علیخانی درباره چگونگی سوژهیابی برای نوشتن داستانهایش اظهار کرد: سالها در ذهنم این بود که مکانهای زیادی برای دیدن هستند که میتوانند سوژه داستاننویسی باشند. با همین هدف سفرهای مختلفی را آغاز کردم و البته چندین برابر خرجی را که در سفرها کردم از سوژههایم به دست آوردم. سفرهایم هم مانند داستانهایم هستند، ناگهان آغاز میشوند و ایدههای مختلفی به من میدهند.
«همیشه مکافاتم در نویسندگی، جمله آغازین داستانم است.» علیخانی با بیان این جمله افزود: فکر میکنم آنچه به من انگیزه نوشتن میدهد دیوانگی و جنون است. هیچ وقت به زاویه دید در داستان فکر نمیکنم زیرا عقیده دارم نظریههای مختلف در موقع نوشتن به هیچ کارم نمیآید. هر داستان زاویه دید خودش را پیدا میکند. وی درباره شخصیتپردازی در داستانهایش نیز توضیحاتی ارایه داد و گفت: شخصیت اصلی همه داستانهایم خودم هستم، حتی زمانی که آن شخصیت یک زن باشد.
این نویسنده و ناشر درباره تجربیات خود در عرصه روزنامهنگاری نیز چنین سخن گفت: سالهای آغازین فعالیتم، انتشار کتاب در نشر مرکز آرزوی خیلی از نویسندهها بود. گفتوگوهایی با نویسندگان مختلف انجام دادم و آنها را در قالب کتابی به نام «نسل سوم داستاننويسی امروز ايران» به این ناشر سپردم. در دوره روزنامهنگاری هم محدودیتهایی در مصاحبه با برخی چهرههای مهم ادبی داشتم در نتیجه به سراغ نویسندگان جوان و بعدها نویسندگان افغان رفتم. گفتوگو با عامهپسندها هم آخرین مجموعه گفتوگوهایم بود که به نسبت سایر مجموعهها، فروش خوبی نداشت. برایم جالب بود که مخاطبان کتابهای عامهپسند حاضر نیستند کتابی را تهیه کنند که نویسنده مورد علاقهشان از تجربیات نویسندگیاش سخن گفته.
به نویسندگان عامهپسند احترام میگذارم اما کارشان را نمیپسندم. دستهبندی نویسندگان به دو گروه عامهپسند و روشنفکر بخش دیگری از صحبتهای علیخانی بود. وی با بیان اینکه موافق یا مخالف نویسندگان عامهپسند نیست اظهار کرد: من به همه نویسندگان عامه پسند احترام میگذارم، هر چند ممکن است کتابهایشان را دوست نداشته باشم. فهیمه رحیمی برای من مانند یک مادر بود. کتاب «دالان بهشت» نازی صفوی را در موضع داور تا صفحه 60 تایید و اعتراف میکنم در بخشی از آن گریه کردم اما هیچگاه نتوانستم اینگونه بنویسم یا طرفدار چنین کتابهایی باشم. وی افزود: برخی نویسندههای عامه پسند حتی یکبار هم متن نوشتهشدهشان را پاک نویس نمیکنند و در هر صفحه از کتابشان 10 غلط املایی هست. باید بکوشیم بین این دو سبک داستانی به تعادل برسیم. نویسندگان این دو طیف همواره مخاطبان را از گروه دیگر ترساندهاند و از طیف مقابل انتقاد کردهاند. من به عنوان یک ناشر، مخاطبان کتابهای عامهپسند و جدی هم دارد و معتقدم اگر به مخاطب کتاب درست داده نشود در حق او خیانت شده است.
علیخانی در پاسخ به سوالی از طیبه امیر جهادی، نویسنده کتابهای عامهپسند، که در جلسه حضور داشت گفت: به نظرم برای اینکه وضعیت کتابهای عامهپسند بهتر شود نیابد با این نویسندهها در رسانهها گفتوگویی شود، نقدی بر آثارشان نوشته نشود و آنها بتوانند به کار خودشان بپردازند.
این ناشر گفت: 9 ماه در خانه بیکار بودم و کسی سراغم نیامد. مجبور شدم ناشر شوم و به دلیل مشکلاتی که دارم مجبورم ناشر بمانم اما هر زمان که بتوانم این شغل را رها میکنم و مشغول نویسندگی میشوم. آرزو دارم روزی به خلوت خودم برگردم و در این خلوت بنویسم و بنویسم و بنویسم...
«عزیز و نگار»، کتاب دیگر منتشر شده به قلم علیخانی، و توضیح چگونگی آشنا شدن با این داستان، بخش دیگری از صحبتهای علیخانی را در نشست عصر تجربه تشکیل داد. وی گفت: با سفر به نمایشگاههای استانی خودم را تکثیر میکنم. سفر به نمایشگاههای کتاب استانی موضوع دیگری بود که علیخانی درباره آن گفت: هدفم از رفتن به شهرستانها، فروش نبود. با این سفرها، مخاطبانی از شهرهای مختلف پیدا میکنم و در واقع در حال تکثیر کردن خودم هستم. معرفی کتاب هم در شناساندن اهمیت زیادی دارد. در نمایشگاههایی که خودم حضور دارم فروشم سه برابر است. از سوی دیگر معتقدم این خوانندههای کتابهایمان هستند که باید اثری را به هم معرفی کنند. نویسندگان خوبی در شهرستانها داریم که شناخته نشدهاند.
وی در پاسخ به سوال یکی از حاضران در نشست، مبنی بر اینکه کلاسهای داستاننویسی چقدر بر آثار وی تاثیر گذاشته گفت: همیشه ناراحتم که به کلاسهای داستاننویسی نرفتم و خوشحالم که در مدت فعالیتم، مردم را خوب شناختم. تجربه 20 کار مختلف را در سالهای عمرم دارم و با افتخار از آنها یاد میکنم. گفتوگوهایی که با نویسندگان مختلف گرفتم برایم حکم کلاس داستاننویسی را داشت. عقیده دارم تا کسی به صورت درونی داستاننویس نباشد هیچ کلاس و کارگاهی نمیتواند او را نویسنده کند. مولف کتاب «به دنبال حسن صباح» در ادامه چنین گفت: با خواندن داستانها و زندگی آدمها بهتر میتوان داستاننویسی را یاد گرفت. باید در خلوت بخوانیم و اگر کار نویسندهای خوب باشد خودش دیده میشود. یوسف علیخانی، متولد 1354 در رودبار الموت و دانشآموخته رشته زبان و ادبیات عرب از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است. وي نخستين كتابش را در سال 1380 و در قالب اثري تحقیقی با عنوان «نسل سوم داستاننویسی امروز» منتشر كرد و «عروس بید» آخرین کتاب اوست.
نظر شما