چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۰
حقيقت به روايت واقعيت

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...


جوانی امام
زمانی كه برای تحصيل به قم رفتم با مرحوم آيت‌الله بروجردی آشنايی پيدا كردم. گاهی وجوهی را كه از شهر ما می‌دادند تحويل می‌دادم و رسيد می‌گرفتم. در آنجا كم و بيش صحبت از بدرفتاری‌های بعضی از اطرافيان را می‌شنيدم. آن زمان شايع بود كه دو نفر اطراف‌نشينی آنجا را ترك كردند. يكی حاج‌آقا روح‌الله خمينی و ديگری هم آقای شيخ محمدتقی اشراقی. ما طلاب هم لذت می‌برديم كه چنين مردانی پيدا شدند. بعدها چون من هر روز صبح به درس آشيخ محمد تقی بهجت می‌رفتم امام را صبح زود در منزل ايشان می‌ديدم كه می‌آمدند آنجا با هم صحبت می‌كردند و حرفهای خصوصی با هم داشتند. من به آقای بهجت گفتم: «ايشان كی هستند؟» ايشان در جواب ‌گفت: «حاج آقا روح‌الله خمينی از مدرسين بنام حوزه علميه كه درس مفيدی دارند و بايد گفت كه بيشتر علمای بلاد ايران شاگرد ايشان هستند. بنده هم مقداری از جلد دوم «كفايه» را در مسجد سلماسی خدمت ايشان تلمّذ كردم.

صفحات 96 و 97/ حقيقت به روايت واقعيت/ يعقوب لطفی/ انتشارات موزه عبرت ايران/ چاپ اول/ سال 1391/ 240 صفحه/ 4000 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها