به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابطعمومی نشر چکه، نشست نقد و بررسی مجموعه کتابهای «چهار انگشت جوهری» که به تازگی از سوی نشر چکه منتشر شدند، عصر دیروز (13 شهریور) در کافه کتاب لالهزار برگزار شد. در این نشست احمد پوری، علی مسعودینیا و علیرضا بهرامی به عنوان منتقد حضور داشتند و اجرای برنامه بر عهده حسین شیخالاسلامی بود.
در مجموعه «چهار انگشت جوهری» کتابهای «بی تویی» از انسیه موسویان، «از لب برکهها» سروده مژگان عباسلو، «دختری به زیبایی روباهی که ترسیده باشد» اثر هدا حدادی و «اگر زن نبودم قطار بودم» از حدیث لزرغلامی به چاپ رسیدهاند که طی این جلسه نقد و بررسی شدند.
در ابتدای این جلسه، احمد پوری، نویسنده و مترجم شعر، توضیحات کلی درباره شعر و اینکه چرا از آن لذت میبریم ارایه کرد و از ویژگیهایی چون آشناییزدایی و اجازه ورود زبان گفتار به شعر، به عنوان برخی از عناصر لذت در شعر نام برد.
وی درباره کتاب «بی تویی» موسویان گفت: وسوسه موسیقی در شعرهای این مجموعه خودش را نشان میدهد. این موسیقی شعرها را زیبا میکند.
این مترجم همچنین بعضی شعرهای این مجموعه را به اشعاری که برای نوجوانان سروده میشوند نزدیک دانست.
وی درباره مجموعه «دختری به زیبایی روباهی که ترسیده باشد» سروده حدادی توضیح داد: دغدغه ردیف و گاه قافیه این شاعر را هم مشغول میکند در عین حال او سعی دارد با زبان گفتار شعر بسراید. وسوسه نمیشود در رفتار واژهها تغییری بدهد، بسیار زود راضی میشود و این است که شعر او گاه آنقدر ساده است که سرودنش برای بسیاری آسان میشود.
پوری ادامه داد: گاهی نیز شعرها به آن پیچیدگیها و ویژگیهایی که گفته شد، باعث لذت بردن مخاطب از شعر میشوند.
وی شعرهای عباسلو را مصداق دستکاری در زبان عادی گفتاری و به شعر تبدیل کردن زبان ساده روزانه دانست و درباره مجموعه «از لب برکهها» اظهار کرد: عباسلو در اغلب شعرها مخاطب را غافلگیر میکند. لذت همین غافلگیری کافی است که سبب شود شعرها به دل بنشینند.
این نویسنده ادامه داد: همچنین گاهی شاعر دچار وسوسه موسیقی پررنگ و قافیه میشود، که باز هم زیبا است. واژههای روزمره در اشعار این کتاب شیطنت میکنند و معنی را تغییر میدهند.
وی درباره مجموعه «اگر زن نبودم قطار بودم» افزود: غلامی تصمیم گرفته است به خیلی از واژههایی که من و شما باور نمیکردیم بتواند در شعر به قشنگی جای بگیرند، اجازه ورود دهد. برهمین اساس از همین کلماتی که ما به صورت روزانه استفاده میکنیم، شاعر شعرهایی سروده است که بسیار لذت بخش هستند.
در ادامه جلسه شیخالاسلامی از منتقدان درباره نسبت این مجموعه با مجموعههای دیگر و سنت امروز ما و شکلی از زنانگی که در ادبیات روز ما وجود دارد و اینکه آیا میشود این کتابها را قدمی به جلو دانست یا نه سوال کرد.
بهرامی، شاعر و روزنامهنگار در پاسخ به این سوالات را گفت: درمقطعی از تاریخ، شکلهای ویژهای از آثار ادبی و هنری نشان روشنفکری و تجدد و نوگرایی شده بود و سبب شد ما به چوب عامهپسند بودن که اشتباه بود، برخی از آثار را برانیم.
وی درباره کتابهای مجموعه «چهار انگشت جوهری» افزود: برای این کتابها که با شکل و شمایل و رنگ ویژهای ارایه میشوند، میتوان نام کتاب کافهای را نیز در نظر گرفت؛ چراکه بیشتر در این فضاها نمود پیدا کردهاند.
این شاعر ادامه داد: در آغاز برخی از برخوردها تدافعی یا با نوعی تحقیر همراه بود، در حالیکه درک نمیکنم چرا نباید شعر در کافه یا در همه جا باشد.
وی توضیح داد: از سوی دیگر این نوع ارایه شعر که مخاطب را با این اثر خلاقه ادبی چهره به چهره کرد دو ایراد داشت؛ یکی اینکه بسیاری با خواندن این کتابها گفتند، شعر گفتن چقدر ساده است و بعد فضایی ایجاد شد که بسیاری که کارشان شعر نبود، کلمات قصار خود را در کنار طرحهای یک طراح معروف چاپ کردند و با رسیدن کتابشان به چاپ چندم، در حوزه شعر مدعی شدند.
بهرامی یادآور شد: با شنیدن نام شاعران این مجموعهها میتوانیم حدس بزنیم که از برخی از این آسیبها دور بودهاند.
وی در ادامه و درباره مجموعه «بی تویی» گفت: موسویان تجربه کار کودک و نوجوان هم دارد. در مواجه با این کتاب، این تلقی ایجاد میشود که چرا برخی اشعار اولیه فضای نوجوانانه دارند، البته اینگونه شعر کودک و نوجوان گفتن با وجود محدودیت واژگان و وزنهای کوتاه خیلی سخت است و اوج این نوع شعر را در کار بیوک ملکی و قیصر امینپور دیدهایم.
این روزنامهنگار از تقارن، اندیشهگرایی و استفاده از تشبیهات با استفاده از اجزای زندگی روزمره به عنوان ویژگیهای کتاب «از لب برکهها» نام برد و گفت: نخستین حسی که با خواندن این کتاب به مخاطب دست میدهد این است که عباسلو شاعر غمگینی است. ذهن شاعر در این کتاب خیلی دچار تقارن هست که در جاهایی به نتیجه رسیده و در جاهایی آزاردهنده شده است.
وی ادامه داد: شاعر در کارهایش نشان داده که مطالعه دینی و بیشتر اسلامی دارد و سعی کرده است مخاطب را دچار درگیری اندیشهای کند که گاهی شعاری میشود و تنها لذتی آنی به مخاطب میدهند.
بهرامی درباره مجموعه «اگر زن نبودم قطار بودم» توضیح داد: غلامی حسی را از لابلای اجزای زندگی بیرون کشیده و به مخاطب عرضه کرده است و فکر میکنم کار شاعر همین کشف لایههایی از زندگی است و قرار نیست چینش فلسفی به دست بیاورد، تنها کافی است اجزای زندگی را آنطور ببیند که کمتر کسی میبیند.
وی یادآور شد: شاعر در این کتاب برای جلب توجه و نشان دادن جسارت خودش به هر چیزی دست نزده و در عین وقار، عصیان هم در اشعارش اتفاق افتاده است.
این شاعر به کتاب «دختری به زیبایی روباهی که ترسیده باشد» اشاره و تشریح کرد: در این کتاب نشانهها و المانهای زندگی روزمره وجود دارد. همچنین حدادی از تکرار در شعرهایش استفاده کرده و دچار موفقیت یا ناموفقیت شده است.
وی در پایان توضیح داد: با وجود اینکه از برخی اشعار این چهار مجموعه لذتی نبردهام، اما بیشتر شعرهای این چهار مجموعه حکم شعر سهل و ممتنع را دارند و ممکن است به نظر مخاطب برسد که خیلی سادهتر از آن هستند که بشود اسمشان را شعر گذاشت در صورتیکه اینطور نیست.
مسعودینیا، شاعر و روزنامهنگار نیز در ادامه مقدمهای درباره ویژگی شعر امروز ارایه کرد و گفت: شعر امروز یا دیروز وضعیت ثابت و مشخصی ندارد که بتوان دربارهاش نظر داد و به وجود یک جریان غالب و جریانهای مختلف دیگر در کنار آن اشاره کرد.
وی ادامه داد: در هر دورهای جریانهای مختلف شعری وجود دارد که با توجه به عرضه و شرایط جامعه و امکانات نشر یک جریان غالب ایجاد میشود ولی جریان غالب خود به خود به معنی عامهپسند بودن نیست. این چهار اثر فاصله چندانی از جریان غالب نمیگیرند، اما آنچه که اشکال دارد چیزی است که جریان غالب شده است.
این شاعر در ادامه درباره مجموعه «از لب برکهها» اظهار کرد: در این کتاب همان تعاریفی که از جریان غالب شعر امروز ارایه کردهایم، وجود دارد. من طرفدار شعری هستم که اجرا داشته باشد و فکر میکنم شعر هیچ چیز نیست جز ساختن یک اثر هنری با زبان، اما در این کتاب هرجا که نیازمند اجرا بودهایم، شاعر سریع سراغ بیانگری میرود و هیچ چیز را برایمان اجرا نمیکند.
وی درباره مجموعه شعر «بی تویی» توضیح داد: در اکثر شعرهای این دفتر این سوتفاهم بود که شعرهایی زنانه هستند در صورتیکه آن گفتمان زنانه در بطنش خیلی مردسالارانه است. همچنین در برخی از شعرها دچار فقدان موضوع میشدم، اما این شعرها در نهایت کشف جالبی دارند و زیبا هستند، اما سوژه ندارند.
مسعودینیا به کتاب «دختری به زیبایی روباهی که ترسیده باشد» اشاره و تشریح کرد: پتانسیل شاعر این مجموعه خیلی بیشتر از شعرهایی است که در این کتاب تولید کرده و پشت این کتاب یک شاعر حسابی و بالقوه وجود دارد. در این شعرها یک گفتمان زنانه آپارتمانی شهری وجود دارد که تازه نیست، اما جالب است اگر بشود از ظرفیتهایش استفاده کرد.
وی توضیح داد: ویژگی جالب شعرهای این شاعر تلاش برای تهیه یک گزارش استعاری از وقایع رئال است. این ویژگی با استفاده از یک ایجاز شاعرانه باعث شده که آشناییزدایی و تعلیق صورت بگیرد، مزه این ساختار وابسته به تعلیق، این است که خودمان شعر را کشف کنیم اما شاعر لذت این کشف را با واهمه از اینکه مخاطب متوجه شعر نشود، از ما میگرفت و جواب معما را در ذیل شعر ذکر میکرد.
این شاعر درباره کتاب «اگر زن نبودم قطار بودم» گفت: همان جهانواره زنانه شهری و ویژگیهایی که برای کتابهای دیگر مثال زدم در این کتاب هم بود، اما یک ویژگی خیلی جالب در این کتاب، طنز کنایی در اشعاری بود که بار غنایی بیشتری دارند، اما گاهی هم با لنگ زدن منطق استقرایی در اشعار این کتاب مواجه هستیم.
وی افزود: برخی کنشهای فرمی شعرها کنشهای جسورانهای است. با اینکه شعری را که نسبت به زبان تا این حد بی اعتنا باشد نمیپسندم، اما چند شعر در این کتاب بود که جهانواره فوقالعادهای داشتند.
در این نشست حدادی، موسویان و لزرغلامی نیز حضور داشتند و در پایان جلسه قطعاتی از اشعار خود را قرائت کردند.
سهشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۴:۳۵
نظر شما