سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۱ - ۱۸:۰۰
صدف آسمانی

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

زندگی من در دوران قاجاریه 

دو برگ زندگیم دوران خوشی بود. چون ایرانیان قبل از آنکه مسلمان شوند، به من احترام می‌گذاشتند و بعد از اینکه مسلمان شدند نیز از من بیشتر مراقبت می‌کردند.
ولی از زمان قاجاریه دشمنان اسلام خواستند مرا کنار بگذارند که البته موفق نشدند. در دوران قاجاریه زنان و دختران، مرا در رنگ‌های سفید و آبی و تیره و سیاه می‌پوشیدند و خیلی‌ها مرا با گلدوزی‌های طلایی تزیین می‌کردند.
یکی از پادشاهان ایران در آن زمان فتح علی شاه قاجار بود. زندگی من در دوران پادشاهی او بد نبود. اما وقتی محمد شاه قاجار پادشاه ایران شد، انگلیسی‌ها برای این که بتوانند کالاهای خودشان را بفروشند، به ایران آمدند. آن‌ها بعضی از کارخانه‌های ایران را در اختیار خودشان گرفتند، تا بتوانند مردم ایران را فریب بدهند و بگویند لباس‌های آن‌ها زشت و لباس‌های غربی‌های قشنگ است. می‌خواستند زنان و دختران ایرانی به جای پوشیدن من و لباس بلند، از لباس کوتاه و تنگ که ساخته‌ی دست خودشان بود، استفاده کنند تا به گناه آلوده شوند. زنان و دختران ایرانی بسیار فهمیده بودند و فریب انگلیسی‌ها را نخوردند. البته عده‌ای هم بودند که خیال می‌کردند اگر به حرف انگلیسی‌ها گوش دهند پیشرفت می‌کنند، ولی در حقیقت آنها فریب خورده بودند.

صفحات 20 و 21/ صدف آسمانی/ محمدمهدی ابراهیم‌پور/ انتشارات شهاب الدین/ چاپ چهارم/ سال 1391/ 48 صفحه/ 1200 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها