نشست «بررسي ویژگیهای زبانی و ادبی ترجمه حدادعادل از قرآن» برگزار شد. حدادعادل در اين نشست، انگيزهاش از اين ترجمه را كمك به فهم قرآن نزد فارسيزبانان عنوان كرد و گفت: قرآن، در همه جا حاضر و در همه جا غايب است، چراكه زياد خوانده ميشود و كم فهميده ميشود. مردم به تلاوت قرآن گوش ميدهند، اما بيشترشان آن را نميفهمند.-
حدادعادل در آغاز سخنانش از افرادي كه وي را در ترجمه قرآن ياري دادند، قدرداني و انگيزه خود را از ترجمه اين كتاب آسماني، كمك به فهم قرآن نزد فارسيزبانان و ايرانيان عنوان كرد.
وي افزود: در سالهاي پس از پيروزي انقلاب، بسياري از مجالس و برنامهها با تلاوت قرآن آغاز ميشوند، در حالي كه معناي آن درك نميشود. قرآن در همه جا حاضر و در همه جا غايب است. مردم به تلاوت قرآن گوش ميدهند و احترام ميكنند، اما 99 درصد آنها معناي آن را درنمييابند! قرآن، زياد خوانده ميشود و كم فهميده ميشود.
حدادعادل ادامه داد: به همين دليل از خدا خواستم كه در حد توان، ترجمهاي صحيح، فصيح، استوار، روان، دلنشين و رغبتانگيز به دست دهم. اين، آرمان من بود، حال آن كه از ميزان موفقيتم آگاه نيستم.
وي با اشاره به كوشش براي نزديك كردن اين ترجمه به زبان معيار فارسي گفت: از باستانگرايي و شيوههاي قدمايي در ترجمه قرآن پرهيز كردم تا بوي كهنگي نگيرد. ترجمه قرآن بايد با دور شدن از زبان پيشافتاده، اندكي فاخر باشد، اما نه به گونهاي كه دور از دسترس فهم عامه شود.
اين نويسنده و مترجم با تاكيد بر خواندن ترجمه قرآن پس از تلاوت آن در آغاز مجلسها و برنامهها گفت: آرزو دارم قرآن در هر جا از آفاق فارسيزبان، همراه با ترجمه خوانده شود. يكي از اهدافم از اين ترجمه، رايج شدن سنت ترجمهخواني قرآن بود. اميدوارم كه اين كار در نظر مردم عجيب نباشد، چرا كه عجيب آن است قرآن بخوانند و نفهمند و نپرسند.
وي درباره برخي از اصولي كه در ترجمه قرآن به آنها پايبند بود، گفت: استفاده از تجربه هزار ساله نويسندگان، مترجمان و شاعران فارسي زبان، يكي از اين اصول است. توجه به دستاوردهاي مترجمان شصت و به ويژه سي سال اخير را نيز بسيار مد نظر قرار دادم.
حدادعادل با اشاره به استفاده توامان از واژههاي عربي و فارسي در ترجمه قرآن براي حفظ تعادل آن گفت: ترازوي ما از اين اعتدال، شعر حافظ و سعدي است. همچنين از سرهگرايي بيجا، نثر پرتكلف و ترجمه تحتاللفظي آگاهانه پرهيز كردم، زيرا بنا داشتم مفهوم را به خواننده منتقل كنم. من مترجم مفهوم بودم، نه مترجم واژهها و عبارات. اساسا مراد از زبان، انتقال مفهوم است و واژهها، وسيلهاي براي اين انتقالاند.
وي به پرهيز از آميختن ترجمه و تفسير اشاره كرد و گفت: اين امر، سبب اشكال در انتقال درست مفاهيم ميشود. پرانتزهاي طولاني و پانوشتها از ديگر مواردياند كه از ذكر آنها خودداري كردم.
حدادعادل در ادامه به برخي از موارد قابل ذكر در ترجمه اين اثر اشاره كرد. استفاده از مرجع ضمير به جاي خود ضمير، جابهجا كردن عبارات، حذف واژه «انّ» و «و إذ» در ترجمه بسياري آيات و همچنين استفاده از اختيار در تبديل وجه و زمان فعل، بعضي از اين مواردند كه حدادعادل آنها را با ذكر نمونه توضيح داد. وي دليل اعمال اين موارد را متفاوت بودن زبان قرآن با زبان فارسي دانست.
گزارش ادامه سخنرانيهاي اين نشست متعاقبا بر خروجي خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) قرار ميگيرد.
نظر شما