سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
آلنده

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

پُنتا آرِناس شهر سنگی باد کَند 

شهری به رنگ سفید و خاکستری، هم‌چون مرغان دریایی، دَم زننده در هوای سرد و لطیفِ جاری بر فراز آب‌های شفاف، آب راه‌هایی که تنها حدود آشکار دنیایی را که گویی هیچ‌چیز در آن مرزی ثابت ندارد می‌سازند. رنگ‌‌هایش به راستی رنگ نیستند و تنها سایه‌های بادند. همه چیز در آن محو می‌شود و نمود آن دگرگونی‌ می‌پذیرد. در وقت‌های معیّنی از روز، سبزه‌های کرک‌وار چمن‌زارها اقیانوس سبز رنگ متلاطمی می‌شوند که گاه به صورت سطح سنگی صاف، آسمان یا صحرایی انباشته از برف سبز درمی‌آیند. شهر گویی در ساحل فرا دست لنگر انداخته است و هر گام دریای ژرف پیش روی آن نمودی شگفتی آفرین دارد. باد آن را تمیز و آرام می‌کند و، گویی به آیینی بی‌زمان، در برابرش سر فرود می‌آورد. شیلیایی‌هایی که از منطقه‌های دیگر برای کار به آن جا می‌روند گاه چنان کار می‌کنند که گویی دوره‌ی زندان‌شان را می‌گذرانند. آنان به پُنتا آرِناس می‌آیند و می‌روند؛ اما هیچ گاه از رفتن به آن‌جا دست نمی‌کشند.

صفحه 158 / آلنده/ فرناندو آلِگریا/ ترجمه علیرضا جباری (آذرنگ)/ نشر قطره/ چاپ اول/ سال 1391/ 422 صفحه/ 12500 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها