ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
روزی پیشخدمتی در کشتی بزرگی استخدام شد. به او گفتند که اگر دریا طوفانی شد، برای این که ظرف و ظروف نشکند نباید صاف راه برود، بلکه باید زیگزاگ برود؛ با تجربهترها همین کار را میکنند. مرد گفت متوجه شده است بعد هوا خراب شد، اما صدای مهیب شکستهشدن ظرف و ظروف هم به گوش رسید، چون پیشخدمت با سینی ظرفها زمین خورده بود. گفتند چرا به توصیه عمل نکرد. گفت: «کردم. منتها موقعی که من چپ میرفتم کشتی راست میرفت، موقعی هم که من راست میرفتم کشتی چپ میرفت.»
مهمترین قلقی هم که شهروند شوروی باید یاد بگیرد این است که بتواند خیلی دقیق حرکت خود را با حرکت دیالکتیکی حزب تنظیم کند ـ یعنی باید لم کار طوری دستش بیاید که زود تشخیص بدهد چه لحظهای چپ میشود راست، یا راست میشود چپ. فهم تئوریک، هرقدر هم دقیق، جای این فوت و فن را نمیگیرد. عدهای از قابلترین، مفیدترین، و در نخستین روزها، وفادارترین و سالمترین هواداران رژیم به علت ندانستن همین فوت و فن به فلاکت افتادند.
صفحه 189/ ذهن روسی در نظام شوروی/ آیزایا برلین/ ترجمه رضا رضایی/ نشر ماهی/ چاپ اول/ سال 1392/ 416 صفحه/ 18500 تومان
نظر شما