جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۰
بازگشت به دوران طلایی اسلام هدف شکل‌گیری جریان‌های سلفی بود

حجت‌الله جودکی در نشست «جریان‌های سیاسی اسلامی معاصر: از سلفی‌گری تا نوسلفی‌گری» گفت: باید ابتدا تعریف درست و یکسانی از سلفیه داشته باشیم تا هنگام نقد موضوع روشن باشد. بازگشت به دوران طلایی اسلام هدف اصلی شکل‌گیری جریان‌های سلفی در آغاز بود که باید آن‌ها را در مقاطع تاریخی بررسی کرد.-

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست ماهانه «کتاب‌ماه تاریخ و جغرافیا» با عنوان «جریان‌های سیاسی اسلامی معاصر: از سلفی‌گری تا نوسلفی‌گری»  با حضور عباس برومند اعلم، استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه بین‌المللی قزوین، حجت‌الله جودکی، پژوهشگر تاريخ و تحلیل‌گر مسایل کشورهای عربی منطقه و زهیر صیامیان، پژوهشگر تاریخ چهارشنبه (30 مردادماه) در دفتر این نشریه برگزار شد.

حجت‌الله جودکی در آغاز نشست با بیان این‌که باید تعریف مشترکی از سلفی‌گری داشته باشیم تا هنگام نقد، موضوع روشن باشد، گفت: بنابر عقاید سلفیه، آنان پیروان سلف صالح یا پیشینیان صالح هستند که هدف آن‌ها بازگشت به دوران طلایی اسلام بر اساس شیوه تفکر و عمل این سلف صالح است تا الگویی از مکتب اسلام را برای بهتر شدن وضعیت زندگی مسلمانان ارایه دهند. افکار «ابن تیمیه» و شاگردش «شمس‌الدین ابن قیم الجوزی» مبنای نظری این گروه به‌شمار می‌رود.

این پژوهشگر تاريخ افزود: محمد بن عبدالوهاب، سید جمال‌الدین و دیگران، هر کدام به‌نحوی به سلفی‌گری پرداختند و احیاگر آن بودند. ابن تیمیه فردی به‌شمار می‌رفت که رویکرد مبارزه‌جویانه داشت و از وضع موجود ناراضی بود. وی اعتقاد داشت اسلام موجود مشکل را حل نمی‌کند و باید به تفکر صحابه دوران صدر اسلام که عبارت از قرآن و سنت بود، بازگشت اما علاوه‌بر آن باید این اندیشه را از دیدگاه‌های خلفای راشدین، اصحاب و نسل بعد از آن‌ها یعنی تابعین و امامان مذاهب استخراج کرد و این گروه‌ها نیز جزیی از سلف صالح محسوب می‌شدند. 

دگردیسی تاریخی در سلفیه آن را به شاخه‌های مختلف تقسیم کرد
وی ادامه داد: موضوع این بود که هنگام بازگشت به پیشینیان نیکوکار، قرائت آن‌ها از اسلام مبنا قرار می‌گیرد. ابن تیمیه اسلام را این‌طور فهمیده بود که فهم و دریافت صحابه و تابعین را باید ملاک اسلام قرار داد. در واقع مکتب سلفی در ابتدا چنین تفکری داشت اما به‌تدریج دگردیسی‌هایی در این مکتب صورت گرفت که باید در دوره تاریخی آن‌ها را بیان کنیم.

این تحلیل‌گر مسایل کشورهای عربی منطقه اظهار کرد: در وضع فعلی جهان اسلام، اسلام‌گرایی به دو نحله بزرگ تقسیم می‌شود. شیعیان در بحث انقلاب پیشتاز بودند و اهل تسنن دیرتر به این جریان (مانند بهار عربی) پیوستند و این مساله تاثیر گرفته از درک جدیدی از اسلام بود. از دو قرن پیش درک جدیدی از اسلام شکل گرفت و نیاز به تغییر در جامعه، افکار و مناسبات اجتماعی به وجود آمد.

جودکی درباره چگونه شکل‌گیری افکار جدید بیان کرد: در اثر مقایسه غرب و شرق بین مسلمانان در برابر غربی‌ها این مساله که پیشرفت،‌ رفاه، تکنولوژی و مانند این‌ها در جامعه غرب وجود دارد، باعث شد تا ایده انتقال تجربه غربیان به این سمت شکل بگیرد. متفکران مسلمان به این نتیجه رسیدند که خمیرمایه‌ای هست که می‌توانند با استفاده از آن و مطرح کردن افکار نو، زمینه‌ای برای اسلام تحول‌خواه (جنبشی) در سطح جامعه ایجاد کنند. در این مقطع هنوز اسلام سیاسی مطرح نشده است.

این پژوهشگر افزود: بحث احیای میراث اسلامی، مبنای اصلی برای تغییر وضعیت جامعه اسلامی در دوره‌های ابتدایی شکل‌گیری این جریان‌های ‌فکری در مواجهه با تمدن غرب مطرح شد. این تعریف از سلفیه نگاه مثبت و تعریف عام تمام گروه‌ها بود و آن‌چه اکنون مدنظر است، قرائت اسلام از دید افرادی است که آن‌ها را سلف صالح می‌پندارند و در این قرائت دچار تفاوت‌هایی شدند. 

علوم سیاسی نباید سردمدار مطالعات تاریخ معاصر جهان اسلام باشد
عباس برومند اعلم نیز در این نشست با تشکر از توجه به مساله سلفی‌گری و تاریخ جهان اسلام در «کتاب‌ماه تاریخ و جغرافیا» گفت: حوزه مفقود در تاریخ‌ورزی، تاریخ معاصر اسلام است. به مسایل معاصر تاریخ اسلام نسبت به تاریخ معاصر ایران بسیار کمتر توجه می‌شود و توسعه این مطالعات باید جدی‌تر پیگیری شود. علوم سیاسی خود را متولی این حوزه می‌داند که امری ناسزاوار است و به نظر می‌رسد روش مطالعه تاریخی، صلاحیت کافی برای سردمداری این مطالعات است.

استادیار گروه تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه امام خمینی(ره) قزوین اظهار کرد: مسایل روز جهان اسلام و دغدغه‌های آن کاربردی بودن دانش تاریخ را نشان می‌دهد. سلفی‌گری نیز واقعیت موجود دنیای اسلام است و منطق علمی ایجاب می‌کند که امر موجود را بپذیریم و آن را واکاوی کنیم. اتفاقی که در دو سه قرن اخیر در دنیای اسلام افتاد،‌ مساله مواجهه دنیای اسلام با مدرنیته و دنیای غرب بود. این رودررویی تمام عیار، دنیای اسلام را در همه لایه‌ها درگیر کرد و از درونی‌ترین تا کلان‌ترین حوزه‌ها را در برگرفت. 

وی توضیح داد: چنین رخدادی بی‌سابقه بود و تمام ارکان و ساختارها را درگیر و ایجاد مشکل کرد. جهان اسلام از رهگذر رویا‌رویی با مدرنیته غربی دچار بحران سیاسی، هویتی، اقتصادی و اجتماعی شد. بحرانی چند وجهی که نخبگان مسلمان را به این سوال واداشت که چرا این بحران به وجود آمد؟ خودآگاهی جمعی در میان این نخبگان در حدود اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 هجری‌قمری، نوعی انحطاط و افول، ضعف و عقب‌ماندگی را در جامعه اسلامی بروز داد. در حالی که مسلمانان تا پیش از این خود را بالاتر از همه تمدن‌ها می‌دیدند، بنابراین در صدد پیدا کردن چرایی آن برآمدند. 

سلفیه برای یافتن چرایی افول مسلمانان در برابر غرب شکل گرفت
برومند اعلم گفت: در جغرافیای مختلف جهان اسلام، بزرگانی ظهور کردند که هر کدام بر اساس درکی که از جهان غرب و میراث اسلامی داشتند پاسخی به این سوال دادند. این تنوع پاسخ‌ها در تفاوت‌های جغرافیای فرهنگی و تفاوت در درک آن‌ها از مدرنیته ریشه داشت. از منظر کلان دو نگاه به وجود آمد، نخست آن‌هایی که اولویت را به غرب می‌دادند و حرکت به سمت غرب و عبور از میراث اسلام را طرح کردند و گروه دیگر وفاداری به میراث اسلامی و بازگشت به اسلام را چاره کار می‌دانستند.

این پژوهشگر تاریخ با اشاره به این‌که گروه دوم جمع بزرگی بودند که به‌طور کلی سلفی نام گرفتند،‌ بیان کرد: سلفی‌‌ها پس از آن به دو دسته تقسیم شدند. برخی معتقد بودند که اسلام همه چیز دارد و مشکل از فاصله با اسلام است. باید به اسلام بازگشت و با تمام مظاهر غرب مخالفت کردند. افراطی‌ترین و خشک‌ترین این قرائت امروزه وهابیت نام گرفته است.

وی درباره طیف دیگر سلفی‌ها گفت: گروه دیگر معتقد بودند اسلام در ذات خود امکان به‌روز شدن دارد. و این گروه اجتهاد را مطرح کردند. در ادامه و در طول قرن 13 و 14، اصطلاح سلفی‌گری شمول خود را از دست داد و تنها به طبقه نخست اطلاق شد. جریان اعتدال‌گرا با نام جریان اعتدال (الوسطیه) و جریان سلفیه، دو گروه اصلی جهان اسلام را تشکیل می‌دهند. 

برومند اعلم با بیان این‌که در فضای عمومی به شکل نامناسبی تبارسازی نادرست از این جریان وجود دارد،‌ اظهار کرد: با این‌که سلفیه معاصر سنتی سازگارتر از ابن تیمیه و ابن قیم الجوزی در میراث فکری اسلامی پیدا نکرد اما این دو هیچ‌کدام در زمان خود و بعد از آن جریان‌ساز نبودند و پس از آن‌ها افکارشان ادامه نیافت و این انقطاع تا شکل‌گیری جریان سلفیه ادامه دارد. اتفاق دیگری که در دو قرن اخیر رخ داد،‌ جریان‌های فکری اسلام در برابر جریان‌های متجدد، به‌دلیل شرایط و ساختارهای اسلام و نوع ارتباط با حاکمیت، به این نتیجه رسیدند که مهم‌ترین، بهترین و کوتاهترین راه برای تحقق هدفشان، دستیابی به قدرت است. این امر نقطه عطفی در تولد مفهوم اسلام سیاسی به‌شمار می‌رود. 

چرایی تبدیل جریان مسالمت‌آمیز سلفیه به خشونت‌طلب امر مهمی است
زهیر صیامیان در این نشست درباره سلفی‌گری گفت: این جریان پدیده‌ای در دنیای معاصر است که بر اساس روند تاریخی که داشته و دارد، تاثیر بسیاری بر مسایل سیاسی و فکری جهان گذاشته است. مسایلی مانند جنگ‌های جهانی و سقوط خلافت عثمانی تاثیر بسیاری بر این جریان‌های فکری گذاشت اما مساله اصلی این است که محیط پیدایش این جریان‌ها چه بسترهای سیاسی فرهنگی دارد و دلایل تبدیل این جریان‌های فکری فرهنگی به جریان‌های سیاسی مایل به تسخیر نهاد دولت و حکومت چه بوده است؟

این پژوهشگر تاریخ افزود: از سوی دیگر تفاوت رویه‌های عمل در این جریان‌ها از رویکردهای اصلاحی و مسالمت‌آمیز تا جریان‌های خشونت‌طلب چطور قابل تبیین است؟ به نظر می‌رسد با اتخاذ رویکرد تاریخی، با توجه به مولفه‌های خاص این رویکرد در بررسی این موضوع‌هاست که می‌توان از تقلیل واقعیت این جریان در واژه‌های مشترک جلوگیری کرده و  در شیوه‌های تفکر و الگوهای عمل آن‌ها در جوامع و دوره‌های مختلف تاریخ معاصر اسلام تفاوت گذاشت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها