خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، «سهم تودههاي گمنام مردم ـ مردم كوچه و بازار ـ در توليد و نشر علم بيشتر از آني بوده است كه ما ميدانيم. مورخان تا حدودي توانستهاند سنت مديحهگويي در تاريخنويسي را ـ نظريهاي كه تاريخ را ساخته و پرداخته مردان بزرگ ميداند ـ دگرگون كنند ولي نويسندگان تاريخ علم با همه تلاشها و تحقيقاتشان كمتر در اين زمينه توفيق داشتهاند.»
نوشتههايي كه از نظر گذرانديد گفتههاي كليفورد كانر نويسنده كتاب «تاريخ علم مردم» بود كه در ابتداي كتابش نوشته است. وي در ورود به كتاب از انجيل يوحنا مينويسد كه «در ابتدا كلمه بود» ولي «گوته در فاوست» ميگويد: «در ابتدا كلمه بود؟ ... خير؛ در ابتدا عمل بود.»
كتاب «تاريخ علم مردم» پس از ذكر فهرست عناوين، به فصل نخست با عنوان «كدام علم؛ كدام تاريخ به كدام مردم؟» كه به نوعي مقدمه كار است وارد ميشود و سهم و تأثير حضور تودههاي مردمي عادي در توليد علم را تشريح ميكند. كند و كاو «كانو» در تاريخ علم، از وسيعترين دامنه زماني ممكن نيز برخوردار بوده و دوران پارينه سنگي تا پسامدرن را در برميگيرد و درنگ بيشتر آن بر قرون 14 تا 17 ميلادي عصري است كه تاريخ تولد «علم جديد» به شمار ميرود.
اين علم با تجزيه و تحليل اختراعات و ابداعات صنعتگراني پيش رفت كه بسياري از آنها بي سواد بودند. در اين زمان ابتدا پيشرفتهاي علمي رخ داد و سپس نظريهها پيدا شدند. پس تقويم تاريخ فناوري بر علم نظري مضمون اصلي كتاب است كه براساس آن اهل فن نه فقط انبوه دادههاي تجربي را كه مواد خام انقلاب علمي بوده، فراهم كردند، بلكه خود روش تجربي هم با كمك آنها شكل گرفت.
فصل دوم «پيش از تاريخ؛ آيا انسان شكارچي ـ گياه چين كودن بود؟» نام دارد. پيش از تاريخِ علم مردم، روايت شناختي گسترده از طبيعت بوده كه جدايي اجتماعي طبقاتِ غالب و مغلوب نيز هنوز در آن اتفاق نيفتاده و هر چه علم وجود داشت، علم مردم بود كه براساس آن ابزارسازي و كار با ابزار، هوش و به همراهش توانشِ زباني، شناختِ پيش علمي و سرانجام علم را پديد آورد. نويسنده سپس به دنبال شناسايي سرچشمه علم از طريق رديابي طعمه، دريانوردي و نجوم، جغرافي و شمارش موضعي، خط و استفاده از مفرغ تا آهن و حتي انتقال علم توسط بردهگيري است. اين فصل همچنين به دارو، درمان و گياهشناسي بومي نيز ميپردازد.
«كدام معجزه يوناني؟» عنوان فصل سوم كتاب است كه ميگويد طبق نظريه معجزه يوناني فلسفه علم، رياضيات، طب، سياست، الاهيات، خلاصه هر چه كه ارزش فكري دارد، اختراع يونانيان باستان است! نويسنده اين نظريه را مورد ترديد قرار داده و علم يوناني را بر بسترِ دستاوردهاي مردمان بينالنهرين، مصر و حتي تمدنهاي باستاني چين و هند تفسير ميكند.
در اين بستر شناسايي موارد نژادپرستانه نيز بررسي شدهاست و براساس آن نويسنده به حضور منتقدانه بزرگان يوناني فيثاغورس، افلاطون، بقراط و ارسطو اشاره دارد. سپس در بخش كوتاهي علم در جهان اسلام را معرفي و بزرگترين خدمت مسلمانان را به علم در زمينه شيمي ميداند. سرانجام به خدمات صنعتگران چيني به علم جديد در زمينه چاپ، زيستشناسي، مكانيك، زمينشناسي، فلزگري، شيمي و دريانوردي نيز ميپردازد.
كانر در توضيح انقلاب علمي در اروپا به نظام سياسي نامتمركز فئودالي اشاره دارد كه پراكندگي قدرت سياسي در آن به طبقه تاجر، آزادي حضور در جايگاه تجارت جهاني را ميداد. پيدايش نظام سرمايهداري و گسترش بازار كالاهاي توليدي نيز براي خلاقيت صنعتگرها انگيزه بيشتري فراهم آورده و مشوق روشهاي تجربي شناخت طبيعت شد.
فصل چهارم «دريانوردان و علوم دريانوردي» نام دارد و بيان ميكند، هدف اروپا از دريانوردي در اين زمان تنها تسلط بر جزاير اقيانوس اطلس و اراضي آفريقا بوده كه حتي براي يافتن اطلاعات مربوط به آن، بوميان را سرقت كرده و به زور از ايشان اطلاعات كسب ميكردند. دانشهايي از جمله فهم نظم، ترتيب بادها و جريانهاي دريايي و جزر و مد و استفاده از دانش نجومي. اين مهم سرانجام منجر به شناختن طول و عرض جغرافيايي و قطبنماي مغناطيسي شد.
«انقلابيهاي انقلاب علمي چه كساني بودند؟» عنوان فصل پنجم كتاب است و نشان ميدهد كه قرن پانزدهم تا هفدهم روايت سنتي عرصه افكار و فعاليتهاي بزرگاني از جمله كُپرنيك، گاليله، دكارت و نيوتن بوده و خدمات مهمترِ خيلِ گمنامِ اهل حرفه و فن جايي در آن ندارد؛ هرچند كه هدف اين فصل كند و كاو در خاستگاه ايشان است. كانر به نقش صنعتگران رياضيدان در رياضيات كاربردي و نقش هنرمندان در كشف پرسپكتيو يا ژرفانمايي ميپردازد و سپس نگاهي به حضور بزرگاني مانند گاليله، گيلبرت، حتي ظهور چاپ، تلسكوپ و ميكروسكوپ در اروپا دارد.
فصل ششم كتاب به «برندگان انقلاب علمي چه كساني بودند؟» در قرن شانزدهم تا هيجدهم ميپردازد. نويسنده ميگويد: دانش و روشهاي اهل فن در مراحل اوليه انقلاب علمي، آنها را در صف مقدم قرار داد، اما نهايتاً اينان نبودند كه اختيار علم جديد را به دست گرفته و از آن سود بردند بلكه بزرگ زادگاني در زير چتر جنبش روشنگري بر اروپا سيطره يافتند.
صنعتگران و پيشهوران نيز كه رموز كارشان در دسترس همگان قرار گرفته بود، مشاغلشان در نظام كارخانهاي ادغام شد و كمكم مهارتهاي پيشين را از دست داده و حكم انسانهاي زائد را پيدا كردند و ارباب تجارت و صنعت، انقلاب صنعتي و نظام كارخانهاي مكانيزه را پديد آوردند. كه برخلاف سابق كه علم نظري زير سيطره علماي دانشگاهي كاتوليك بود، علم جديد زير سلطه نخبگانِ اقتصاديِ غيرمذهبي نيز قرار گرفت و منجر به تغيير رژيم علمي نيز شد.
واكنش نسبت به علم جديد جنون ساحره سوزان در اروپا را در پي داشت كه در پي مخالفت با آن، نخبگان علمي پايبندي ديني و اجتماعي خود را نسبت به مذهب به نمايش گذاردند. در اين ميان انقلاب كبير فرانسه شاهد ستيز آشكار بين نخبگان علمي و مردم جوياي علم بود. سرانجام اين ستيز منجر به توسعه علم، تابع منافع سرمايهداري بود.
فصل هفتم «اتحاد سرمايه و علم قرن نوزدهم» نام دارد و اين مسأله را عنوان ميكند كه در اتحاد سرمايه و علم همواره سرمايه شريك برتر بوده است و علم گوش به فرمان و در خدمت آن بوده است. پژوهشهاي علمي تقريبا همه، كار دانشمندان حرفهاي شده كه يا مستقيما استخدام شدهاند يا غير مستقيم هزينه كارشان را شركتها و دولتهاي سرمايهدار تأمين ميكنند.
در اينجا كانر مجددا يادي از اصناف عامي كه اهميت تاريخي به سزايي دارند ميكند كه معدنچيها، فلزكاران و مكانيكدانها هستند. سپس به جهانبيني دارويني و مسأله اصلاحنژاد گالتون ميپردازد كه براساس آن قشرهاي ممتاز جامعه را شايسته امتيازات ميدانست. اين «به» نژادي تا امروز نيز دوام آورده است.
«مجتمع علمي ـ صنعتي قرن بيستم و بعد از آن» عنوان فصل هشتم كتاب است. در پايان قرن نوزدهم و پس از شناسايي اثرات مخرب فيزيك هستهاي، علم جديد ديگر آبروي گذشته را نداشت. جنگ جهاني دوم نشان داد كه علم و عالمان رسمي، اگر به زيرنفوذ بينشهاي ضدبشري بروند، در چه ورطههاي اخلاقي سقوط ميكنند. اين ورطهها چه در غرب و چه در شرق از نقش مخربِ دخالت سياسي برخوردارند.
هرچند جنبشهاي زيست محيطي آگاهي علمي مخصوصاً در رابطه با نيروگاههاي هستهاي سعي داشتند اين فكر را جا بيندازند كه تعهد دانشمندان نه به حكومتيان بلكه به مردم است، ولي پرتوهاي هستهاي بزرگترين خطر زيست محيطي براي بشر بهشمار ميآيد. كانر در اين فصل به تولد اولين رايانه خانگي و حضور صنعتگران عصر اطلاعات نيز اشاره دارد.
او سرانجام درباره علم و مردم در آينده ادعا ميكند كه علم جديد كيفيت زندگي اكثريت مردم را بالا نبرده و ريشه مشكل در پيروي توليد علم از انگيزه سودجويي نهفته است و راهحل را قرار دادن علم و صنعت و فناوري تحت نظارت دموكراتيك اقتصاد جهاني برنامهدار ميداند تا اطلاعات علمي در دسترس همگان قرار گيرند.
پايان بخش كتاب «تاريخ علم مردم» كتابنامه و نمايه است. اين نكته نيز گفتني است كه اگر مترجم (حسن افشار) مقدمهاي بر ورود اين كتاب مينوشت بدون شك اين كتاب پژوهشي خواندنيتر ميشد.
چاپ نخست كتاب «تاريخ علم مردم» اثر كليفورد كانر با ترجمه حسن افشار در 526 صفحه با شمارگان 2000 نسخه و بهاي 16500 تومان به كوشش انتشارات ماهي منتشر شده و در دسترس علاقهمندان به كتابهاي تاريخ علم قرار دارد.
دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۳
نظر شما