ایبنا نوجوان: «خانم مارکوزه راهنمای موزه» عنوان دهمین کتاب از مجموعه مدرسه عجیب و غریب، نوشته دن گاتمن است که به دست محبوبه نجفخانی به فارسی ترجمه شده است.
در این کتاب بچههای مدرسه عجیب و غریب به به گردش علمی میروند و قرار است شب را هم در موزهی بخوابند. خانم مارکوزه، راهنمای موزه است که بسیار عجیب و غریب است. خانم مارکوزه به بچهها میگوید که اسکلت دایناسورها نیمه شب جان میگیرند اما واقعا جان میگیرند یا خیر؟
زاویه دید در داستان اول شخص من است و تصویرگری جیم پایلوت، جذابیت کتاب را برای بچههای ایرانی بیشتر کرده است.
در بخشهایی از این کتاب خواهید خواند: «هر چهار نفر توی تاریکی، مثل کارآگاهان مخفی بی سر و صدا راه افتادیم. امیلی یواش گفت: چرا اینجا نگهبان ندارد؟ هر کسی میتواند وارد بشود و ما را بکشد. به او گفتم درها را قفل زنجیر کردهاند. مایکل یواش گفت: اگر درها را قفل و زنجیر کردهاند، پس یعنی ما هم نمیتوانیم برویم بیرون. همه به هم دیگر نگاه کردیم. دوباره احساس مردم صدای موسیقی ترسناکی را میشنوم. بالاخره گفتم: آرام باشید. کیمیخواهد ما را بکشد؟ حیوانهای مرده؟ آهسته به طرف دستگاه شکلاتفروشی رفتیم. فوقالعاده بود! همهی شکلاتهای مورد علاقهی من را داشت. این بهترین شب زندگیام بود! آندریا اسکناس ده دلاریاش را وارد شکاف دستگاه کرد،ولی دستگاه اسکناس را قبول نکرد و بیرون داد. آندریا دوباره سعی کرد و باز هم دستگاه اسکناس را بیرون داد. آندریا گفت: دستگاه اسکناس ده دلاری قبول نمیکند. این بدترین شب زندگیام بود! مایکل گفت: هی آن جا را! و با دست چند جعبه را نشان داد که کنار دستگاه شکلات فروشی روی هم چیده شده بودند. امیلی گفت: جعبههای شکلاتند!
مایکل گفت: عالی شد شکلات مجانی! همه شکلات برداشتیم و چپاندیم توی دهانمان. من حدود صد میلیون بسته شکلات خوردم. آن شب، عالیترین شب زندگیام بود.»
این کتاب ۸۷ صفحهای توسط انشارات افق به چاپ رسیده است و به شمارگان سه هزار نسخه و به بهای سه هزار تومان وارد بازار شده است.
نظر شما