چاپ نخست كتاب «آفاق محبت به اهلبيت عصمت و طهارت» نوشته علامه عبدالحسين اميني(ره) با ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني از سوي انتشارات نبأ منتشر و روانه بازار نشر شد. كتاب حاضر، به تبيين هرچه بيشتر حقايق قرآن و دين و نشر معارف الهي و هدايت آنها به سمت مباحثي كه در بستر پژوهش علمي شكل گرفتهاند، ميپردازد.
خداوند مهربان از سر لطف، تاريخ بشر را با ارسال رسل و حجتهاي الهي پيوند زد تا همواره آنان از شرك و گمراهي در امان باشند. اين الطاف خداوندي در بعثت رسول خاتم، حضرت محمد مصطفي(ص) شكوفا و با معرفي شايستگان امامت، ولايت و خلافت در غدير خم تكميل و تمام شد.
البته وسوسههاي نفساني و شيطاني، زيادهخواهي و كينه دشمنان مانع آن شدند تا هدايت الهي در جايگاه شايسته آن در جامعه استقرار يابد. هرچند كه خداوند بر قلب نازنين رسول اكرم(ص) چنين نازل كرد كه «مومنان بر ريسمان الهي چنگ بزنند و از مسير حق متفرق نشوند» اما آن وسوسه و كينه و حسدها مانع چنين امري شد و تفرقه جاي خود را به اتحاد داد.
در اين ميان بزرگاني مانند مرحوم علامه مجاهد شيخ عبدالحسين اميني(ره) مسير آزادانديشي، گفتوگوي علمي و كشف حقيقت و بازگشت به خويشتن ديني (يعني قرآن و روايت و سنت و سيره) را پيمودند و به نور افشاني خط هدايت كمك شاياني كردند.
براي بررسي مطالب اين كتاب، شايسته است ابتدا چند منوضوع مهم آن بررسي شوند.
انسان و حب و بغض
حب و بغض، دو خصلتياند كه در دلها «آمد و شد» دارند. محبت از اقبال نفس و تمايل آن و بغض داشتن از روگرداني نفس و بيميلي آن حكايت ميكند. هر مسالهاي، مادي يا معنوي كه تصور و تصديق به آن تعلق ميگيرد، هنگامي كه به دادگاهي كه در نفس آدمي است عرضه شود، انسان خواه ناخواه يكي از دو كار را ميكند؛ يا اين كه بعد از تمام شدن تصور و تصديق، آن مطلب در قلب او منعكس ميشود و نسبتي بين قلب و آن شي برقرار ميشود يا در قلب منعكس نميشود و قلب از آن دوري ميكند. اين توضيح ساده، حقيقت حب و بغض است.
حب و بغض، همان طور كه در اصل پديد آمدن، پيرو اسباب و موجباتي است كه منشا تحقق آنهاست، در شدت و ضعف نيز تابع آن علل است و به موازات آن علتها و عوامل محدود ميشود. يعني اگر حب و بغض را به زيادي و كمي و ضعف و شدت توصيف ميكنند، به اعتبار شدت و ضعف خصوصيات علل و عوامل آن است. بنابارين، حب و بغض، به ميزان علل و اسباب خود، تقدير و اندازهگيري ميشود.
اولويت خدا در محبتورزي
تنها موجودي كه از روي اصالت و قبل از هر چيز شايسته محبت است، خداوند تبارك و تعالي است، زيرا هر صفت، ظهور، جلوه، نشانه روشن عظمت و دليل از دلايل رحمت و احسانش به تنهايي قويترين دليل براي محبتي بيپايان است.
اسامي خداوند كه هزار اسم يا بيشتر است، هر يك از وجود صفتي در خداوند حكايت دارد و هر يك موجب محبت نسبت به خداوند ميشود، به طوري كه هر يك از آنها كافي است تا آدمي را به بندگي خدا وداشته و دلش را در كمند محبت او در اندازد.
به همين جهت خداي تعالي، اولويت در دوستي دارد. اگر در غير او هم از اسباب محبت چيزي زياد شود، پرتوي از عنايت و لطف اوست زيرا هر نعمتي از جانب خداوند است.
ثمربخشي محبت الهي
محبت به خداي جل و علا، وقتي براي انسان ثمربخش است كه به دوستي از سوي دو طرف منجر شود. دوستي دوطرفه هم صورت نميگيرد، مگر بعد از آن كه خداوند در نزد عبدش انگيزه دوستي را سراغ داشته باشد. آيه 31 از سوره آلعمران نيز به همين معنا اشاره دارد: «بگو اگر خدا را دوست داريد، مرا پيروي كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد.»
دوستي اهلبيت پيامبر(ص)، شاخهاي از محبت خدا
از بهترين افراد صالح و بندگان مخلص كه توانست محبت خود را به خداوند به اين طريق نتيجهبخش كند، اميرالمومنين علي(ع) است. رسول خدا(ص) در حديث رايت(پرچم) علي(ع) را به داشتن چنين محبتي معرفي كرده و فرموده است: «فردا پرچم را به مردي خواهم داد كه خدا و رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.»
ساير انگيزههاي محبت به پيامبر(ص) و اهلبيت(عليهمالسلام)
به عقيده نويسنده كتاب، «براي اظهار محبت به آن بزرگواران علاوه بر استدلال ياد شده، دلايل و جهات متعدد ديگري نيز وجود دارد كه از حد و حصر بيرون است. آري، او از نظر اتصال و رابطه محكمي كه با خدا دارد، از نظر انتسابي كه با سرپرست و مولاي اين عالم دارد، از نظر مناقب و فضايلي كه خدايتعالي برايش قرار داده، از نظر شخصيت بزرگ و بينظيري كه دارد، از نظر محاسن پسنديدهاي كه قلب و ضميرش حامل آن است و از نظر ملكات و پاكي نفس، دوست داشتني است. اگر بخواهيم هر يك از نكتههاي ياد شده را بشكافيم، فروع و شاخههاي بسيار زيادي از آن به دست ميآيد، حال آن كه هر يك از آنها كافي است كه بشر را ـبعد از محبت و عشق به خدايتعالي، و قبل از هر چيز ديگرـ عاشق و دلباخته او كند.
بنابراين، پيامبر(ص) از دريچه فضايل طينت و عنصر دودمانش، ازمنظر فضايلي كه در خلق، منش، تولد و نشو و نمايش دارد، و از نگاه به مكارم اخلاق و نفسيات كريمه، و كرامات و مقامات و صفات پسنديده بيشمارش، كه همه اختصاص به او دارد قابل محبتورزي است.»
محبت به اهلبيت(عليهمالسلام) از لوازم محبت به پيامبر(ص)
اين موضوع از صراحت بيان خدا و رسول(ص) به دست ميآيد و عالمان بزرگ دين بر آن تاكيد داشتهاند. «نصيبي» در «فوائد» از طريق «ابوليلي انصاري» روايت كرده كه رسول خدا(ص) فرمود: «هيچ بندهاي به خدا ايمان ندارد، مگر وقتي كه من در نظر وي از جانش محبوبتر باشم و عترتم از عترتش و منسوبينم از منسوبينش محبوبتر باشند.»
«فخررازي» در تفسيرش ميگويد: «به يقين دعا كردن براي آل محمد منصب بزرگي است، و به همين جهت اين دعا در نماز، در خاتمه تشهد قرار گرفته است، و نماز گزار ميگويد: "اللهم صل علي محمد و علي آل محمد و ارحم محمدا و آله" و اين قسم تعظيم درباره كسي جز آل محمد ديده نشده است؛ همه اينها بر اين دلالت دارد كه محبت داشتن به آل محمد واجب است.»
فخررازي از كلام و مباحث خود اينگونه نتيجه ميگيرد: «اهلبيت محمد(ص) در پنج چيز با آن جناب مساوي شدهاند: صلوات بر او و بر ايشان در تشهد نماز، سلام بر ايشان، طهارت (مستفاد از آيه شريفه تطهير)، حرمت صدقه دادن به ايشان، لزوم حب ايشان.»
اين كتاب در چند عنوان، اهميت محبت به اهلبيت(عليهمالسلام) را مورد بررسي قرار داده است. انسان و حب و بغض، آثار محبت به پيامبر(ص) و اهلبيت او، انگيزههايي براي محبتورزي به اهلبيت(عليهمالسلام)، عناوينياند كه كتاب به آنها ميپردازد.
چاپ نخست كتاب «آفاق محبت "به اهلبيت عصمت و طهارت"» با شمارگان 5000 نسخه، 52 صفحه و به بهاي 7500 ريال راهي بازار نشر شده است.
نظر شما