ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
دستاورد بزرگ سوسور این بود که ما را وادار کند به خود زبان به منزله واقعیت اجتماعی و به خود فرایند بازنمایی توجه کنیم و به اینکه زبان در واقع چگونه کار میکند و چه نقشی در تولید معنا دارد. با این کار، او باعث شد تا زبان صرفاً وسیله انتقال میان چیزها و معنا تلقی نشود. او نشان داد که بازنمایی یک عمل است. البته خود او مایل بود که تقریباً فقط بر دو وجه نشانه ـ دلالتگر و دلالتیاب ـ متمرکز شود. او چندان توجهی یا هیچ توجهی به این نکرد که رابطه میان دلالتگر / دلالت یاب چگونه میتواند در خدمت آنچه پیشتر ارجاع نامیدیم ـ یعنی ارجاع دادن ما به دنیای چیزها، انسانها، و رویدادهای بیرون از زبان در جهان «واقعی» ـ باشد. بعدها زبانشناسان مثلاً میان معنای واژه کتاب و استفاده از این واژه برای اشاره به کتاب خاص روی میز مقابل ما تمایز قائل شدند. چارلز سندرز پیرس، زبانشناس، هرچند موضعی مشابه موضع سوسور داشت، به رابطه میان دلالتگر / دلالتیاب و آنچه مرجعهای آنها مینامد توجه بسیاری کرد. آنچه سوسور دلالت مینامد در واقع معنا و ارجاع هر دو را در برمیگیرد؛ هرچند او عمدتاً بر اولی تمرکز کرد.
صفحات 65 و 66/ معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی/ استیوئرت هال/ ترجمه احمد گلمحمدی/ نشر نی/ چاپ اول/ سال 1391/ 144 صفحه/ 5600 تومان
نظر شما