حسن محدثي، نويسنده كتاب «جامعهشناسي دين، روايتي ايراني» براي تبيين جامعهشناسي دين در ايران سراغ مبحث اسطورهها رفته است، در حالي كه جامعهشناسان دين به بحث اسطوره توجهي ندارند، زيرا وي معتقد است ما در فرهنگي زندگي ميكنيم كه اسطورهها در آن، حضوري نيرومند و پررنگ دارند.-
وي تاكيد كرد: جامعهشناسي بايد بتواند به مسايل ايراني بپردازد. جامعهشناسي غربي درباره جامعه غربي نظريهپردازي ميكند كه لزوما براي ما راهگشا نيست، اگرچه ميتوان استفادههايي از آن كرد، اما به هر حال ما نياز به علم بومي داريم. به اعتقاد من، دو نوع جامعهشناسي وجود دارد كه يكي جهاني است و به موضوعات مشترك جوامع مختلف ميپردازد و به همين دليل ميتوان از دستاوردهاي آن در هر نقطه از دنيا استفاده كرد اما در كنار جامعهشناسي جهاني نوعي جامعهشناسي يا علوم انساني بومي نيز ميتوانيم داشته باشيم كه به مسايل بومي پاسخ ميدهد.
محدثي با بيان اينكه براي علوم انساني بومي سه معنا را ميتوان برشمرد، گفت: يك معناي آن اين است كه علوم انساني و جامعهشناسي به موضوعات بومي بپردازند كه شايد اين موضوعات در جوامع ديگر وجود نداشته باشند. معناي ديگر علوم انساني يا جامعهشناسي بومي اين است كه به مشكلات و نيازهاي ما پاسخ دهد. بخشهاي مختلف جامعه مسايلي دارد كه نيازمند راهحل پاسخ و تبيين هستند و علوم انساني بايد به اين مسايل بپردازد. علوم انساني بومي در اين معنا، جنبه كاربردي قويتري دارد.
عضو هيات علمي دانشگاه آزاد واحد تهرانجنوب افزود: معناي سوم علوم انساني بومي ديدگاهي است كه من به آن اعتقاد دارم. اين ديدگاه با معناي عام علوم انساني بومي تفاوت دارد. در واقع آنچه در دو معناي قبلي گفته شد براي علوم طبيعي نيز صادق است، اما ديدگاه سوم خاص علوم انساني است و به تجربههاي زيسته عالم علوم انساني مربوط ميشود.
نويسنده كتاب «الاهیات انتقادی: رویکردی بدیل اما ناشناخته» توضيح داد: هر يك از ما تجربههاي زيستهاي داريم كه مخصوص ما هستند و به دليل اينكه در جامعهاي خاص زندگي ميكنيم، كاملا ويژهاند. زيستههاي ما به فرهنگ و محيط ما بستگي دارند، بنابراين براي فهم اين تجربهها و مسايل آن سراغ مفهومسازيهاي خاص خودمان ميرويم و در نتيجه علوم و نظريههايي كه در اين جامعه شكل ميگيرند كاملا بومي هستند. به همين دليل است كه اساسا در بسياري موارد من كه در ايران زندگي ميكنم، نظريههاي يك غربي را به درستي درك نميكنم، زيرا او تجربه زيسته ويژه خود را دارد و بر مبناي همان زيسته تئوريپردازي ميكند. همچنين يك غربي نيز شايد نظريههاي جامعهشناس ايراني را درك نكند. به عبارت ديگر اين امر نوعي علوم انساني و جامعهشناسي بومي ميسازد كه ريشه در جامعه خودمان دارد.
محدثي درباره نحوه به كارگيري اين رويكرد در كتابش گفت: در جامعهشناسي اساسا از اسطورهها بحث نميشود و موضوعي با عنوان اسطوره در جامعهشناسي نداريم. جامعهشناسان اين بحث را به انسانشناسها واگذار كردند، زيرا بر اين باورند كه اساسا تفكر اسطورهاي در دنياي مدرن وجود ندارد و در جوامع بدوي و ابتدايي ميتوان آنها را پيدا كرد.
وي ادامه داد: اگر كتابهاي جامعهشناسي دين را مطالعه كنيم، امكان ندارد كه بحث از اسطوره را در آن پيدا كنيم. اين در حالي است كه من در جامعه، فرهنگ و خانوادهاي بزرگ شدهام كه اسطورهها هميشه حضور قوي و نيرومندي داشتهاند و شايد بتوان گفت كه بر زندگي ما حكمفرما بودهاند. به هر محيط ديني كه ميروم حضور و تسلط اين اسطورهها را حس ميكنم كه به اعمال و انديشههاي ما جهت دادند و در مناسك ديني نقش جدي دارند.
اين نويسنده به گنجاندن مبحث اسطورهها در كتابش اشاره كرد و گفت: با وجودي كه در جامعهشناسي دين به مبحث اسطورهها توجهي نميشود، اما من چند فصل از كتابم را به اسطوره و نسبت آن با دين اختصاص دادم، زيرا در جامعهاي زندگي ميكنم كه باورهاي ديني آن با اسطورهها نسبت دارند. به همين علت در عنوان كتابم از تعبير «روايتي ايراني» استفاده كردم تا اين معني را القا كنم كه جامعهشناسي ديني اين كتاب، مسايل جامعه ايران را هدف قرار ميدهد و ميكوشد براي آنها پاسخي بيابد.
محدثي بيشتر بحثهاي كتابش را نظري دانست و گفت: اين اثر بيشتر بحثهاي نظري را شامل ميشود و به تبيين مسايل مختلف ديني جامعه ايران مانند زيارت، سنتهاي عاشورايي، پديدههايي مانند دنيوي شدن، دينداري، گرايشهاي ديني در ايران معاصر و حجاب كه مسايل خاص جامعهشناسي ديني ما هستند ميپردازد. واقعيت اجتماعي دين در ايران و پاسخ به مسايل آن در جلد دوم اين اثر بررسي ميشوند.
نويسنده كتاب «زیر سقف اعتقاد، بنیانهای ماقبل انتقادی اندیشه شریعتی» يادآوري كرد: جامعهشناسي دين، عنواني است كه شايد چيستي و فرق آن با جامعهشناسي براي ايرانيان سوال ايجاد كند. اندازهگيري دين، اقتصاد دين و گرايشهاي ديني در جهان اسلامي معاصر از جمله موضوعاتي هستند كه در اين كتاب شرح شدهاند.
محدثي در پاسخ به اين سوال كه چگونه اسطورهها با باورهاي ديني كه ريشه در واقعيت دارند قابل تطبيقاند، گفت: در اين كتاب مباحث نظري درباره چيستي و ويژگيهاي اسطوره طرح شدهاند. اسطوره، دين و ايدئولوژي را به عنوان سه نظام فرهنگي تام در نظر گرفتهام كه تمايزاتي با يكديگر دارند. اينكه عناصر ديني ما تا چه اندازه اسطورهاي هستند، بحث مفصلي را ميطلبد كه در جلد دوم اين كتاب به آن ميپردازم.
وي افزود: اسطوره كاربردهاي مختلف دارد؛ يكي از معاني آن در ادبيات ژورناليستي به كار ميرود كه به معناي دروغ و افسانه است. يك معناي آن نيز قهرمان و الگوست، اما در كتاب من اسطوره به معناي نوعي نظام معرفتي ويژه است؛ يعني نوع خاصي از انديشيدن كه با تفكر عقلاني تفاوت دارد. به طور كلي اسطوره به معناي دروغ و افسانه نيست و غير از اينهاست.
كتاب «جامعهشناسي دين، روايت ايراني» مراحل انتشار را در انتشارات يادآوران طي ميكند و بهزودي منتشر ميشود.
نظر شما