به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، همایش دو روزه فلسفه دین معاصر با شرکت کارشناسان داخلی و خارجی پیش از ظهر امروز (3 دی) در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آغاز شد. قاسم پورحسن و حسین هوشنگی دو تن از سخنرانان نوبت صبح این همایش بودند.
هوشنگی گفت: کانت مباحث دینی و ایمان خود را در دوره ماقبل نقدیاش در بسیاری از کتابهایش مطرح کرده است. او در این دوره یک الهیات عقلی را در آثارش منعکس کرد، اما در دوره نقدی و در هر سه نقدش به طور پراکنده یا متمرکز مباحثی را در باب اخلاق عقلی دارد.
وی با بیان اینکه موضوع الهیات، خداست گفت: از نظر کانت در نقد عقل اول، خدا ایدهآل عقل محض است؛ مقصود از ایدهآل نیز حد اعلای هر چیزی است. برای مثال کانت حد اعلای سعادت و خیر را بهشت و حد اعلای شقاوت را جهنم میداند. کانت خدا را به عنوان بالاترین وجود در سه مرحله مطرح میکند که به تبع آن سه نوع الهیات نیز شکل میگیرد. نخست در مرحله کمال استعلایی و سپس حد اعلای هر آن چیزی است که در طبیعت میبینیم. در مرحله دوم حد اعلای هر چیز مانند علم مطلق و خالق مطلق، خداست. در مرحله سوم نیز خدا کمال اخلاقی یعنی حد اعلای اوصاف اخلاقی است. این خداوند موضوع الهیات است.
هوشنگی افزود: الهیات در تعریف کانت، معرفتی است که به صورت نظاممند از خدا و اوصاف الهی بحث میکند. از نظر کانت هر نوع بحث نظاممند درباره خدا ناقص است، زیرا عقل ما محدود است و هیچگاه نمیتواند به کمال برسد. این باور به محدودیت عقل راهگشای الهیاتی است که کانت از آن به الهیات سلبی تعبیر میکند. الهیات سلبی به معنای مجموعه مباحثی است که ناظر به محدودیتهای معرفتی ما در شناخت خداوند است. این الهیات سلبی به لحاظ نظری دستاوردی ندارد، اما از نظر کانت راه را برای الهیات اخلاقی هموار میکند.
وی ادامه داد: به زعم کانت انسان از نظر اخلاقی نیازمند پذیرفتن خداست، زیرا خدا محرک انسان در مسیر اخلاق و فضیلتمند شدن به حساب میآید. کانت پس از آنکه راه را برای الهیات اخلاقی گشود، الهیات را به وحیانی، تجربی و عقلی دستهبندی میکند. الهیات وحیانی و تحربی مورد نظر کانت نیستند، در واقع او با توجه به الهیات عقلی این الهیات را به طبیعی و اخلاقی دستهبندی میکند.
این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنانش گفت: در الهیات اخلاقی، خدا بر اساس مفاهیم برگرفته از اخلاق تصور میشود. در این الهیات خدا را به عنوان حکیم عادل، غایت الغایات اخلاقی و خیر اعلا میشناسیم. به زعم کانت این تصور از خدا برخلاف خدای استعلایی منشأ عمل میشود.
وی ادامه داد: کانت میان الهیات اخلاقی و الهیات کلامی تفاوت میگذارد؛ در الهیات اخلاقی، اخلاق روی پای خود میایستد و ما فعل خوب را بر اساس اینکه خوب است انجام میدهیم. در واقع ارتباط با خدا و الهیات پشتوانه این اخلاقند نه مبدأ و منشأ آن. در اخلاق کلامی خداوند حسن و قبح را تعیین میکند.
سپس قاسم پورحسن گفت: من در این سخنرانی مسالهای تاریخی را در باب عقل و باور دینی مطرح میکنم. عقلانیت در ادبیات فلسفی ما مبهم است، در حالی که مباحث فلاسفه دین درباره عقلانیت در پنجاه سال اخیر جامعتر از مباحث ما در این حوزهاند. آنچه درباره عقلانیت در کتاب «ایمان و عقلانیت» متعلق به یکی از فلاسفه دین غربی میخوانیم بسیار نازکاندیشانهتر از بحثهای ما در باب عقلانیت است. حتی کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» آیتالله جوادیآملی نیز نتوانسته چنین بحث خوبی را درباره عقلانیت داشته باشد.
وی افزود: نخستین تصور اشتباه ما آنجاست که میپنداریم مسیحیت جریانی ایمانی و اسلام جریانی عقلی است. چنین تصور اشتباهی از نبود مطالعات کافی نشات میگیرد. ما درباره جهان مسیحیت و اسلام دچار خلط شدهایم. سه کتاب در دوره نخست دلیلگرایی نوشته شدهاند که یکی «معقولیت مسیحیت» جان لاک است. لاک در این اثر، عقل را شمّ پروردگار میبیند. به زعم لاک، هر انسانی که باوری را بدون دلیل میپذیرد مسوول است و اخلاقا کار نادرستی را انجام داده است. کلیفورد در کتاب «اخلاق باور» گامی فراتر از لاک برمیدارد و میگوید اگر انسانی بدون دلیل باوری را بپذیرد نه تنها نزد خود مسؤول است بلکه در برابر نسلهای آینده نیز مسوولیت دارد که چرا در برابر اشاعه باورهای غیرعقلی احساس مسوولیت نکرده است.
پورحسن در بخش دیگری از سخنانش گفت: ما باید به دنبال این پرسش باشیم که آیا ما در عقلانیت با بحثی صریح مواجهیم یا مبهم؟ از اینکه از عقل مبهم سخن میگویم مقصودی دارم. در آخرین کتاب حوزه فلسفه اسلامی نوشته آیتالله جوادیآملی چهار عقل تجربی، تجریدی، نیمه تجریدی و ناب معرفی شدهاند. سپس نویسنده بیان میکند که ما عقل را یا منبعی میدانیم یا مصباحی. به نظر من عقل به هیچ وجه منبع نیست، زیرا این مفهوم به آن معناست که هر حکمی را که عقل بفهمد شرع بر آن تاکید میکند. این نهایت سخن در استفاده از عقل در معارف اسلامی است.
وی تاکید کرد: ما نباید لزوما در مرحله نخست دست به بررسی تحلیلی در باب عقل بزنیم، زیرا بحث عقل در فلسفه غرب در ساختار و بافت متفاوتی شکل گرفته است. در حالی که با پنج عقل مواجهیم میگوییم باور دینی باید عقلانی باشد، اما مشخص نکردیم که با استفاده از کدام عقل باید این باور دینی را مستدل کنیم. اساسا امکان ندارد که باور دینی عقلانی باشد، زیرا این بدان معنی است که تمام انسانهای برخوردار از عقل باید به باور دینی عقلانی رأی دهند در حالی که این امر ممکن نیست و با هیچ گزاره دینی نمیتوان این کار را انجام داد.
یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱ - ۱۴:۵۳
نظر شما