نوزدهمين برنامه «نگاهي ديگر» فرهنگسراي انقلاب به نقد و بررسي كتاب «هستي» نوشته فرهاد حسنزاده اختصاص داشت. در اين نشست گفته شد كه شخصيتپردازيهاي كتاب، خوب است و علاوه بر شخصيتهاي اصلي داستان، شخصيتهاي فرعي نيز به خوبي توصيف شدهاند.-
در ابتداي اين برنامه، رحماني عنوان كرد: هستي دختري است كه شخصيتي متفاوت با ساير دختران دارد، او از آشپزي و گلدوزي و عروسكبازي متنفر است و به جاي آن دوست دارد خلبان شود، راننده تريلي يا دروازهبان تيم صنعت نفت آبادان باشد.
وي افزود: نام داستان را دوست داشتم و به نظرم «هستي» نام مناسبي براي داستان بود. در ابتدا كه داستان را ميخواندم فكر كردم كه چرا آقاي حسنزاده نام «ادبار» را براي داستان انتخاب نكرده است؛ همان حرفي كه هميشه پدر هستي به او ميگفت زيرا داستان در فضاي جنگ شكل گرفته است و به گونهاي بدبختي و رنج خانواده هستي را به نمايش ميگذارد اما بعد ديدم رابطه و احساسي كه هستي با اطرافيانش دارد بهگونهاي هستي و زندگي نيز به آنها ميبخشد.
رحماني با بياناينكه شروع داستان، خوب و يقهگير بود اظهار كرد: در همان ابتداي داستان ما با دختري مواجه ميشويم كه دستش شكسته است. او دختري است كه دوست دارد پسر باشد و در صفحات بعد دليل آن مشخص ميشود. در همان ابتداي داستان نيز نويسنده با هوشمندي به ما ميگويد كه داستان در كجا و در چه زماني اتفاق ميافتد و همانجا كه رواي در تاكسي ميگويد در شهر ما نيمي از افراد «عامو» (عمو) هستند و نيمي ديگر «خاله» و اينكه راديوي تاكسي آغاز جنگ را اعلام ميكند.
وي افزود: طرحهاي رئاليستي داستان خيلي خوب در كنار هم قرار گرفتهاند و با توالي خاصي پيش ميروند. اين كار با فصلبنديهاي خوب نويسنده همراه است. در واقع از ابتداي داستان نويسنده زمينهچيني ميكند تا ما را به نقطه عدم تعادل كه اوج داستان است برساند؛ يعني جايي كه شهر بمباران ميشود و خانه آنها خراب ميشوند و شخصيتهاي مجبور ميشوند شهرشان را ترك كنند.
اين منتقد با تاكيد بر اينكه بهترين زاويهاي كه نويسنده براي پيشبرد داستانش ميتوانست انتخاب كند راوي «اول شخص» است، بيان كرد: از آنجا كه هستي خودش درگير كنشهاي داستاني است و شرايط جنگ است به خواننده يك گزارش دست اول ميدهد. شايد اين بر ميگردد به اينكه خود نويسنده چنين فضايي را تجربه كرده است. با توجه به اينكه يك نوجوان است اما احساساتش را نسبت به اطرافيان و وقايع به خوبي بروز ميدهد و مستند كردن روايت خيلي به قصه اصالت ميدهد.
وي با بيان اينكه يك نوع برابري كاراكترهاي زن و مرد در داستان وجود دارد، اظهار كرد: ميتوان گفت اين برابري، آن همكاري و پابهپاي هم بودن زن و مرد در دوران جنگ و جبهه را به نمايش ميگذارد.
رحماني اظهار كرد: در اين داستان دو نكته براي من وجود داشت يكي اينكه در فصل اول احساس ميشود هستي خيلي كوچكتر از 12 سال است اما در فصلهاي بعدي تبديل به دختر بزرگي ميشود و مانند بزرگترها رفتار ميكند، نكته ديگر اينكه زماني كه هستي با موتور از ماهشهر به آبادان ميآيد قدري غير منطقي به نظر ميآيد كه آن دختر كوچك به تنهايي بتواند موتور سنگين را براند.
وي گفت: كاراكترهاي داستان مانند پدر كه بيسواد است و كلمات را اشتباه به زبان ميآورد و مادر مهرباني كه رابطه تلخ پدر و هستي را به شوخي ميگذراند و تعادل برقرار كرده است، خاله نسرين كه شهرزاد قصههاي هستي است و دايي جمشيد كه پدر دلخواه هستي است و بدون توجه به دختر يا پسر بودن هستي تواناييهاي او را جدي ميگيرد.
اين منتقد به توصيفهاي دروني هستي اشاره كرد و گفت: در جايي كه هستي دستش در گچ است و حس خود را كه مانع از انجام كارهاي پسرانه است را به ماه كه پشت نردههاي پنجره زنداني شده توصيف ميكند. اين توصيفها در اثر بسيار است و خيلي زيبا از آنها استفاده شده است.
رحماني افزود: گفتوگوها بسيار زنده و تاثيرگذار است. زبان داستان با آوردن ضربالمثلها و واژههايي كه در زبان جنوبي كاربرد دارد و داستانهاي فولكلور بسيار جذاب شده است. زبان داستان يك زبان نوجوانانه است و با اينكه از زبان معيار فاصله دارد چون راوي نوجوان است پذيرفته است.
وي گفت: داستان از دو بخش تشكيل شده است يكي هويت و داستان زندگي هستي و ديگري روايت جنگ ايران و عراق است كه غير مستقيم به آن پرداخته شده است و از اين نظر، بهتر از كتابهاي مستند جنگ است. پايان داستان نيز باز است يعني هنوز جنگ تمام نشده و معلوم نيست چه بر سر خانواده هستي ميآيد.
در ادامه نوبت به محمدرضا گودرزي، نويسنده و منتقد رسيد كه گفت: مخاطب كتاب تلويحي است و ژانر كتاب واقعگرايي اجتماعي و موضوع آن جنگ است، اما طنزي زيرپوستي در لحن راوي كه نوجوان است وجود دارد.
وي افزود: راوي اين داستان اول شخص غيرهمجنس است يعني دختري كه احساسات و گرايشهايي پسرانه دارد و اين، كار نويسنده را دشوارتر ميكند. روايت اين داستان به صورت خطي و گاهشمارانه پيش ميرود.
اين نويسنده و منتقد با اشاره به اينكه نويسنده در فصل اول در داخل رمان مقدمهچيني ميكند، اظهار كرد: فصل نخست در 42 صفحه شخصيتها، گرايشها و فضا و زمان را شرح ميدهد.
وي افزود: داستان با كنش شروع ميشود و با توجه به اينكه در فصل نخست هنوز جنگ شروع نشده است، گفت: طبيعي است كه در اين فصل سن هستي كمتر به نظر آيد و گرايشها و رفتارهايي متناسب با سنش داشته باشد اما در فصلهاي بعدي و با شروع جنگ و تجربه وقايع تلخ، شخصيت هستي پخته ميشود.
گودرزي بيان كرد: درباره عنوان «هستي نام يك ماهي نيست» به گونهاي بازي با كلمات كتاب فوكو با عنوان «اين يك چپق نيست» است.
وي افزود: در داستان چند تصادف اتفاق ميافتد، تصادف نخست، نرفتن پدر با كشتي، تصادف دوم بمباران شهر و ويران شدن خانه كه به دليل واژگون شدن نخل و سوت زدن هستي نجات پيدا ميكنند. سومين تصادف نيز ملاقات دايي با شاپور در بيمارستان و فرستادن ماهي براي هستي است.
گودرزي با بيان اينكه داستان تعليق خاصي دارد، گفت: در اين اثر از تكنيك تاخير براي بيان مطالب استفاده شده و نويسنده خيلي خوب از اين تكنيك استفاده كرده است. همچنين استفاده از ضربالمثلها در متن به خوبي جاي گرفته، زيرا هستي دختري محصل است كه ضربالمثلها را در يك دفتر مينويسد و پدر كه بيسواد است دائم اين ضربالمثلها را اشتباه ميگويد.
او افزود: شخصيت پدر ترسو، غرغرو و مخالف دختر است. اما در بخشي از داستان علت ترسو بودن او مشخص ميشود كه ايكاش اين اتفاق نميافتاد و اين دليل مشخص نميشد. پدر همين بود كه هست با ويژگيهايي كه دارد.
اين نويسنده و منتقد عنوان كرد: اين داستان يك بعد اجتماعي دارد و يك بعد روانشناسي كه گرايشهاي هستي و واكنش پدر نسبت به او و بسياري نكات ديگر نماد اين بعد روانشناختي است.
او درباره واژههاي جنوبي و پانويسهايي كه در كتاب آمدهاند، گفت: ما در ادبيات داستاني معتقديم كه در متن نبايد به آن اندازه از واژههاي يك منطقه خاص استفاده شود كه نياز به پانويس داشته باشد و واژههاي به كار رفته در اين متن قابل فهم است اما به نظر ميرسد، چون مخاطب نوجوان است اين پانويسها بايد باشد.
فرهاد حسنزاده نيز با بيان اينكه من خود به خود اين چهار فصل را كنار هم قرار دادم و خيلي بر اساس تئوريهاي داستان پيش نرفتهام، افزود: درباره كتاب فوكو «اين يك چپق نيست» من اين اثر را نخوانده بودم و اين اسم را بر اساس اتفاقي كه در داستان افتاد براي فصل پاياني كتاب انتخاب كردم. استفاده از لهجه جنوبي را ميخواستم تجربه كنم و بازخورد خوبي از اين اثر دريافت كردم.
وي درباره شرايط نوشتن اين رمان گفت: من براي اينكه بتوانم با تمركز اين رمان را بنويسم از انبار يك انتشارات استفاده كردم و شش ماه روزي چهار ساعت در اين انبار به نگارش مشغول بودم. جالب اينكه در ايامي كه اين كار را مينوشتم، گاهي خواب هستي را ميديدم.
حسنزاده درباره بخش پاياني كتاب كه هستي با موتور به سمت آبادان حركت ميكند گفت: هستي مربوط به دورهاي است كه دخترها در سن 12 ـ 13 سالگي ازدواج ميكردند و مسووليت زندگي را به دوش ميكشيدند. جثه ريزي كه ما از نوجوان 12 ساله امروز در نظر داريم با جثه نوجوان 12 ساله آن زمان متفاوت است.
نشست نقد و بررسي رمان «هستي» ساعت 17 يكشنبه(27 آذرماه) در سالن سپيده فرهنگسراي انقلاب برگزار شد.
نظر شما