خليل پوستيني، نويسنده اين اثر در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نظريه ايمانگروي كركگور را نوعي واكنش به عقلگرايي دانست كه پيش از او بر انديشهها حاكم شده بود.
وي درباره امكان تطابق اين نظريه با عصر حاضر گفت: امروز نيز شاهد نوعي عقلگرايي هستيم كه ميتواند ساحت دينباوري افراد را تهديد كند، اين در حالي است كه كركگور، هرگونه عقلانيت در ساخت دين را رد ميكند، زيرا معتقد است معقوليت و هرگونه تلاش براي معقول نشان دادن باورهاي ديني به نفع دين تمام نخواهد شد.
پوستيني يادآوري كرد: معتقدم اين نظر كركگور ميتواند براي مومنان امروز خوشايند باشد، زيرا مومنان دنياي پستمدرن مدام با هجمههاي عقلانيت به دين مواجهند. در چنين شرايطي، نظريه ايمانگروي ميتواند پايگاهي محكم براي ايمان مومنان در دنياي امروز قلمداد شود. همچنين آنچه كركگور بيان ميكند، شايد به طور كامل با عقايد مسلمانان تطابق نداشته باشد، اما در عين حال، نافي آن نيست.
اين نويسنده و مدرس دانشگاه در پاسخ به اين سوال كه افراط كركگور در رد هرگونه عقلانيت در ايمانگروي را چگونه ميتوان توجيه كرد؟ توضيح داد: نميتوان منكر افراطهاي او شد، اما مباني فلسفي نظريه ايمانگروي وي در خور توجه است. در عمل ميبينيم كه نظريه وي، ايماني را معرفي ميكند كه از دريافتها و نداهاي وجودي و دروني فرد سرچشمه گرفته اند كه اين باور نميتواند مخالف باورهاي ما باشد.
پوستيني ادامه داد: بحث دلشوره، از مفاهيم اساسي فلسفه كركگور قلمداد ميشود. به زعم اين فيلسوف، ايمان پاسخي است به اضطراب و دلشورههاي وجودي انسان. در تبيين اين دلشوره بايد گفت كه اگر فرد بخواهد واقعا وجود داشته باشد بايد خودش دست به انتخاب بزند و بديهي است كه در اين انتخاب دچار نوعي دلشوره ميشود، زيرا بايد راه درست و نادرست را به تنهايي تشخيص دهد. كركگور بيان ميكند كه ايمان، بهترين راه براي فروكش كردن دلشوره انساني است.
وي يادآوري كرد كه راهحل كركگور براي از ميان بردن دلشوره، يك توصيه نيست، زيرا اساسا اگزيستانسياليستها هيچ توصيهاي براي قدم گذاشتن انسان در حيات ندارند. پوستيني گفت: كركگور تنها بيان ميكند كه راهبرد ديني ميتواند دلشورههاي انسان را پاسخ دهد.
پوستيني در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه «بهرهگيري از عقلانيت به تحكيم ايمان مومنان منجر ميشود و در برخي اديان تاكيد زيادي بر عقلانيت دارند، در اين شرايط چگونه ميتوان نظريه ايمانگروي كركگور را توجيه كرد؟» گفت: شخصا معتقدم اين نظريه با تجارب شخصي مومنان ميتواند منطبق باشد، زيرا مومنان بسيار كمتر از راه عقلي و استدلالي به ايمان ميرسند، در واقع استدلالورزي و خردورزي مومنان اغلب بعد از ايمان آوردن آغاز ميشود و آنان اغلب براي بازفهمي ايمانشان دست به خردورزي و تحقيق ميزنند يا به قول كركگور، تلاشي آفاقي را آغاز ميكنند. اگر چنين نگاهي به ايمان مومنان داشته باشيم، با نظريه ايمانگروي دچار تناقض نميشويم.
عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق(ع) ادامه داد: طبق اين باور، ايمان بيشتر مومنان بر اساس دريافتهاي انفسي حاصل ميشود و مصداق اين مدعا آن است كه مومنان حتي اگر روزي اثبات شود كه تمام ادله عقلاني اثبات وجود خدا و ديگر آموزههاي ديني، خدشهبردار و قابل ابطال اند، ذرهاي از ايمانشان به خدا كم نميشود. كركگور در تاييد اين موضوع استدلال ميكند كه اگر قرار بود مومنان با ادله عقلي ايمان را حاصل كنند، ايمان آنان بايد با تضعيف ادله عقلي، رو به ضعف مينهاد، در حالي كه با وجود جرح و تعديل ادله اثبات عقلي وجود خدا و آموزههاي ديني در دورههاي مختلف، خللي در ايمان مومنان حاصل نشد.
وي يادآوري كرد: در اين كتاب، تنها با تبيين و توجيه نظريه ايمانگروي نپرداختم و نقدهاي وارد به آن را نيز در پايان كتاب ذكر كردهام. به اعتقاد من، نفي هرگونه عقلانيت از ساحت دين غيرممكن است، اين موضوع در عمل نيز با تناقضهايي روبهروست. مومنان اگرچه از طريق انفسي و دروني به ايمان ميرسند، اما از اساس با عقل و استدلال بيگانه نيستند و در واقع ميتوان گفت كه اگر راه تعقل و استدلال را در مسير باور به اصول دين ببنديم، راهي براي افرادي كه تازه ميخواهند به ساحت ايمان قدم بگذارند و يك حيات ديني انتخاب كنند، باقي نميماند.
اين نويسنده و مدرس دانشگاه ادامه داد: اگر فردي در بدو امر در پي انتخاب نوعي حيات ديني مانند مسيحيت يا اسلام باشد، بايد از طريق عقلي، آفاقي و بيروني اقدام كند و به عقلانيت نياز دارد. عقلانيت در ايجاد ايمان مومنان كمتر نقش دارد، اما اين عقلانيت براي غيرمومنان ضروري به نظر ميرسد. با وجود اين به اعتقاد من، نقاط قوت نظريه ايمانگروي كركگور بيش از ضعفهاي آن است. اين نظريه به ويژه در دنياي امروز و در بحبوحه رد مسايل متافيزيكي با استدلالهاي عقلاني، ميتواند حافظ ايمان مومنان باشد.
پوستيني درباره چرايي توجه ديرهنگام غربيان به فلسفه كركگور و نظريه ايمانگروي او گفت: اين فيلسوف در قرن نوزدهم زندگي ميكرد، اما نظريهاش در قرن بيستم و پس از طرح آراي ويتگنشتاين متاخر مورد توجه قرار گرفت. با ارايه انديشه ويتگنشتاين متاخر، انديشمندان دريافتند كه بحث از ايمان نزد ويتگنشتاين، از انديشه كركگور سرچشمه ميگيرد و به همين دليل به تفكرات وي گرايش يافتند.
پوستيني به چگونگي و چرايي شكلگيري اگزيستانسياليسم و در پي آن، نظريه ايمانگروي كركگور اشاره كرد و گفت: اين تفكر نيز نظير ساير انديشهها واكنشي به دوران معاصرش بود. اگزيستانسياليسم و نظريه ايمانگروي نوعي واكنش به فلسفههاي پيش از خود و در راس آنها انديشههاي هگل است. كركگور بر اين باور بود كه فلسفههايي مانند فلسفه هگل بشر را يك موجود ناتوان در انتخاب ميدانند و به همين دليل يك بسته توصيهاي به وي ارايه ميدهند. فلسفهاي كه امثال هگل طرح كردند شامل چارچوبهاي ذهني و فلسفي براي برنامهريزي زندگي انسان است. آنان انسان را جزيي از يك كل در نظر ميگيرند كه هيچ قدرت انتخابي ندارد. اگزيستانيسايسم يك واكنش به اين تفكر بود.
وي افزود: فردگرايي فلسفه كركگور نيز در مقام انتقاد به فلسفه هگل عنوان شد. به باور او، انسان تواناييهاي زيادي در درونش دارد كه تنها به تعقل و عقل استدلالي محدود نميشوند. اگر تمام تواناييهاي انسان به فعليت برسند، او به تنهايي ميتواند راهش را انتخاب كند. كركگور معتقد بود سازمانهاي ديني تلاش دارند انسانها را در قالب تودهها ببينند، اما حقيقت چيزي نيست كه تودهها فكر ميكنند، بلكه حقيقت آن چيزي است كه فرد به آن دست مييابد. كركگور حقيقت را انفسي ميداند و بيان ميدارد كه «انفسيت» همان حقيقت است. حقيقت آن چيزي است كه مييابي و بر اساس آن زندگي ميكني.
اين نويسنده و مدرس دانشگاه درباره نقدهايي كه به اين نظر كركگور وارد است، گفت: به اين نظر كركگور هم نقد وارد است، زيرا به نوعي نسبيگرايي ختم ميشود. البته كركگور نيز متوجه اين انتقاد هست و اين توجيه را به كار ميبندد كه انسانها، در نهايت خودشان راه درست را ميفهمند و در لحظه مرگ تصميمي را كه بايد، ميگيرند. او ميگويد فرد اساسا ميداند كه حقيقت چيست، اما گرد و غبار غفلت او را از حقيقت دور ميكند. وي در اينجا مفهوم «شخصي بودن حقيقت» را مطرح ميكند.
پوستيني يادآوري كرد: كركگور اصراري ندارد كه همه انسانها به حقيقت از جمله حقيقت ديني برسند. به گفته او اگر 10 مومن حقيقي داشته باشيم كه خودشان به اطمينان ديني رسيده باشند بهتر از اين است كه خيل عظيمي از مومنان را داشته باشيم كه تنها بر اساس اصول كلي عقلي، منطقي و فلسفي به ايمان رسيده باشند. او ايماني كه بر اساس تعقل و استدلال شكل گرفته باشد را ايمان به صورتهاي استدلالي و منطقي ميپندارد، زيرا مومناني كه تنها بر محور عقلگرايي حركت ميكنند، تنها در صورتي يك گزاره ديني را ميپذيرند كه آن گزاره در قالب منطق توجيه شود.
وي نظريات كركگور را با وجود ضعفهايش به ويژه براي مومنان جذاب دانست و گفت: مومناني كه در دنياي امروز زندگي ميكنند، با مطالعه كتابهاي او اندكي آرام ميگيرند. انديشه اين فيلسوف ميتواند براي جوامعي كه اكثريت آنها حيات ديني دارند، پيامي داشته باشد. لازم به يادآوري است كه فلسفه او در برابر هجمههاي عقلگرايان به دين، پاسخي ندارد و بيشتر به عنوان بحثي درونديني مطرح است.
پوستيني كتابش را از نخستين تاليفاتي دانست كه به طور جدي به نقد و بررسي بخشي از انديشه كركگور پرداخته است و گفت: تا پيش از اين چند مقاله كركگور توسط مصطفي ملكيان ترجمه و در مجله «نقد و نظر» منتشر شده اند. مقالهها و كتابهاي تاليفي فارسي درباره كركگور نيز به مباني فلسفي او توجهي ندارند. من در اين اثر تلاش كردم مباني فلسفي اين انديشمند را نيز تبيين كنم تا مشخص شود كه چگونه اين مباني به نظريه ايمان وي ختم شدهاند.
چاپ نخست كتاب «كركگور و ايمانگروي» با شمارگان 1500 نسخه، 156 صفحه و به بهاي 3 هزار تومان توسط انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) منتشر شد.
چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۳
نظر شما