یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۴
اشکوری: هر شعری که لبخند بر لب بنشاند الزاما طنز نیست

کاظم سادات‌اشکوری که تازه‌ترین کتاب او با موضوع طنز امسال منتشر شد،‌ درباره موضوع خندیدن در آثار طنز گفت: طنز در ادبیات کلاسیک و معاصر و اغلب آثار شاعران فارسی پیشینه‌ای قوی دارد با این حال هنوز تعریف دقیقی در این زمینه ارایه نشده است؛ هر شعری که لبخند بر لب بنشاند الزاما طنز نیست.-

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، اشکوری گفت: موضوع اصلی این است که نه تنها درباره طنز، بلکه درباره مقوله‌های دیگر حوزه ادبیات نیز  تعریف مشخصی وجود ندارد یا ارایه نمی‌شود. 

وی توضیح داد: امروز هزل و هجو و فکاهه جزو طنز به حساب می‌آیند که درست نیست. اگر فقط بخواهیم به طنز بیندیشیم درخواهیم یافت که بسیاری از آثاری که به عنوان طنز بررسی می‌شود، طنز نیستند. اغلب آدم‌ها هر شعری را که مختصر لبخندی بر لب مخاطب می‌نشاند طنز قلمداد می‌کنند.

این شاعر افزود: طنز نیشخند و ریشخند است و به نوعی شاید مخاطب با خواندن آن در درون خود احساس اندوه کند. در آثار شاعران کلاسیک و حتی در آثار عطار طنز وجود دارد. البته بعضی شاعران اشعار مبتذلی می‌سرایند و کلمات رکیک در آثارشان دیده می‌شود که طنز محسوب نمی‌شود. فوقی یزدی، شاعر دوره قاجار از این جمله است که شعرش نه هزل است و نه حتی هجو.

شاعر «رگبار آفتاب» با اشاره به کتابی تاریخی  یادآور شد: هر فصل کتاب «مونس الاحرار فی دقایق الاشعار» اثر بدرالدین جرجانی، اختصاص به یک موضوع دارد و در فصل دوم کلمات رکیکی به کار می‌برد. البته در بعضی قصایدش طنز وجود دارد، اما همان‌طور که گفتم باید اول طنز را تعریف کرد. آنچه امروز در روزنامه‌ها و رادیو تلویزیون پخش می‌شود، طنز نیست و به نظرم نوعی شوخی است. در مقابل طنز در آثار عبید زاکانی از کیفیت اصلی برخوردار است و به وضوح به چشم می‌خورد.

شاعر مجموعه شعر «در کنار جاده پاییزی» افزود: تعریف طنز و فکاهه و هجو در دایره‌المعارف‌ها و فرهنگ‌ها هست، اما بهترین کتاب در این زمینه را علی‌اصغر حلبی نوشته است که تعاریف جامعی از طنز ارایه می‌دهد.

وی در پاسخ به این پرسش که «آیا طنز لزوما باید مخاطب را بخنداند یا نه؟»، گفت: مثالی سینمایی می‌زنم. کارهای چاپلین را نگاه کنید. ممکن است با دیدن آثار چاپلین بخندیم اما وقتی به اصل موضوع دقیق ‌شویم،  ممکن است از درون اتفاق دیگری برایمان بیفتد. طنز صرفاً برای خندیدن نیست، ولی ممکن است لبخندی را روی لب مخاطبان بنشاند.

اشکوری تصریح کرد: فکاهه صرفاً خواننده را می‌خنداند. در طنز واقعی مخاطب از روی درد می‌خندد و ممکن است پیش خود بگوید که چه اتفاق ناراحت کننده‌ای رخ داده است. ممکن است در خیابان کسی زمین بخورد و ما بخندیدم اما اتفاق بدی رخ داده است یا ممکن است دو نفر که از روبه‌رو می‌آیند سرشان به همدیگر بخورد که در اینجا هم به رغم خندیدن ما اتفاقی افتاده است.

شاعر مجموعه شعر «رگبار آفتاب» گفت: سعدی جزو سرآمدان طنز در ادب فارسی است. شعر معروفی دارد که می‌گوید:
«دوش دیدم که صوفی می‌کوفت زیر نعلین خویش میخی چند
آستینش گرفت سرهنگی که بیا نعل بر ستورم بند.»
همچنین در آثار حافظ هم طنز دیده می‌شود. در مورد ایرج میرزا هم باید گفت که همه کارهای ایرج میرزا را نمی‌توان طنز دانست. نمونه‌هایی از طنز در آثار دهخدا هم دیده می‌شود به رغم این‌که ما او را به عنوان شاعر نمی‌شناسیم.

این شاعر و مترجم توضیح داد: در آثار نیما هم طنز دیده می‌شود. او نمونه‌هایی از شعرهای کلاسیک دارد که در روستایی خیالی از آدمی خیالی حرف می‌زند. ما می‌توانیم در آثار شاعران مختلف طنز را ببینیم اما شاعری که به طور مشخص تمام آثارش طنز باشد تا به امروز نداشته‌ایم. اما در کار اغلب شاعران طنز دیده می‌شود، حتی شهریار هم طنز دارد.

اشکوری،‌ شاعر و مترجم متولد اشکور از توابع گیلان و فارغ‌التحصیل جغرافیای انسانی و اقتصادی از دانشگاه تهران است. «شب‌ها»، «از دم صبح»، «با ماسه‌های ساحل»، «آن سوی چشم‌انداز»، «از برکه‌ها به آینه»، «رگبار آفتاب»، «ماهتاب اسفند» و «در کنار جاده پاییزی» از آثار او هستند.

آخرین کتاب وی با عنوان « آقای صداقت! اگر جای شما بودم...» که کتابی هزل و طنزآمیز است بهار امسال(1392) از سوی انتشارات به‌نگار منتشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط