مجموعه شعر «به حکمت مخروبه» سروده هرمز علیپور از سوی انتشارات نگاه منتشر شد. علیپور به این بهانه و درباره توجهش به جهان هستی در شعرهایش گفت: من حتی معتقدم سنگ هم به مانند یک مخروبه، شیء تلقی میشود؛ چراکه حرکت پدیدهها با حرکت هستی صورت میگیرد.-
وی در پاسخی مبنی بر این که «منوچهری دامغانی نخستین سراینده طبیعت است و آیا با گذر قرنها توصیف طبیعت کهنه نشده است؟» گفت: از طبیعت سرودن کهنگیپذیر نیست. مثل اینکه شما بگویید جان انسان و یا بعضی عواطفی که در طبیعت وجود دارد به علت پیشرفت علم و تکنولوژی کهنه شده است. مطلب دیگر اینکه همه نقاط جهان مغلوب سیطره علم و تکنولوژی نیستند.
علیپور درباره مقوله «به یادآوری خود» در شعرهایش گفت: موضوع «به یادآوری خود» در برخی شعرهای من میتواند وصف پیچیدگیهای زندگی مدرن شهر نشین باشد. در ضمن هر فردی به تنهایی خود حکایتهایی با نوعی هستی فردی دارد.
این شاعر در پاسخ به این پرسش که «اگر کسی زبان رنگارنگ شما را داشته باشد توصیه میکنید چه بنویسد؟» گفت: من اگر بخواهم زبان خود را که مورد عنایت دوستانی چون شما واقع میشود، توصیه کنم ممکن است نوعی خود خواهی تلقی شود، اما میتوانم صادق بودن با خود، دیگران و مجموعه هستی را یکی از الزامات شعر و شاعری بدانم.
علیپور گفت: یدالله رویایی و هم منصور اوجی دو شاعر عزیزی هستند که جایگاه و منزلت خاص خود را در شعر دارند. برای من هر دو شانشان قابل احترام است و هنوز هم از آنها یاد میگیرم، بدون آن که بخواهم نگاه و تفکر خود را در این خواستن اعمال کنم؛ چرا که هر شاعری در حد امکاناتی که هستی و جهان و زندگی و معرفت به او میبخشد، به خلق اثر میپردازد. نوع برخورد این دو شاعر بازمیگردد به توفیقی که خود آنها از شعر دارند و شعر از آنها دارد.
وی در ادامه تصریح کرد: شاعر حتما نباید چون فیلسوفان دارای دستگاه فلسفی ویژهای باشد، اما به هر حال در پیوند بی واسطهاش از محیط زندگی و جهان به اقتضای سن و فردیتش باید حرفی برای گفتن داشته باشد. هر شاعر دیگر مانند موجودات حیاتمند دیگر بدون گفتن و نوشتن بازتاب نگاهشان را به هستی بیان میکنند. مهم این است که شاعر چه پیر و چه جوان شعرش را به گونهای بسراید و حرفش را به گونهای بزند که فکر نکند او تنها خالق اثر و مخلوق هنر است.
نظر شما