به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، تعداد قابل توجهی از شعرهای این مجموعه عناوینی آشنا دارند و از فیلمهای معروف سینما گرفته شدهاند. راههای افتخار، گلهای شکسته، غلاف تمام فلزی، قرمز، کازابلانکا، داستان کوتاه درباره عشق، پدرخوانده، ماهی بزرگ، رقصنده در تاریکی، خانهای روی آب، پرواز بر فراز آشیانه فاخته و آرامش در حضور دیگران برخی از این نامها هستند.
البته محتوای شعرها در اغلب موارد ربطی به نامگذاریها و فیلمهای سینمایی ندارد و به نظر میرسد که نامگذاریها صرفا از سر تفنن است.
برخی شعرهای این مجموعه از نگاه یک مادر و یک زن نوشته شده، اما این نگاه بر خلاف شعر اغلب شاعران زن توی ذوق نمیزند. شاعر برای اینکه بگوید زن است، به اعتراف نمیپردازد یا مدام زن بودنش را در بوق و کرنا نمیکند. در شعر «داستانی کوتاه درباره عشق» که نان آن از فیلمی ساخته هنرمند فقید لهستانی، کیشلوفسکی گرفته شدهاست، در صفحه 17 کتاب ساده و بی پیرایه میخوانیم:
«بگذار کودکم را شیر بدهم
نگران برگشت چکهای تو باشم
شبها که دیر به خانه میآیی
بهانههایت را باور کنم
و تو را ببخشم.
بگذار زن باشم
من هابیلم را نمیکشم
یوسفم را در چاه نمیاندازم
هاجرم را در بیابان رها نمیکنم
و اسماعیلم را به سلاخ خانه نمیبرم.
بگذار زن باشم
و تاریخ را تو رقم بزن»
بهرامی خشنود وقتی میخواهد عاشقانه بنویسد، عاشقانههایش ملایم و زیباست. او وقتی از معشوق دلگیر است، نفرت چندانی نسبت به او نشان نمیدهد و صرفاً میگوید که عطر تنش را از او پنهان میکند:
«بر که نمیگردم هیچ
عطر تنم را هم از کوچههای پشت سرم جمع میکنم
که لم ندهی روی مبلهای راحتی
با خاطرههایم
قدم بزنی.
میخواهی پنجره را بازکنی
قدم بزنی
نفس بکشی
و محبوبت که میرود
در را که پشت سرش میبندی، هنوز عاشق باشی»
شاعر تفاوت خودش را با زنان دیگر با این عبارت بیان میکند که آنها از زیبایی خود قلکی برای روز مبادا درست میکنند تا تکیهگاه حقیری باشد برای اینکه بدانند زیبایند. او میگوید دوستت دارمهای زیادی را در لباسهای کمد، زیر لاک ناخنها و لای دانههای برنج پنهان کرده است بدون اینکه بپرسد به این سپردههای بلندمدت چقدر سود تعلق میگیرد. او میگوید نه مادیانی وحشی بوده و نه پرندهای خانگی. زنی است که از عشق عصای پیری و کوری نساخته است.
در عین حال، بعضی شعرهای کوتاه بهرامی معنای خاصی را به ذهن مخاطب القا نمیکند. شاید نوشتن چنین شعرهایی کهنه شده باشد و یا بهتر است بگوییم چنین لباسی به تن شعر نمیآید. وی در شعر صفحه 21 کتاب با عنوان مکالمه مینویسد:
«- سلام، قلبم آتش گرفته است و فکر میکنم تو تنها آتشنشان این شهری
- سلام عزیزم، گرفتارم بعداً زنگ میزنم
- ببخشید آقا اشتباه گرفته بودم.»
شاعر در شعرهای بلندتر موفقتر است. در شعر صفحه 22 کتاب میخوانیم:
«باشد قبول
بیا خیال کنیم
مرا خواب دیدهای
و بی خیال خاطرهها...
خاطرههای کوچکی از این دست
که صدای زنگ تو از خواب پراندم
و صدای زنگ تو گرمم کرد
و صدای زنگ تو باران بود...»
شاعر مجموعه شعر «عاشقی با زبان دیپلماتیک» به قولی در لحظه شعر میسراید. شاعرانگی او در «دیدن» و ترسیم کردن یک لحظه شاعرانه قابل تحسین است. وقتی میگوید سکوت او را کسی لبخوانی نمیکند و یا بیا خیال کنیم مرا خواب دیدهای، از همین نمونه است.
بهرامی همچنین در مجموعه شعر خود به تجربههایی نو پرداختهاست که برای هر مخاطبی تازگی دارد. خواندن شعرهای روان او به مخاطب احساس آرامش میدهد. احساسی که توام با دقت کردن و ظریف نگریستن به نکات شاعرانه زندگی است.
مجموع شعر «عاشقی با زبان دیپلماتیک» سروده راضیه بهرامی خشنود با شمارگان یکهزار و یکصدنسخه و با قیمت چهار هزار تومان امسال(1392) از سوی نشر نصیرا منتشر شدهاست.
چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۰
نظر شما