هادی خورشاهیان در نشست «عصر تجربه» برخلاف اغلب نویسندگان که گاهی برای نوشتن یک رمان، چند سال وقت میگذارند، مدعی است هر رمان را تنها در یک هفته مینویسد و در این مسیر، به سلیقه مخاطبان توجه ندارد.-
در ابتدای این نشست عباسلو با بیان اینکه بسیاری از مخاطبان خورشاهیان را تنها به عنوان شاعر میشناسند، توضیح داد: خورشاهیان در سالهای گذشته آثار بسیاری را در حوزه شعر ارایه داده اما باید گفت که ایشان نویسندهای با آثاری پرفروش هستند و چهار کتاب «من کاتالان نیستم»، «راز بزرگ سلیمان»، «هزار توی خوابهای من» و «از خواب میترسیم» توانسته در دسته کتابهای پرفروش نشر آموت قرار بگیرد.
در ادامه نشست خورشاهیان با ذکر اینکه قرار است حرفهایی که در این نشست بیان میکند کاملا صادقانه باشد، گفت: هر متن یک متن است، مثل اینکه هر انسان یک انسان است؛ بنابراین نمیتوانم بگویم که من و کتابم از نویسنده دیگر و یا کتابی دیگر مهمتر هستیم. این موضوع درباره زبان ارایه شده در آثار مختلف نیز صدق میکند که در نتیجه آن هیچ زبانی از زبان دیگر برتر نیست و هر زبانی از قابلیتهایی مختص همان زبان بهره میبرد.
این نویسنده افزود: با توجه به این مطالب، اهمیت داشتن یا نداشتنم بر این است که توانستهام با متن آنچه را که میخواستم ارایه دهم. به اعتقاد من مهم این است که آدمهایی که کتابهای ما را میخوانند، از جهان کتاب مورد نظر لذت ببرند.
نویسنده رمان «من کاتالان نیستم» ادامه داد: ممکن است که من کتابی را مطالعه کنم که در یک سال چهار جایزه را به خود اختصاص داده، ولی از آن خوشم نیاید. من در دهه 70 رمان «صد سال تنهایی» را خواندم و لذت بردم، شاید از مطالعه آن در این سالها لذت نبرم. متنها اینطور شکل میگیرند و در زمانهای مختلف، ارزشهای متفاوتی دارند.
وی در ادامه با بیان اینکه معتقد است سوژه از جای دیگری الهام نمیشود، توضیح داد: بسیاری از زبانشناسان در دنیا معتقدند که تعداد بیشماری از تغییرات توسط بچهها و بیسوادها شکل میگیرد.
نویسنده مجموعه داستان «از خواب میترسیم» با بیان این نکته که چکنویس داستانهایش بدون خطخوردهگی است، توضیح داد: من معتقدم که در نوشتن کتابهایم، درست آنجا که اشتباه کردم، اشتباه نبوده و حتی تکنیک به وجود آمده است.
وی در پاسخ به پرسش «آیا مخاطب در نوشتن مهم است؟» گفت: وقتی مینویسیم مخاطبی جلوی ما قرار ندارد. در یک مجموعه 12 داستان وجود دارد که در نهایت و به هر حال مخاطب اثر، یکی از داستانهای آن را میپسندد. کتاب برای یک مخاطب نوشته نشده است.
این شاعر با بیان اینکه کتاب را برای خودم مینویسم و برای مخاطب نیست، ادامه داد: کشور ما از جمعیت 76 میلیونی برخوردار است. فرض میکنیم از این تعداد، 50 میلیون باسواد داریم که اگر بخواهند میتوانند کتاب بخوانند. باز هم فرض میکنیم که پنج میلیون نفر کتابخوانند و یک میلیون از این تعداد داستان میخوانند. در این شرایط کتابی با شمارگان هزار نسخه از من منتشر میشود، اگر 500 نفر این کتاب را بخوانند و باز هم از این تعداد 100 نفر از آن لذت ببرند، کافی است.
خورشاهیان در ادامه افزود: اواخر دهه شصت که داستان مینوشتم، زیاد میخواندم و این مساله باعث شده بود سوژههای زیادی برای داستاننویسی داشته باشم. در نهایت همه سوژهها را با فکر به داستان تبدیل کردم اما داستانهای خوبی از آب درنیامد و همه آنها را دور ریختم. پس از آن تصمیم گرفتم که داستانها را بدون فکر زیاد بنویسم که به نظرم این رویکرد باعث شده داستانهای نویی پدید بیاید.
این نویسنده ادامه داد: هرکسی میتواند بنویسد. پس باید هرچه در ذهن داریم، بنویسیم. من به این اصل معتقدم که «بنویس تا نویسنده خوبی شوی!». زیرا اگر ننویسی، اصلا نویسنده نمیشوی.
این شاعر در پاسخ به این پرسش که «آیا قرار است نویسندگی هدفمند نباشد؟» گفت: اینکه از صحبتهای من به این نتیجه رسیدهاید، درست است. برآورد شما از حرفهای من این بوده. به نظر من انسان یکبار زندگی میکند و در طول این زندگی با انتخاب خود میتواند نوازنده، نویسنده، پزشک یا یک معتاد شود. من از بین انتخابهای فراوان، نوشتن را انتخاب کردم و در جرگه نویسندگان قرار گرفتم. در نتیجه با دیگران فرق دارم. دلیل این مدعا هم حضور من به عنوان یک نویسنده در این مکان است.
وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه «دیالوگها در داستانهاتان فیالبداهه است یا خیر؟» گفت: من میتوانم از دیالوگهایی که در ذهن دارم، بی نهایت جمله بسازم. تعداد زیادی از این جملهها، جملههایی است که از سالهای گذشته آنها را دوست داشتهام.
خورشاهیان همچنین درباره پایانبندی داستانهایش توضیح داد: تعداد صفحات، مکان پایانی داستان را به من نشان میدهند. برای مثال، برای یک رمان نوجوان صد صفحهای وقتی به صفحه 95 میرسم، میدانم که باید در پنج صفحه بعدی رمان را به پایان برسانم. آنجایی که احساس کنم باید داستان به پایان برسد، تمامش میکنم.
وی ادامه داد: من داستانهایم را در یک هفته مینویسم و برای این کار، هر روز تعداد صفحاتی را که قرار است بنویسم را مشخص میکنم. من معتقدم نویسنده حرفهای باید راحت بنویسد. داستانهای من بر اساس شخصیتها و وقایع نیستند. زیرا وقتی مینویسم به این موارد فکر نمیکنم اما میدانم که میخواهم حرف بزنم. حرفهای من شباهتی به حرفهای هیچ کس ندارد و این حرفها هستند که رمان را پیش میبرند و شخصیتها و وقایع از آن متولد میشوند.
هادی خورشاهیان متولد 1352 نیشابور، کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی است. از مجموعه اشعار او میتوان به «انسان پرنده است»(نشر روزگار 1381)، «پلهها را نشمرده آمدم بالا»(نشر نیم نگاه 1381)، «توی اخبار رادیو شنیدم»، (شعر نوجوان-مؤلف 1381) و «باشد ایستگاه بعدی»(داستان- نشر روزگار 1381) اشاره کرد.
نظر شما