ناهيد طباطبايي در نشست «عصر تجربه» از تجربه ناخوشایند همکاریاش با سينما سخن گفت و عنوان کرد: متاسفانه وقتي ميخواهيد به عنوان يك نويسنده در سينما اثري ارايه دهيد، سرتان را شيره ميمالند و اثرتان را ميگيرند و سپس نويسنده را پَس ميزنند.-
در ابتداي اين نشست ناهيد طباطبايي در پاسخ به اين پرسش کارشناسان و حاضران در برنامه كه «چه ويژگيهايي در رشته ادبيات نمايشي وجود دارد كه ميتواند به داستاننويسي كمك كند؟»، گفت: به اعتقاد من، با وجود آنكه ژانرهاي ادبيات ميتوانند تفاوتهاي زيادي با هم داشته باشند اما در عناصر اصلي مانند خلق موقعيت، فضا، شخصيت، ديالوگ و فضاسازي خاص، اشتراكهايي دارند كه دانستن آن ميتواند به نوشتن در نوعهاي ديگر كمك كند.
وي با بيان اينكه بايد اختلافهای واسطهای ادبیات و دیگر هنرها را خوب ياد گرفت و از آن استفاده كرد، ادامه داد: بايد از اين اختلافها بهره برد تا جايي كه نويسنده در نوشتن دست بازي داشته باشد. نویسنده در نمايشنامه با فضاي محدودي مواجه است که با كمي تغيير دكور و نور تغییر میکند و اين دست نمايشنامهنويس را ميبندد اما در داستان ميتوان به فضاهاي ديگري سفر كرد و شخصيتها را از دنياهاي ديگري به داستان آورد. این موضوع درباره سينما هم صدق میکند.
نويسنده كتاب «جامهداران» ادامه داد: به اعتقاد من، اگر كسي ميخواهد داستان بنويسد، بايد حتما زياد فيلم ببيند، نمايشنامه بخواند يا حتي يك زبان به غير از زبان مادري را فرابگيرد چون دنيايي كه با این کار پيش چشم شما باز ميشود بسيار متفاوت از سابق نمود مييابد.
وي با اشاره به اقتباسهاي سينمايي از داستان اظهار كرد: در چند روز گذشته ديدن فيلم «برف روي كاجها» را البته با توقع زيادي، شروع كردم اما با ديدن آن سرخورده شدم زيرا به گمان من، ساختن داستان اين فيلم با اين همه هزينه لازم نبود. در بسياري از فيلمهاي اقتباسي ميبينيم كه داستان در فضايي كوچك رخ ميدهد اما داستان به همينجا ختم نميشود و با بازيگري و خلاقيت در كار، داستان جاودانهاي ساخته ميشود براي مثال فيلمهاي «چه كسي از ويرجيانا ولف ميترسد؟»، «بر باد رفته» و «برف روي شيرواني داغ» از این دستهاند.
نويسنده كتاب «چهل سالگي» افزود: هر كارگرداني ميتواند فيلمي با اقتباس از داستان بسازد و با اين كار، داستان را بستر خلاقيت خود قرار دهد. تجربه من در همكاري با سينما، تجربه جالبي نبود. من به دلیل رشته دانشگاهيام و علاقه شخصيام به فيلم، هميشه دوست داشتم براي سينما بنويسم. پيش از فيلم «چهل سالگي» چند تجربه بد در اين موضوع داشتم. يكي از اين تجربهها براي فيلم «زندان زنان» بود كه درصدد نوشتن فيلنامه به همراه فريد مصطفوي بودم اما از جايي دريافتم كه ديگر مرا براي جلسات مطلع نميكنند و اين فيلمنامه از سوي مصطفوي براي ساخت به منيژه حكمت داده شد. اين اتفاق در صورتي رخ داد كه من تمام تكه كلامهاي زنان زنداني را در آورده و براي اين كار چند بار به زندان رفته بودم.
وي درباره حضور نويسندگان در حوزه سينما اظهار كرد: متاسفانه وقتي ميخواهيد به عنوان يك نويسنده در سينما اثري ارايه دهيد، سرتان را شيره ميمالند و اثرتان را ميگيرند و سپس نويسنده را پَس ميزنند. من براي ساخت فيلم «چهل سالگي»، كتاب را به عليرضا رئیسيان دادم و قبول كردم كه كاري با اين اثر نداشته باشم و در نتيجه اين كتاب، زمينهاي براي فعاليت رئیسيان شد. همه آنهايي كه فيلم را ديدند، داستان را بيشتر دوست داشتند. به اعتقاد من، در فيلم از عناصر زياد و بيفايدهاي استفاده شد كه لزومي براي استفاده آن در داستان اصلي نبود.
نويسنده كتاب «رکسانا نیستم اگر...» درباره ورودش به دنياي داستان توضيح داد: بدون آنكه بخواهم، وارد عرصه داستاننويسي شدهام. پدرم سالها مترجم نمايشنامه بودند و هستند. در دوران كودكيام، من و خانوادهام به دلیل ماموريت پدرم، مجبور به مهاجرت به خوزستان شديم و پدرم به دلیل سوابقي كه داشتند، مسوولیت كلاسهاي تئاتر فرهنگ و هنر خوزستان را به عهده گرفت. من در آن دوران سر تمرينهاي پدرم ميرفتم يا از پشت صحنه تئاتر تماشا ميكردم.
وي ادامه داد: به دلیل نبود لوازم يا مكانهاي تفريحي يا تلويزيون هميشه مشغول كتاب خواندن بودم و اوقات فراغتم را به اين شكل ميگذارندم. در آن زمان تصوري از نويسنده شدن نداشتم و دوست داشتم مهندس شوم. وقتي از جنوب به تهران بازگشتيم، وارد مدرسه خوارزمي شدم و با مشكلات بسيار تحصيلي در رشته رياضي ديپلم گرفتم اما در امتحانات دانشگاه در رشته مهندسي مكانيك پذيرفته نشدم و تصميم گرفتم در رشته ادبيات خودم را امتحان كنم.
طباطبايي افزود: من در رشته ادبيات نمايشي و دراماتيك در دانشكده هنرهاي زيبا مشغول تحصيل شدم و در اين دوران از حضور استادانی مثل بهرام بيضايي و محمود دولت آبادي استفاده كردم. در آن دوره ما به عنوان دانشجو اين امكان را داشتيم كه از استادهاي مختلف در اين حوزه براي تدريس دعوت كنيم به اين ترتيب ميتوانستيم آموزشهاي مختلفي داشته باشيم.
وي با بيان اينكه پولي در حوزه قلم براي نويسنده وجود ندارد و نويسنده بايد تنها زحمت بكشد در ادامه گفت: من در نوشتن تنبلم و تا بتوانم از آن فرار می کنم. به گمانم نام اين مساله «سندروم ترس از كاغذ سفيد» است كه البته در جايي خواندهام كه «گابريل گارسيا ماركز» نيز به اين مساله مبتلا بود و كمدي بزرگ از لباس و كفش داشت و ميگفت كه روزي كه نميدانستم كدام يك از لباسهايم را با هم سِت كنم، نمينوشتم.
وي درباره رمانهاي عامهپسند گفت: در رمانهای عامهپسند، عشق مسالهاي تكراري است. اين ژانر در كنار ديگر ژانرهاي ادبيات وجود دارد و چه بخواهيم، چه نخواهیم، مخاطبان خود را دارد. در بعضي كشورها در ماشين و وسایل نقلیه اين نوع كتابها خوانده شده و پس از خواندن در همان مكان رها ميشود و اين مساله نشان ميدهد كه تا چه ميزاني اين كتابها برايشان بيفايده است.
وي ادامه داد: اما چرا اين گونه از رمانها ميان زنها مخاطب بيشتري دارد بايد گفت كه اين امر داراي دلايل روانشناسي است و زنان با زندگيها، مشكلات، دغدغهها و مسايل مختلف، با خواندن اين قبيل آثار، تصوير كاميابي را در آنها مييابند. در واقع اين رمانها نوعي مسكن روحي براي اين قشر از جامعه است. زماني كه رمان «بامداد خمار» وارد بازار نشر شد، بسياري از اين كتاب بد گفتند اما بسياري از ما، اين كتاب را خوانديم و با آن گريه كرديم و از آن لذت هم برديم. چه اشكالي دارد و چرا بايد هميشه در چارچوب بود. در كشورهاي خارجي نيز همين رمانها البته بيشتر از ايران و با مخاطبان بسياري وجود دارند اما اين كتابها به زبان فارسي ترجمه نميشوند.
ناهید طباطبایی متولد تهران و فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ادبیات دراماتیک و نمایشنامهنویسی است.
«بانو و جوانی خویش» نخستین کتاب این نویسنده در سال 1371 بوده که تا به امروز 11 عنوان دیگر به آن اضافه شده است.
رمان «چهل سالگی» طباطبایی چندی پیش به کارگردانی علیرضا رئیسیان بهصورت فیلم در آمده و اقتباس از رمان «جامهدران» او نیز مراحل پیشتولید را طی میکند.
«چهل سالگی»، «جامهدران»، «رکسانا نیستم اگر...» و «سور شبانه» از آثار طباطبايي هستند.
نظر شما