به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «معجزه عاشورا» شامل درسگفتارهای دکتر حسین غفاری، مدرس گروه فلسفه دانشگاه تهران است که با رویکردی متفاوت، نهضت عاشورا و فلسفه و ماهیت وقایع آن را بررسی میکند.
این کتاب از 12 فصل(مجلس) تشکیل شده است که به جز مجلس نخست و مجلس پایانی آن، بقیه فصلها از استقلال مباحث برخوردارند، به گونهای که در مجلس نخست با رویکردی پدیدارشناسانه و جدید، واقعه عاشورا معجزهای انسانی در اثبات حقیقت متعالی نظام هستی قلمداد میشود و از این منظر، ضمن تحلیل عقلانی پدیده معجزه در تاریخ بشر، ویژگیهای اصلی امور اعجازآور با قالب رفتاری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و اصحاب بزرگوارشان تطبیق مییابند و مجلس دوازدهم نیز تفسیر غزلی از حافظ است که انطباق آن با حادثه عاشورا به سبکی بدیع، شرح و ارایه شدهاست.
به بهانه انتشار کتاب «معجزه عاشورا» و همزمانی آن با ایام شهادت سالار شهیدان امام حسین(ع) و یاران باوفایش، گفتوگویی با دکتر غفاری انجام شده است که با هم میخوانیم:
نام کتاب «معجزه عاشورا» است و معجزه در تصور عامه، کاری است که به پیامبران اطلاق میشود. از چه رو واقعه عاشورا را با معجزات پیامبران هم پایه دانستهاید؟
در ابتدا باید بیان کنم که من در کتابم معجزه را به دو بخش معجزه حسی و معجزه عقلی تقسیم کردهام. در «معجزه حسی» محدودیتهای مکانی و زمانی وجود دارد چون در مواجهه با معجزه حالت عجز به انسان دست میدهد و نه شنیدن آن. بنابراین برای معجزات حسی که پیامبران داشتند مانند اژدها شدن عصای حضرت موسی(ع) باید انسان در مواجهه با این معجزات قرار بگیرد تا آنها را باور کند. حتی در چنین شرایطی هم انسان از طریق عقلی استدلال میکند. از آنجا که پیامبر دارای قوه فراطبیعی است، این معجزه نشاندهنده صدق پیامبر است.
اما بهترین معجزه «معجزه عقلی» است. قرآن چنین معجزهای است و از آنجا که اسلام کاملترین دین است و این دین باید در همه مکانها و زمانها قابل استفاده باشد، قرآن چنین مشخصاتی دارد.
حالا چرا ما عاشورا را معجزه میدانیم؟ همانطور که گفتم، معجزه نشان میدهد که شخص از قوایی برخوردار است که میتواند قوانین طبیعی را نقض کند، مانند شکافته شدن رود نیل مقابل حضرت موسی(ع). این امر برای ما دلالت بر یک امر مابعدالطبیعی است. اکنون اگر ما خود انسان را بهعنوان یک پدیده در نظر بگیریم که بر آن قواعدی مانند احساس حاکم است، واقعه عاشورا(صرف نظر از علل و دلایل آن، نتایج قیام عاشورا و ... ) به دلیل حادث بودن واقعه ابعاد مختلفی دارد که از همه قوانین شناختهشده انسانی فراتر میرود.
برای فهم بهتر این واقعه و معجزه بودن آن میتوانیم آن را با داستان حضرت ابراهیم(ع) مقایسه کنیم. ذبح اسماعیل(ع) بزرگترین امتحانی است که خداوند از حضرت ابراهیم(ع) میگیرد زیرا فرزند بزرگترین چیزی است که هر انسانی در زندگی خود دارد و اگر فردی بتواند فرزندش را در راه خدا ذبح کند، نشان میدهد که به بالاترین رشد معنوی رسیدهاست. حتی اگر در مقایسه با گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم(ع) و ذبح فرزندش یکی را بخواهیم به عنوان معجزه بدانیم، قطعا ذبح فرزند از درجه بالاتری برخوردار است زیرا گلستان شدن آتش به کمال ایشان چیزی اضافه نمیکند.
اکنون این داستان را با واقعه عاشورا مقایسه کنید. امام حسین(ع) به لحاظ کمی و کیفی نه تنها یک فرزند بلکه عزیزترین نزدیکان خود را فدا میکند. از سوی دیگر، در ماجرای حضرت ابراهیم(ع) اگرچه او به عهدش وفا میکند، اما عملی اتفاق نمیافتد، در حالیکه در عاشورا اینگونه نیست. مانند این است که انسان خود را به لبه پرتگاه ببرد و تصمیم به سقوط بگیرد. سقوط از پرتگاه نتایج بدتری نسبت به تصمیم فرد برای سقوط دارد. بنابراین، ما در عاشورا پدیدهای را میبینیم که با هیچ یک از قواعد حاکم بر انسان تطابق ندارد و چنین ظرفیتی در کل تاریخ بشر نیست.
شما در این کتاب با معجزه دانستن عاشورا، به این حادثه وجهه جهانی نیز دادهاید و از طریق این حادثه از مکتب اسلام نیز دفاع کردهاید. این برداشت صحیح است؟
همینطور است. چون مکتبی که چنین توان و تحملی به انسان بدهد، عین حق است. مکتبی که انسان را به اوج برساند، خودش معجزه است و عاشورا معجزه جاودان است زیرا پس از 1400 سال، نه تنها از اثرات این معجزه کم نشده که به آن افزوده شدهاست. باید این موضوع را در نظر گرفت که عاشورا از نظر تاریخی اتفاق افتادهاست و یک افسانه و اسطوره نیست. بیش از 70 نفر در این واقعه شهید شدند و به صورت متواتر این حادثه حتی از زبان قاتلان نیز نقل شدهاست.
نکته دیگر اینکه واقعه عاشورا یک معجزه عقلی است، زیرا معجزه بودن این واقعه به خود پیام برمیگردد. در ماجرای اژدها شدن عصا، این واقعه ربطی به پیام خداوند ندارد، اما در واقعه عاشورا این پیام خداوند است که موجب این معجزه میشود. بنابراین، عاشورا تنها به تشیع خلاصه نمیشود و چنین دینی که اینگونه اصول تربیتی دارد، حق است. حتی اگر فردی کوچکترین دینی نداشته باشد و به اندازه سر سوزن این داستان را باور کند، سر تسلیم در برابر آن فرود خواهد آورد.
بخشی از کتاب، به تشریح اهداف قیام امام حسین(ع) اختصاص دارد. متاسفانه، عدهای بسیار اندک بر خشونتآمیز بودن واقعه عاشورا نقد دارند و معتقدند برای ترویج صلحگرایی نباید به چنین اقداماتی دست زده میشد. شما در این بخش، این دیدگاه را نقد کردهاید. قدری در این باره توضیح دهید.
من نقدی جدی به این دیدگاه دارم که برگرفته از دیدگاه مسیحی است، هرچند که حقیقت دین مسیحیت نیز به گمان مادچار تحریف شدهاست. همانطور که در کتاب هم ذکر کردهام، در بخشهایی از انجیل آورده شدهاست که انسان باید برای مقابله با ظلم حتی در مقابل پدر، مادر و فرزند خود بایستد. در حالی که در جای دیگر میگوید اگر کسی به سمت راست صورتت سیلی زد، تو طرف چپ صورت را جلوش بگیر!
چنین استدلالی اساساً با فطرت انسان و معیارهای عقلی جور درنمیآید. انسان نمیتواند زندگی شرافتمندانه داشته باشد مگر اینکه با باطلهای زندگی خود بجنگد. این باطلها میتواند از مسایل کوچک شروع شود تا مسایل بزرگ. ما چنین مبارزاتی را نه تنها در زندگی امام حسین(ع) که حتی در زندگی امیرالمومنین(ع) و پیامبر(ص) نیز میبینیم. چون قصد پیامبر(ص) تاسیس یک نظام بود، نظامی که بتواند دنیا و آخرت افراد را تامین کند. پیام امام حسین(ع) نیز همین است که برداشت «صلح کل بودن دین» یک برداشت غلط و فریبکارانه است و این در واقع، نگرش افرادی است که نمیخواهند به خود زحمتی بدهند تا باظلم بجنگند.
شما در این کتاب در بخشهایی رویکردی فلسفی و در بخشهایی دیگر رویکردی عرفانی به واقعه عاشورا دارید. دلیل این موضوع چه بودهاست؟
رویکردهای فلسفی و عرفانی در تقابل با یکدیگر نیستند، بلکه در طول هم قرار دارند. چون رویکرد فلسفی، سازمان عقلی یک پدیده را نشان میدهد و برای تبیین هر موضوع ناگزیریم رویکردی فسلفی به آن داشته باشیم تا بتوانیم ماهیت آن را بشناسیم. بنابراین، در کتاب از رویکرد فسلفی هر موضوعی را تا انتها تحلیل کردهام.
دیدگاه عرفانی نیز در طول دیدگاه فلسفی است و میخواهد زیبایی و حقیقت عالم را نشان دهد، چون همه ما از یک حقیقت مطلق و واحد هستیم و در واقع، همه موجودات ظهور و تجلیات آن هستند. بنابراین، دیدگاه عرفانی، بیان عاشقانه زندگی انسان در جهان در ارتباط با مبدا هستی است.
با این تفسیر، دیدگاهی که من در کتاب روی آن تاکید کردهام، دیدگاهی جامع در تفسیر قیام امام(ع) است زیرا این عمل یک انسان کامل بوده و انسان کامل جهت عقلی و عاشقانه را با هم داراست.
ایام محرم که فرا میرسد، روی پارچهها و بنرهای زیادی این روایت معروف از امام حسین(ع) را میبینیم که فرمودهاند «من کشته اشکم» اما حقیقتاً روی آن تحلیلی صورت نگرفتهاست. فلسفه گریه در کتاب شما نیز از مباحثی است که بخش زیادی را به خود اختصاص دادهاست. چه ضرورتی برای پرداختن به این موضوع احساس کردید؟
اگرچه همواره درباره ارزش گریه و افرادی که بر واقعه عاشورا میگریند صحبت شدهاست، ولی هیچگاه به صورت عقلانی این موضوع تبیین نشدهاست و متاسفانه برخی روشنفکران و حتی واعظان از این موضوع فقط به عنوان یک کارکرد اجتماعی استفاده میکنند و گریه در مراسم عزاداری امام حسین(ع) را نمادی برای ابراز نارضایتی از یک نظام جاعل میدانند و مطرح میکنند که گریه مکانیسمی برای اعتراض است.
من علاوه بر اینکه اعتراض را یکی از اثرات گریه میدانم، آن را ابزاری برای سیر معنوی نیز میدانم. بنابراین نخستین سوالی که در این باره مطرح میشود، این است که چرا گریه میکنیم؟ گریه مکانیسمی برای کاهش درد درونی است و برای فردی به غیر از خود انسان نشاندهنده اتحاد و همدلی است که میان آنها پدید میآید. در اینجا من از گریه متعالی نام بردهام که با گریه معمولی انسان متفاوت است. گاهی فرد برای خودش یا پدر و مادر و عزیزانش گریه میکند. گریه برای این افراد هم به نوعی گریه برای خود است و من از اصطلاح «فرد منتشر شده» برای آن در کتابم استفاده کردهام. در واقع، این گریه برای افرادی است که برای انسان منفعتی دارند زیرا انسان عزیزانش را مانند خودش میداند و هر گرفتاری برای آنها پیش بیاید، انگار برای خودش پیش آمدهاست. بنابراین، این گریه اگرچه گریه معمولی نیست، اما گریه متعالی هم نیست.
گریه متعالی، زمانی اتفاق میافتد که شما میبینید فردی مورد ظلم واقع شدهاست و برای او از سر همدردی گریه میکنید. گریه بر امام حسین(ع) اوج همدلی و همراهی با روح توحیدی است. حرکت امام حسین(ع) برای عشق خداوند و ایجاد توحید فردی و اجتماعی است و کسی که از طریق گریه با ایشان همدل میشود، در ردیف یارانش قرار میگیرد.
بنابراین، گریه بر امام حسین(ع) صرف نظر از اینکه نشان میدهد این واقعه برای ما تالمآور است، موجب ارتقای روحی ما میشود و به عالم باطن دست مییابیم.
شما در بخشهای پایانی کتاب به آسیبشناسی مراسم عزاداری پرداختهاید که این روزها نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته و البته الگوهایی نیز برای این مراسم مطرح کردهاید. قدری نیز در این باره توضیح دهید.
باید به این موضوع توجه داشت که عزاداری را از ترس آسیبهایش به مراسمی خشک و بیروح تبدیل نکنیم. امروزه بسیاری افراد برای اینکه جلو این آسیبها را بگیرند، از ابعاد عزاداری میکاهند و به طور مثال میگویند که دستههای عزاداری در خیابان حرکت نکنند. این کار بسیار غلط است زیرا توحید در اوج خودش وقتی به عالم طبیعت میآید، شکل طبیعی به خود میگیرد. ما نیز نباید به صورت تنزیهی با این امور برخورد کنیم. البته از سوی دیگر باید مراقب اعمالی باشیم که با روح عزاداری منافات دارد و آگاه باشیم جامعه به جای اینکه به واسطه عزاداری به سوی توحید سوق پیدا کند، به سوی ابتذال نرود.
من در کتابم سعی کردهام خط سیر لازم را برای عزاداری نشان دهم. من از جهات مختلف مراسم عزاداری را دستهبندی و وظایف افرادی مانند مداحان را در این موضوع روشن کردهام. در مجموع باید از افراط و تفریط دوری کنیم.
سوال پایانی من به ادبیاتی بازمیگردد که در این کتاب به کار گرفته شدهاست. زبان شما در متن کتاب، زبانی کلاسی و آموزشی است و البته در برخی بخشهای کتاب نیز زبان کتاب سخت میشود. آیا این موضوع موجب نمیشود که مخاطب عام نتواند از کتاب استفاده لازم را ببرد؟
ابتدا باید بگویم که این کتاب شامل درسگفتارهای شفاهی من میشود که به صورت مکتوب پیادهسازی شدهاند و اگر قرار بود من این فایلها را ویرایش کنم، مطمئناً کتاب به این زودیها منتشر نمیشد.
درباره سطح ادبیات استفاده شده در کتاب هم که گاهی سنگین میشود، باید بگویم که نقل برخی مباحث در کتاب ضروری بود و نمیشد به صورت سطحی اتفاق بیفتد. با این وجود سعی کردم تا با آوردن مثالهای زیاد و عامیانه موضوع را تشریح کنم. در عین حال، مراقب بودم اصل مطلب نیز از بین نرود. به همین دلیل، ترسی از سنگین شدن مطالب نداشتم.
مردم نیز باید توجه کنند که دانستن این معارف و حقایق لازم است و باید قدری سطح فکری خود را بالا ببرند.
کتاب «معجزه عاشورا» با شمارگان دو هزار و 500 نسخه، در 500 صفحه و قیمت 240 هزار ریال با جلد نرم و قیمت 300 هزار ریال با جلد سخت از سوی انتشارات حکمت در ایام محرم امسال روانه بازار نشر شدهاست.
سهشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۰
نظر شما