به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پنجشنبه، 18 ژوئیه میلادی، برابر با 27 تیر، یکصد و سیزدهمین سالروز تولد ناتالی ساروت، نویسنده اهل روسیه است. نویسنده و نظریهپردازی که به عنوان یکی از پایهگذاران جنبش ادبی «رمان نو» شناخته میشود. ساروت نخستین بار در سن 32 سالگی اثری از خود را منتشر کرد و در 99 سالی که زیست 21 رمان، نمایشنامه و مجموعه مقاله به چاپ رساند.
مهشید نونهالی که تاکنون چهار اثر از ساروت را به فارسی ترجمه کرده است در گفتوگو با «ایبنا» این نویسنده فرانسوی را یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در ادبیات قرن بیستم جهان دانست و گفت: شیوه پرداختن وی به ادبیات و نگاه متفاوت او سبب شد ساروت به چهرهای شاخص تبدیل شود و بتواند پایهگذار رمان نو باشد.
این مترجم ادبیات فرانسه با تاکید بر این نکته که «رمان نو» یک مکتب ادبی محسوب نمیشود، افزود: نویسندگانی که به رمان نو اعتقاد دارند به شکلی جدید و متفاوت به رمان میپردازند و هر نویسندهای ممکن است سبک خاص خود را داشته باشد و نقطه اشتراکشان شیوه جدید نگاه کردن به ادبیات است.
نونهالی مخاطبان آثار ساروت را به دلیل سبک متفاوتی که به کار گرفته، محدود و خاص دانست و توضیح داد: نظریههای ساروت در ادبیات جهان و به ویژه برای کسانی که بعد از او به سمت داستاننویسی روی آوردهاند بسیار تاثیرگذار بوده است. همین متفاوت بودن او سبب شده ساروت هیچگاه رمان پرفروشی نداشته باشد، اما این به معنای کم اهمیت بودن خدمات او به ادبیات نیست.
وی درباره دلایل انتخاب آثار این نویسنده برای ترجمه گفت: ساروت نویسندهای است که باید شناخته میشد، هر چند پیش از ترجمه آثارش هم علاقهمندان جدی ادبیات با او آشنایی داشتند و نمیشد نقش او را در این حوزه نادیده گرفت. با این حال استاد اسماعیل سعادت، نخستین مترجم آثار ساروت بود و کتابی از وی را با عنوان «عصر بدگمانی: گفتاری چند درباره رمان» در سال 1364 منتشر کرد. بعد از ترجمه این کتاب بود که نام این بانوی فرانسوی بیش از گذشته در ایران شناخته شد و مترجمان به ترجمه رمانهایش پرداختند.
ویژگیهای نوشتاری ساروت مبحث دیگری بود که نونهالی درباره آن چنین توضیح داد: رمانهای ساروت خاص هستند زیرا اغلب داستان مشخصی ندارند، مخاطب نمیتواند در آنها روندی مشخص را پیگیری کند، در برخی مواقع حتی شخصیتهای داستانی هم در آثار او یافت نمیشوند، در نتیجه خواندن داستانهایش برای بسیاری از افراد دشوار است. او داستانهایش را بر مبنای نظریههای خودش نوشته و اعتقاد دارد که در ادبیات به جایگاه نابی دست یافته و هر نویسندهای با این نگاه میتواند داستانی نو را خلق کند.
این مترجم که سابقه تدریس در دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه آزاد را دارد، درباره وفاداری ساروت به شیوه نگارشش گفت: او در یکی از آخرین آثارش برگشتی پختهتر به نوشتههای نخستین خود دارد و همواره سعی کرده نظریههای خود را دنبال و تکمیل کند. او حتی کتاب «کودکی» خود را که نوعی زندگینامه است به شکل نو نوشته و با روال معمول این گونه ادبی به پیش نمیرود. مساله مورد توجه ساروت شکستن قالبهای متداول بود و حتی «زبان» هم در آثار او اهمیت زیادی دارد و به شخصیتی خاص در آثارش تبدیل میشود.
به اعتقاد نونهالی، نظریهها و شیوه داستاننویسی ساروت بر نویسندگان بسیاری تاثیر گذاشت، اما هدف این نویسنده فرانسوی دنبالهروی دقیق نویسندگان دیگر از شیوه نگارش او نبوده است. نونهالی در اینباره توضیح داد: او این نظریهها را مطرح کرد تا دیگران بتوانند با نگاهی متفاوت کار خود را انجام دهند، به همین دلیل است که گفته شده «رمان نو» یک مکتب ادبی با چارچوبی مشخص نیست. هدف ساروت این بوده که نشان دهد چه کارهایی در نوشتن رمان میتوان انجام داد و به عبارتی نوشتن رمان نو هیچگاه متوقف نخواهد شد.
مهشید نونهالی متولد ۱۳۳۷، زبان فرانسه را از دوران کودکی آموخته و برای دریافت مدرک لیسانس به شهر «تور» فرانسه رفت و در آنجا رشته «زبان و ادبیات» را تا مقطع فوقلیسانس ادامه داد. وی همچنین دوره پیشدکتری را در رشته آموزش زبان و ادبیات فرانسه در همین کشور گذراند. مجموعه 6 جلدی «فرهنگ آثار» یکی از آثار مشترک او و رضا سیدحسینی است. نخستین ترجمه مستقل وی با عنوان «نقد ادبی در قرن بیستم» اثر ژان ایوتادیه در سال 1378 منتشر شد.
«افلاکنما»، «کودکی»، «تو خودت را دوست نداری» و «صدایشان را مینوشید؟» آثاری از ساروت هستند که با ترجمه نونهالی منتشر شدهاند.
کلود سیمون، برنده فرانسوی جایزه نوبل ادبیات، نیز یکی دیگر از برجستهترین نویسندگان سبک «رمان نو» است که در آثار خود به خوبی این مکتب را پیاده کرده است. او نیز مانند ساروت عمری طولانی داشت و رمان «جاده فلاندر» عنوان اثری از وی است که در ایران با ترجمه منوچهر بدیعی منتشر شده است.
جنبش «رمان نو» یکی از جنبشهای ادبی و هنری غرب، در رابطه با تحولات اجتماعی و سیاسی در اواخر دهه پنجاه در فرانسه شکل گرفت و نویسندگانی چون آلن ربگرییه، میشل بوتور، کلود سیمون و ناتالی ساروت همزمان به انتقاد از شیوههای بیان واقعگرایانه و کلاسیک در رمان پرداختند.
«رمان نو» كه در میان انگلیسیزبانان بیشتر به ضد رمان شهرت دارد، با انتقاد از عناصر سنتی روایت داستانی مانند شخصیت، حادثه و طرح بر آن بود تا با تاکید بر لزوم تحول دایمی در ادبیات، گونهای نو از روایت داستانی را ابداع و معرفی كند كه با اوضاع اجتماعی و زندگی جدید انسان همخوانی بیشتری داشته باشد. ساروت در کتاب معتبر خود «عصر بدگمانی» ضمن انتقاد از رمان کلاسیک، سیر تحولات این ژانر ادبی را از دوره کافکا تا به امروز دنبال کرده است.
سارتر در مقدم یکی از رمانهای ساروت به نام «تصویر یک ناشناس» مینویسد: «آثار شگفتی هست که مشکل میتوان طبقهبندیشان کرد… و نشان میدهند ما در دورانی زندگی میکنیم که رمان در کار اندیشیدن درباره خود است… به اعتقاد من ساروت به شیوهای پرداخته است که امکان میدهد تا، در فراسوی روانشناسی، به واقعیت بشری دست یابیم.»
ساروت که در سال 1900 میلادی به دنیا آمده بود، تقریبا سراسر قرن بیستم را زندگی کرد و سال 1999 در پاريس درگذشت.
چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۴
نظر شما