فرامرز قراملکی، مدرس دانشگاه تهران:
کتاب اخلاقی روایی زیاد داریم اما در عمل به آنها توجهی نکردهایم
احد فرامرز قراملکی، مدرس دانشگاه تهران با بیان اینکه تاکنون در طول تاریخ مسلمانان کتابهای زیادی در حوزه اخلاق نوشته شدهاند، اظهار کرد: کتاب اخلاقی روایی زیاد داریم اما در عمل به آنها توجهی نکردهایم.-
برخی بر این باورند که اساسا اسلامیسازی این علوم امکان ندارد، چراکه خاستگاه غربی دارند و در مقابل گروهی بر این باورند که این مساله شدنی و ممکن است، چرا که بزرگان و محققان ممالک اسلامی در حوزههای مختلف چون فلسفه، دین، پزشکی، ادبیات و دیگر دانشها از قرنها پیش دست به خلق آثار بدیع و متفاوتی زدهاند که کتابهایشان تاکنون همچنان به مثابه یکی از کتابهای پایه در سطح کرسیهای دانشگاهی به حساب میآیند که البته امروز هم این روند ادامه دارد و همچنان به قوت خود باقی است. بنابراین، با توجه به این پیشینه قوی میتوان به تحقق علوم انسانی اسلامی امیدوار بود.
حقیقت آن است که بسیاری از حوزههای مرتبط به علوم انسانی آنچنان که باید در حیطه عمل رشد نداشته است. برای مثال، در شاخه اخلاق که بسیاری از بزرگان ما هم در گذشته و هم در زمان حال به آن به شکلی مبسوط پرداختهاند اما همچنان شاهدیم که دیگر گسترههای مرتبط با اخلاق آنچنان که باید در سطح عمل نمود ندارد؛ مانند اخلاق حرفهای.
در این راستا، با دکتر احد فرامرز قراملکی، مدرس دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «نظریه اخلاقی محمد بن زکریای رازی» به گفت وگو نشستهایم که حاصل آن از نظرتان میگذرد.
به عنوان نخستین سوال، به نظرتان مولفه اسلامیسازی علوم انسانی تا چه اندازه قابلیت اجرا دارد و چگونه این امر ممکن است؟
این امکان وجود دارد اما توجه داشته باشیم که ریشه اصلی این ماجرا زمانی شکل میگیرد که دانشمندان و اندیشمندان حوزه علوم انسانی خودشان هم متحول شوند.
در واقع، در بستری تربیت یافتهایم که تا خودمان دست به تغییر خویش نزنیم، نمیتوانیم امید به تحول در علوم انسانی هم داشته باشیم. در این راستا باید دستکم در گام نخست، در علوم اسلامی مانند اخلاق و کلام به گونهای عمیق تحقیق و تفحص داشته باشیم تا بتوانیم در ساحت عمل آنها را به میدان آوریم و بعد از این گذرگاه است که میتوان در حوزه های دیگر به گونهای کاربردی وارد عمل شد.
تصور میکنید از دیدگاه اخلاق حرفهای چگونه میتوان به تحول در علوم انسانی امیدوار بود؟
ما برای تحقق این امر به دانش و علمی نیازمندیم که موضوعات مرتبط با اخلاق حرفهای و صنعت را همخوان با منابع دینی ما ارایه دهند که البته آنچه من خودم به آن پرداختهام اخلاق حرفهای است، چراکه از این طریق یکی از اصلیترین شاخههای علوم اسلامی و دینی که همان اخلاق باشد، از منظری نوین و همسو با دین ارایه خواهد شد که این موضوع حرکت و جهشی در علوم انسانی به حساب میآید، چون بحث جدیدی را در این حوزه ایجاد کرده است.
اما آیا فلسفه در مولفه اخلاق حرفهای جایگاهی دارد؟
به یقین. اصلا اخلاق حرفهای بدون مبنای فلسفی ممکن نیست و ما باید به موضوعاتی که چندان به آنها نپرداخته و پژوهش نداشتهایم، مسالهمحور نگاه کنیم، از جمله حوزه اخلاق حرفهای که متاسفانه به شکلی فلسفی و ریشهای به آن توجه نداشتهایم. البته من تمام تلاشم را در این حوزه انجام دادم و سعی کردم که علوم انسانی را با این گستره مرتبط سازم.
نظریه اخلاقی محمد بن زکریای رازی، عنوان یکی از جدیدترین آثار شما است که در آن به مباحث متعددی درباره رازی پرداختهاید، موضوعاتی که شاید تا این زمان چندان مورد توجه نبودهاند، اما آنچه مراد از طرح این موضوع در این مجال است، ذکر این مساله است که گویا محمدبن زکریای رازی به عنوان یکی از مفاخر جهان اسلام، به مولفه اخلاق توجهی ویژه داشته است. این مقوله مهم درباره رازی به شکلی نمود داشته است؟
من در جریان مطالعاتم متوجه مکتبی به نام مکتب سلامتمحور شدم که در آن به اخلاق پزشکی پرداخته شده است و در عین حال، به علم اخلاق هم اشاره دارد. در این میان، محمد بن زکریای رازی از افرادی است که نگاهش به اخلاق به مثابه یک برنامه بهداشت و سلامت توامان در درمان بیماریهای روانی و نفسی است.
در اینجا لازم میدانم به حارث بن اسد محاسبی هم اشاره داشته باشم چون او پیش از محمد بن زکریای رازی در کتابی با عنوان «الرعایه لحقوق الله» رذایل را با بهرهگیری از قرآن و سنت بررسی کرده است و میدانیم که او یکی از فقها، عارفان و راویان بزرگ در زمان امام صادق(ع) بوده است. او با بهرهگیری از آیات و روایات، نگاه طبی به مولفه اخلاق داشت و رازی هم بعد از حارث همین نگاه را ادامه داد، اما به روش عقلی. بنابراین، مولفه اخلاق از دیرباز میان دانشمندان مسلمان در ورطههای مختلف حضور داشته است.
در طول تاریخی که بر مسملین گذشت، در هر شرایطی آثار بدیع و کتابهای قابل توجهی نوشته شدهاند؛ نظیر کتابهایی در حوزههای اخلاقی روایی. با وجود این اغنای موجود، چنانچه شاهدیم استناد بسیاری بر منابع و متون کلاسیک غربی استوار شده است. به نظر شما علت این امر چیست؟
به نکته خوبی اشاره کردید. حقیقت آن است که ما کتابهای زیادی در باب اخلاقی روایی داریم اما وقتی به گسترهای مانند دانش فلسفه وارد میشویم، میبینیم که نظریه اخلاقی فلسفی بر مبنای افلاطون و ارسطو را عنوان کردهایم، در حالی که موضوع را بررسی نکردهایم و اساسا نمیدانیم که مبانی آنها چه تفاوتی با مبانی ما دارند.
مشکل و علت اینگونه مسایل آن است که ما فقط تمام تمرکزمان را بر چالش یا مشکل میگذاریم و کمتر افرادی به صورتی تحلیلی مباحث و مسایل را بررسی کردهاند. در این حوزه استاد شهید مطهری توانست به گونهای ستودنی عمل کند. او با کتابها و آثار متنوعاش از داشتههای غنی گذشته اسلامی استفاده کرد و همچنین از مهمترین ابزار یعنی قرآن مدد جست و توانست بر پایه قرآن بسیاری از مشکلات موجود در حوزههای مختلف را بیان و تحلیل کند و تنها از مشکل سخن نگوید.
شاید در این مجال بد نباشد که کمی سمت و سوی بحث را تغییر دهیم. بسیاری بر این باورند که مطالعات میان رشتهای از جمله عواملی است که میتواند در تحول علوم انسانی اثر بهسزایی داشته باشند. در این باره چه دیدگاهی دارید؟
علوم انسانی قطعا میتواند نقش موثری را ایفا کند. به هرحال، مطالعات میان رشتهای سبب میشوند حوزههای مختلفی بررسی شوند اما حقیقت در رابطه با مطالعات میان رشتهای آن است که اگر در مسیری صحیح از آنها بهره گرفته نشود، سبب التقاط مباحث خواهند شد بنابراین، باید در این باره روشمند حرکت شود.
نظر شما