یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۱ - ۱۸:۰۰
تو خویش را به لهجه‌ی باران گریستی

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

خنده‌های چیدنی‌ات

رها شدند در احساس پاک و رفتنی‌ات
ادامه‌ی من و این دست‌های دامنی‌ات 

کدام خاک غریبی نشسته بر دل تو
که رنگ کهنه‌ی غم زد به قلب ناتنی‌ات

و طرح پنجره‌های پر از تصور تو
به خون کشیده مرا با لبان منحنی‌ات

فقط برای تو یک پیرهن نقش باقی است
در انتهای پریشانی نگفتنی‌ات

و از شکوفه‌ی گیلاس خانه می‌چیدم
تو را و یک بغل از خنده‌های چیدنی‌ات.


صفحات 39 و 40/ تو خویش را به لهجه‌ی باران گریستی(مجموعه شعر)/ فرید بنو/ نشر داستان / چاپ اول/ سال 1391/ 88 صفحه/ 4500 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها