرداری سیاسی هم نمیکنند تا چه رسد به گشودن راههای پژوهش. اینهمه پژوهشگاههای علوم انسانی، کانونهای بیشمار، بنیادها، دانشکدهها و پژوهشکدههای فرهنگی هست که کار نیک هم میکنند اما چه کاری بایستهتر از شهریارپژوهی؟
بهطور کلی معتقدید از چه منظر باید شعر شهریار را بررسی کرد؟
شعر شهریار جامعالاطراف است. مثلا برای اینکه معارضان شایع کردهاند شهریار به دلیل برخورداری مادی به این حکومت مدح گفته باید از این دریچه بازشناسی شود؛ چراکه اساسا شهریار از نخستین شعرش گفته است: «من گنهکار شدم وای به من/ مردمآزار شدم وای به من». به عبارت دیگر روح دینی داشته و خداترس و باتقوا بوده است و همینگونه در تمام دوران زندگیاش با باورهای دینی پیشرفته و آفریده است. از سوی دیگر شهریار آفریننده یک مکتب ادبی بود. در حالیکه پژوهشگران شعر معاصر ما باید بدانند، چرا شعر نو در ایران ورشکست شد؟ چون ناپخته جهید و بدون طی مراتبی که اروپا به تدریج پشت سر گذاشت ناگهان نسخهبرداروار به شعر سپید رسید. شهریار نوع شیوایی از رمانتیزم غرب را با قالب و بهرهبرداری از تجربه هزار ساله شعر فارسی درآمیخت و با اتکا و اصالت به خیال، سیاقی آفرید که شاهکارهای بسیاری مانند «هذیان دل»، «راز و نیاز»، «دو مرغ بهشتی» و «افسانه شب» در آن سیاق خلق شد. این تقریبا همان شیوه افسانهنیما بود که ناپخته رها گردید و شهریار آن را کامل کرد.
علاوه بر این دو دلیل اساسی چه ویژگیهای دیگری در شعر شهریار ناشناخته باقی مانده است؟
مطلب دیگر خاصیتها و ویژگیهای ایرانی شهریار است. یعنی هم به ایرانی بودنش تاکید دارد، هم به زبانهای سایر اقوام در ایران و هم به دین و آیین این بوم و بر توجه میکند. شهریار تمامی اینها را در بستر شعر ایران اعم از عربی، ترکی و فارسی توسعه داد و بالندهتر ساخت. زبان شعر شاعران ترک بر دو سیاق بوده است. یا مانند خاقانی و صائب تبریزی، زبان و خیالی پیچیده دشتهاند، یا مانند پروین و شهریار در منتهای سادگی. خاقانی بر همه شعرای ایرانی برتر است اما از آنجا که درک اشعارش از توان یک نفر خارج و کار یک آکامی است با آن همه شکوه به مردم راه نیافته و مظلوم مانده است. اما شهریار تنها شاعریست که در دوره حیات خود به شهرت و بلندنامی دست یافته است. شعر او خود به خود پا میگرفت و آفاق میپیمود. در این زمینه به زیبایی در یکی از اشعارش گفته است: «تو شهریار سخن را به آه میبندی/ که بر نیامده از سینه آسمان پیماست». البته علاوه بر این استدلالهای منطقی باید نفس شهریار را نیز در نظر گرفت که دلشکستگی او و پیوند خاطر با خدا و اهل بیت موجبات پذیرفتگیاش در نزد آحاد جامعه شد.
پیشتر در پی تاسیس «بنیاد شهریار» بودید، سرانجام این مساله به کجا رسید؟
سال گذشته که وظیفه بر زمین مانده را شهردار تهران برعهده گرفت و بزرگداشت شهریار برگزار کرد، در آن مراسم از ایشان خواهش کردم که نسبت به تاسیس «بنیاد شهریار» اهتمام ورزد. ایشان نیز با طیبت خاطر ویژه خود پذیرفت و طی ملاقاتی از من تدوین اساسنامه و تعریف وظایف را خواستار شد. متاسفانه یکی از مزاحهای متداول در این ملک است که کاری سالها معطل بماند، کسی همتی نکند و تا کسی به کاری کمر بست، متولیان متعددی از شش جهت پدید میآیند و شمع آن امامزاده را به دامان برمیچینند. 22 سال در هر فرصتی نوشتیم و تا شورای انقلاب فرهنگی بردیم که بنیاد شهریار ...! اما تا کسی برآمد، بنایی معین کرد و هیات امنا و اساسنامهای تدارک دیده شد، از تبریز کسانی دستپاچه اساسنامهای دست و پا کردند و به تصویب شورای فرهنگ رساندن و ساختمانی گرفتند و هیات امنایی و رییسی انتخاب شد.
گرچه «حالا چرا؟» ولی باز شکر که با هر انگیزهای که باشد جنبیدند و انشاءالله که به کار شهریارپژوهی نیز اشتغال کنند. هرچه از این گروهها و انجمنها بیشتر ایجاد شود، خالی از فایده نخواهد بود گرچه به حکم عقل بهتر است خود را از توفیق همنشینی با نزدیکان استاد نیز محروم نکنند. حال شاید بیرابطه بودن رییس مجموعهای چنین با شهریار و آثار و عوالمش توجیه منطقی داشته باشد که ریاست کاری اجرایی است و هماهنگی اداری و اعتباری. اما شوخی است ترکیب بعدی با موضوع شهریار از دور و نزدیک بیارتباط باشد.
در پایان اشارهای به نحوه آشنایی خود با مرحوم شهریار داشته باشید و مهمترین درس یا مطلبی که در آن دروان از ایشان در زمینه شعر یا هر موضوع دیگری فرا گرفتهاید چه بوده است؟
این را زیاد گفتهام و زیاد شنیدهاند. چندان هم مهم نیست. آنچه اهمیت دارد آنکه، من از 13 سالگی شرف و توفیق ملازمت استاد را یافتهام و تا اواخر عمرشان تقریبا هر روز به خدمت ایشان میرسیدم. اگر چیزی دارم همه از رحله تدریس او دارم و اگر فقیرم از ناتوانی و ناداری خودم است. عشق مهمترین درسی است که در تمام دیدارهایم با مرحوم شهریار از او فراگرفتم. تمام پهنههای زندگی بیشهریاریام با مضمضه مالیخولیایی خاطراتم با او میگذرد.
اصغر فردی در سال 1992 در انتستیتو شرقشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی در رشته زبانشناسی از رساله دکتری خود دفاع کرد.
تاکنون چهار عنوان از آثار شهریار با تصحیح، گردآوری، تحشیه و مقدمه او منتشر شده است. این آثار با عنوانهای «نغمههای خون»، «انقلاب اسلامی در شعر شهریار»، «کلیات ترکی شهریار» و «شهریار و انقلاب اسلامی» به چاپ رسیده است.
«تاریخ هزار سال خوشنویسی تبریز»، «قفقاز در اسطورههای دینی و تاریخی»، «اطلاق حدود جغرافیایی آذربایجان»، «فتنهتغییر الفبا»، «روشنفکر و چند مساله اجتماعی» نیز از جمله آثار تالیفی فردی هستند.
در حوزه ترجمه میتوان به کتابهای «مناجات شعبانیه» (از عربی به فارسی)، «حیدربابای شهریار» (از ترکی به فارسی)، «تاریخ داغستان» (از عربی به فارسی)، «وصیتنامه امام خمینی» (از فارسی به ترکی)، «پیام امام خمینی به گورباچف» (از فارسی به ترکی) و «آموزش زبان فارسی آزفا» (از فارسی به ترکی) به قلم این مترجم و مولف اشاره کرد.
کتابهای «مثنوی جام جم اوحدی مراغهای» و «سلسله سادات اعرجی» هم با مقدمه فردی به چاپ رسیدهاند.
کتاب «نغمهکاران موسیقار»، «آناتومی تنشهای ترکستیزی و ترکستایی در ایران» و مجموعهای از مقالاتی که طی 30 سال گذشته در مطبوعات چاپ شدهاند از جمله آثار در دست انتشار این پژوهشگر هستند.
یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۰
نظر شما