پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۴
«سهم من از چشمان او» بر پيشخان كتابفروشي‌ها

کتاب «سهم من از چشمان او» شامل خاطرات حميد حسام از دوران هشت ‌سال دفاع‌مقدس به همت دفتر مطالعات و ادبيات پايداري مراكز استاني حوزه‌هنري از سوی انتشارات سوره‌مهر به بازار کتاب رسیده است._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، «سهم من از چشمان او» با مصاحبه، تدوين و نگارش مصطفي رحيمي در 11 فصل با عنوان‌‌هاي «روبه‌روي سقاخانه اباالفضل(ع)»، «شب‌هاي قرآويز»، «فرمانده‌اي مثل او»، «ممد گره»، «حركت از برد زرد»، «ديده‌باني در ساحل اروند»، «جدال در جزيره جنوبي»، «دكلي در آب»، ««عمر كوتاه دكل»، «ديده‌بان نفوذي» و ‌«وداع در چهار زبر» کتاب شده است. 

خاطرات حضور حميد حسام در مناطق جنگي به عنوان ديده‌بان در لشكر 32 انصارالحسين(ع) همدان تا آخرین مسولیت‌های او در دفاع‌مقدس در اين اثر بازگو شده است. 

حسام آثار متعددي در حوزه دفاع‌مقدس نوشته كه از جمله آن‌ها مي‌توان به «غواص‌ها بوي نعنا مي‌دهند» و «راز نگين سرخ» اشاره كرد. معاونت ادبيات و انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع‌مقدس، آخرين سمت او در حوزه ادبيات جنگ بوده و به تازگی دبير علمي نخستين جشنواره ملی خاطره‌نويسي دفاع‌مقدس را برعهده داشته است. 

مراحل زندگي‌ او تا 31 شهريور 1359 با روايتي ساده نوشته شده و از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران روايت وقايع دفاع‌مقدس که حمید حسام شاهد آنها بوده به صورت تفصیلی و در پايان هر فصل با تصاويري مرتبط با ماجراها ادامه می‌یابد.

در بخشي از خاطرات حسام در صفحه 347 كتاب آمده است: «يك گوني برداشتم و روي سرم كشيدم تا هم آفتاب اذيتم نكند و هم نور روي موي سياه سرم نيفتد و ديده نشوم. اگر مي‌خواستم نشسته ديده‌باني كنم، عراقي‌ها به راحتي مرا مي‌ديدند و كار تمام مي‌شد. براي همين، روي شكم خوابيدم و آرام آرام به حالت سينه‌خيز روي سقف خرپشته جلو رفتم تا رسيدم به قرنيزهاي لبه خرپشته. وقتي سينه‌خيز مي‌رفتم، حواسم به عراقي‌ها بود و متوجه نشدم كه روي قيرهاي شل سقف خرپشته قرار گرفته‌ام.

آنجا در ساعت‌هايي از روز ديد مال عراقي ‌بود و در ساعت‌هايي مال ما. از صبح تا ظهر ديد مناسب از آن دشمن بود چون آنها در جنوب منطقه واقع شده بودند و وقتي خورشيد از شرق طلوع مي‌كرد، آفتاب توي صورت ما بود و لو مي‌رفتيم. صبح‌ها هوا شرجي و غبار‌آلود بود و به قول ما ديد، نيم پنج بود؛ يعني كيفيت خوبي نداشت و واضح نبود. بعدازظهرها تا زمان غروب خورشيد ديد مال ما مي‌شد؛ يعني آفتاب پشت سر ما قرار مي‌گرفت و جنوب و جنوب شرقي ما را روشن مي‌كرد. در چنين حالتي، ديد واضح و به اصطلاح پنج پنج مي‌شد. بنابراين، زماني كه من روي خرپشته بودم، ديد به نفع ما بود. يك دوربين 7 در 42 معمولي همراه داشتم. در حالت درازكش دوربين را به آرامي جلوي چشمم گرفتم. نه، باوركردني نبود. در يك لحظه تمام مواضع عراقي‌ها يك جا پيش چشمانم ظاهر شد. انگار با بالگرد روي سر دشمن بودم و جيك و پوكشان را ديد مي‌زدم...»

کتاب «سهم من از چشمان او» در قطع رقعی و 541 صفحه با شمارگان 2500 نسخه و بهاي 115 هزار ريال به همت دفتر مطالعات و ادبيات پايداري مراكز استاني حوزه‌هنري و توسط انتشارات سوره‌مهر  منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط