كتاب «كودكم قصه بخوان» نوشتهي شهلا انساني مجموعهاي از قصهها را به كودكان و نوجوانان ارايه كرده است. نويسنده در اين كتاب خطاب به مخاطبان نوجوان اين كتاب نوشته است: «قصهها تنها براي سرگرمي نيست و گاهي در قصهها حرفهايي گفته ميشود كه در هيچ كتاب تاريخي و فلسفي نميتوان مثل آن را يافت.»
نويسندهي اين كتاب در مقدمهي كتاب خود نوشته است: «دوستان نوجوان من! قصه تنها براي سرگرمي و وقتگذراني نيست، هرچند كه هدف از قصه سرگرمي باشد اما گاه در كتابهاي قصه حرفهايي گفته ميشود كه در هيچ كتاب تاريخي و فلسفي نميتوان مثل آن را پيدا كرد.
قصهها اگر بر اساس خيالبافيها و قوهي تخيل نويسندگان و گويندگان آنها هم باشند و خارج از اندشه و خيال نويسنده وجود نداشته باشند در واقع «واقعيت عيني» نداشته باشند و تنها تصورات ذهني باشند، باز هم با خود پيامي دارند و آن پيام آرزوها، اميدها و بيمهاي نويسندهي قصه است كه عضوي از جامعه بهشمار ميآيد و در نتيجه آن آرزوها، اميدها و بيمها متعلق به آن جامعه محسوب ميشود.»
قصههايي كه نويسنده در اين كتاب گرد آورده است بيشتر داستانهايي هستند كه پيامي آموزشي ـ اجتماعي دارند.
از عنوان قصههاي اين كتاب ميتوان به «قورباغهي كنجكاو و كلاغ»، «شب كجا ميرود؟»، «كرگدن و شكارچي»، «روباه و خروس»، «موش فداكار»، «گربهي ملوس»، «جوان شجاع و گياه شفابخش»، «دختر خورشيدشاه»، «جوانمرد و راهزن»، «خياط فقير و دزدهاي نادان» و «دوستان نوازنده» اشاره كرد.
در اينجا بخشي از داستان «عروس شنزار» اين كتاب را با هم ميخوانيم: «... در كويري هموار و طلاييرنگ، كاكتوسي سبز كه برگهايي پر از خار داشت، از دل خاك روييده بود. يك گل سرخ وحشي كه وزش باد آن را به دل كوير آورده بود و دو روباه با موهاي نرم ابريشمي همسايگان كاكتوس بودند.
گل سرخ مغرور متكبر بود و با كاكتوس حرف نميزد. او منتظر لحظهاي بود كه عابري او را پيدا كند و چون گنجي واقعي به همراه خود ببرد. دو روباه هم سرگرم آماده كردن خانهاي براي بچههايشان بودند كه بهزودي به دنيا ميآمدند.
به اين ترتيب در بيابان بيانتها، هيچكس توجهي به كاكتوس نميكرد و رنج ِ تنهايي، كاكتوس را اندوهگين و افسرده كرده بود. روزي كاكتوس جوان با اندوهي فراوان گفت: چرا همه از من فرار ميكنند؟ كاش دوستم داشتند و اينهمه احساس تنهايي نميكردم.
كاكتوس با تمام خشونت ظاهري بسيار مهربان بود. ستارگان آسمان هم ميدانستند كه كاكتوس بد نيست. شب كه فرا ميرسيد، ستارگان در آسمان ظاهر ميشدند و به يكديگر چشمك ميزدند. نور شاعرانهي آنها دو روباه، گل سرخ زيبا و كاكتوس را خوشحال ميكرد. ...»
كتاب «كودكم قصه بخوان» در 304 صفحه و بهاي 7000 تومان از سوي انتشارات «سمير» روانهي بازار كتاب شده است.ايبنا نوجوان: در اين كتاب 51 قصهي مختلف آمده است كه برخي از آنها بازنويسي افسانهها و قصههاي عاميانهاي است كه شايد تا به حال از زبان مادربزرگها شنيده باشيد اما برخي از قصهها نيز توسط نويسندهي اين كتاب نوشته شدهاند.
نويسندهي اين كتاب در مقدمهي اين اثر نوشته است: «دوستان نوجوان من! قصهها تنها براي سرگرمي و وقتگذراني نيست، هرچند كه هدف از قصه سرگرمي باشد اما گاه در كتابهاي قصه حرفهايي گفته ميشود كه در هيچ كتاب تاريخي و فلسفي نميتوان مثل آن را پيدا كرد.
قصهها اگر بر اساس خيالبافيها و قوهي تخيل نويسندگان و گويندگان آنها هم باشند و خارج از اندشه و خيال نويسنده وجود نداشته باشند در واقع «واقعيت عيني» نداشته باشند و تنها تصورات ذهني باشند، بازهم با خود پيامي دارند و آن پيام آرزوها، اميدها و بيمهاي نويسندهي قصه است كه عضوي از جامعه به شمار ميآيد و در نتيجه آن آرزوها، اميدها و بيمها متعلق به آن جامعه محسوب ميشود.»
قصههايي كه نويسنده در اين كتاب گرد هم آورده است بيشتر داستانهايي هستند كه پيامي آموزشي ـ اجتماعي را در خود دارند.
از عنوان قصههاي اين كتاب ميتوان به «قورباغهي كنجكاو و كلاغ»، «شب كجا ميرود؟»، «كرگدن و شكارچي»، «روباه و خروس»، «موش فداكار»، «گربهي ملوس»، «جوان شجاع و گياه شفابخش»، «دختر خورشيدشاه»، «جوانمرد و راهزن»، «خياط فقير و دزدهاي نادان» و «دوستان نوازنده» اشاره كرد.
در اينجا بخشي از داستان «عروس شنزار» اين كتاب را باهم ميخوانيم: «... در كويري هموار و طلاييرنگ، كاكتوسي سبز كه برگهايي پر از خار داشت، از دل خاك روييده بود. يك گل سرخ وحشي كه وزش باد آن را به دل كوير آورده بود و دو روباه با موهاي نرم ابريشمي همسايگان كاكتوس بودند.
گل سرخ مغرور متكبر بود و با كاكتوس حرف نميزد. او منتظر لحظهاي بود كه عابري او را پيدا كند و چون گنجي واقعي به همراه خود ببرد. دو روباههم سرگرم آماده كردن خانهاي براي بچههايشان بودند كه به زودي به دنيا ميآمدند.
به اين ترتيب در بايبان بيانتها، هيچ كس توجهي به كاكتوس نميكرد و رنج تنهايي كاكتوس را اندوهگين و افسرده كرده بود. روزي كاكتوس جوان با اندوهي فراوان گفت: چرا همه از من فرار ميكنند؟ كاش دوستم داشتند و اينهمه احساس تنهايي نميكردم.
كاكتوس با تمام خشونت ظاهري بسيار مهربان بود. ستارگان آسمان هم ميدانستند كه كاكتوس بد نيست. شب كه فرا ميرسيد، ستارگان در آسمان ظاهر ميشدند و به يكديگر چشمك ميزدند. نور شاعرانهي آنها دو روباه، گل سرخ زيبا و كاكتوس را خوشحال ميكرد. ...»
كتاب «كودكم قصهبخوان» در 304 صفحه و بهاي 7000 تومان از سوي انتشارات «سمير» روانهي بازار كتاب شده است.ايبنا نوجوان: در اين كتاب 51 قصهي مختلف آمده است كه برخي از آنها بازنويسي افسانهها و قصههاي عاميانهاي است كه شايد تا به حال از زبان مادربزرگها شنيده باشيد اما برخي از قصهها نيز توسط نويسندهي اين كتاب نوشته شدهاند.
نويسندهي اين كتاب در مقدمهي اين اثر نوشته است: «دوستان نوجوان من! قصهها تنها براي سرگرمي و وقتگذراني نيست، هرچند كه هدف از قصه سرگرمي باشد اما گاه در كتابهاي قصه حرفهايي گفته ميشود كه در هيچ كتاب تاريخي و فلسفي نميتوان مثل آن را پيدا كرد.
قصهها اگر بر اساس خيالبافيها و قوهي تخيل نويسندگان و گويندگان آنها هم باشند و خارج از اندشه و خيال نويسنده وجود نداشته باشند در واقع «واقعيت عيني» نداشته باشند و تنها تصورات ذهني باشند، بازهم با خود پيامي دارند و آن پيام آرزوها، اميدها و بيمهاي نويسندهي قصه است كه عضوي از جامعه به شمار ميآيد و در نتيجه آن آرزوها، اميدها و بيمها متعلق به آن جامعه محسوب ميشود.»
قصههايي كه نويسنده در اين كتاب گرد هم آورده است بيشتر داستانهايي هستند كه پيامي آموزشي ـ اجتماعي را در خود دارند.
از عنوان قصههاي اين كتاب ميتوان به «قورباغهي كنجكاو و كلاغ»، «شب كجا ميرود؟»، «كرگدن و شكارچي»، «روباه و خروس»، «موش فداكار»، «گربهي ملوس»، «جوان شجاع و گياه شفابخش»، «دختر خورشيدشاه»، «جوانمرد و راهزن»، «خياط فقير و دزدهاي نادان» و «دوستان نوازنده» اشاره كرد.
در اينجا بخشي از داستان «عروس شنزار» اين كتاب را باهم ميخوانيم: «... در كويري هموار و طلاييرنگ، كاكتوسي سبز كه برگهايي پر از خار داشت، از دل خاك روييده بود. يك گل سرخ وحشي كه وزش باد آن را به دل كوير آورده بود و دو روباه با موهاي نرم ابريشمي همسايگان كاكتوس بودند.
گل سرخ مغرور متكبر بود و با كاكتوس حرف نميزد. او منتظر لحظهاي بود كه عابري او را پيدا كند و چون گنجي واقعي به همراه خود ببرد. دو روباههم سرگرم آماده كردن خانهاي براي بچههايشان بودند كه به زودي به دنيا ميآمدند.
به اين ترتيب در بايبان بيانتها، هيچ كس توجهي به كاكتوس نميكرد و رنج تنهايي كاكتوس را اندوهگين و افسرده كرده بود. روزي كاكتوس جوان با اندوهي فراوان گفت: چرا همه از من فرار ميكنند؟ كاش دوستم داشتند و اينهمه احساس تنهايي نميكردم.
كاكتوس با تمام خشونت ظاهري بسيار مهربان بود. ستارگان آسمان هم ميدانستند كه كاكتوس بد نيست. شب كه فرا ميرسيد، ستارگان در آسمان ظاهر ميشدند و به يكديگر چشمك ميزدند. نور شاعرانهي آنها دو روباه، گل سرخ زيبا و كاكتوس را خوشحال ميكرد. ...»
كتاب «كودكم قصهبخوان» در 304 صفحه و بهاي 7000 تومان از سوي انتشارات «سمير» روانهي بازار كتاب شده است.
نظر شما