به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، در ادامه سلسله نشستهاي تخصصي موسسه فرهنگي هنري جمشيد جاماسيان، فرزين آقازاده، نويسنده كتاب و پژوهشگر تاريخ فرهنگ و تمدن ايران به بررسي كتاب «ضحاك ماروش» پژوهشي در باب مفهوم اژي و اژيدهاك در اسطورهها و متون ايراني» پرداخت. اين نشست عصر يكشنبه (15 آبان) برگزار شد.
آقازاده گفت: کتاب «ضحاک ماروَش» دو بخش دارد. در بخش نخست شواهد و دلايلي براي اثبات فرضيه پيوند اژدها با پديده آتشفشاني آورده شده است و تلاش شده تا اين پديده اسطوره شناختي (اژيدهاک) توصيف و خاستگاه آن روشن شود. در بخش دوم سعي بر اين بوده که برخي ابهامات اسطورهشناختي ديگر با تکيه بر فرضيۀ اين نوشتار توضيح داده شوند.
وي افزود: روشي که من در تحقيق خود برگزيدهام «اثبات گريزانه» است. به اين معنا که سعي نکردهام که به دنبال اثبات فرضيهام باشم و آن را قطعي بدانم بلکه ذهن خواننده را آزاد گذاشتهام تا اگر خواست حتي به نقطه مقابل فرضيه من برسد. به هر حال من فرضيهاي را بيان کرده و کوشيدهام که براي آن شواهدي بياورم.
اين پژوهشگر گفت: سنگ نگارهاي مربوط به تمدن «هيتي» وجود دارد که در آن دو انسان ديده ميشود. در برابر آنها موجود پر پيچ و خمي است که به شکل مار است. آن دو شخص، خداي توفان و فرزندش در باور هيتيها بودهاند که به جنگ اين مار يا اژدها که «ايلوينکه» ناميده ميشد، آمدهاند. ايلوينکه جلو آبهاي جاري را ميگرفت و اجازه نميداد که مردم از آنها بهره ببرند. آنچه در اين سنگ نگاره جلب توجه ميکند، بدن خمنده مار است. خود واژه ايلوينکه هم ممکن است دربردارنده معناي خمنده باشد.
وي افزود: در ظروف يافته شده جيرفت هم ماري ديده ميشود که بدن او پيچ و خم فراوان دارد. نزد ايلاميها هم خدايي پرستيده ميشد که با آب و نيز با مار ارتباط داشته است و در نقوش مربوط به او نيز پيچ و خم بدن مار به وضوح نماينده شده است.
آقازاده اظهار كرد: سومريها نيز ايزدي به نام «نين گيش زي ده» داشتند که نماد آن دو مار به هم پيچيده است. در تصويري از مياندورود که او را نشان ميدهد، در مقابل خداوندي که بر کرسي الهي نشسته، سه نفر و يک موجود چهارپا ديده ميشوند. نفر اول ما را به ياد ضحاک مياندازد چون روي دوش او دو مار رسته است. او همان ايزد نامبرده است.
اين پژوهشگر گفت: در نقشي از پنجکت تاجيکستان هم نبرد اژدهايي تصوير شده است که خمندگي بدن او و سوزانندگياش را نشان ميدهد. هنوز هم در لهجه مازندراني واژهاي به صورت «اجيک» وجود دارد که به کرم خاکي گفته ميشود و به معناي خميدن است. از اين نکته اين را هم ميتوان فهميد که چه بسا واژههاي همريشه با «اژي» بار معنايي بدي ندارد چراکه هيچ آزارندگي براي کرم خاکي متصور نيست. اتفاقا در شاهنامه هم ميبينيم که درفش بعضي از پهلوانان ايراني، مثل رستم، اژدها پيکر است.
وي در ادامه سخنانش گفت: در متون فارسي کهن هم به خمنده بودن مار بسيار توجه شده است. مثلا در شعر شاعران فارسيگو، از «شکنج» و «ماز» در بدن مار سخن به ميان آمده است. اينها به ما نشان ميدهد که خصلت خمندگي و پيچاپيچي مار در نزد انسانهاي کهن برجستگي خاصي داشته است. ميدانيم که در اسطورههاي ايراني هم به دو شخصيت بسيار اشاره شده که با اژدها ارتباط دارند؛ يکي گرشاسب است و ديگري فريدون.
وي افزود: فريدون، ضحاک (اژي دهاک) را به بند ميکشد و گرشاسب در نهايت او را از ميان ميبرد. اژدهايي هم که گرشاسب ميکشد، «اژدهاي شاخدار» ناميده شده که زهر زرد رنگي از بدنش روان است. اين زهر زرد رنگ ميتواند همان گدازههاي آتشفشاني باشد که در مسيرهاي پر پيچ و خم حرکت ميکند. جوي گدازه در بعضي موارد حجيم و بزرگ است و گاهي نيز بسيار سيال است و حتي فوران ميکند.
وي در پايان سخنانش گفت: پس ذهن ما به اينجا ميرود که اژي يا مار همان گدازهاي است که در بستر رودمانند حرکت ميکند. حدس من اين است که داستان اژدهاکشي فريدون برداشتي از اسطوره گرشاسب است که هر دو توسط اقوام کهن ايراني، اما با باورهاي مختلف پديد آمده است. احتمالا فريدون و اژي دهاک نگاه گروهي از ايرانيان به پديده آتشفشان بوده و گرشاسب نگاه گروهي ديگر. البته اين فقط يک حدس است که بايد روي آن کار کرد.
سهشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۴
نظرات