فريد مرادی، دبير تحريريه انتشارات نگاه به خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) گفت: در مجموعه داستان «آب و هواي چند روز سال» نويسنده با استفاده از فضاهاي شهري مدرن، دغدغه‌هاي ذهني جوانان امروز را توصيف كرده است.

«آفتاب تهران»،‌ «دويدن در آب و هواي كيش»، «پارك بزرگ»، «مسافرات نويد»،‌ «مجتمع سرو»، «سه تصوير از ده سالگي»، «بحران دائمي»، «حالا»، «شمال» و «دروازه‌بان هانوفر» نام برخی از داستان‌هاي اين مجموعه را تشكيل مي‌دهند.

در اين كتاب مي‌خوانيم: «هوا گرم بود و صداي پنكه كناري هم اذيت مي‌كرد. چندبار غلت زدم و آخر سرم را چسباندم به ديوار تا خنك شوم. همان موقع چشمم افتاد به كلاه فرانسوي چهارخانه‌اي كه زير تخت افتاده بود. يخ كردم. كلاهي كه هميشه پدربزرگم مي‌پوشيد و حالا يك سال بعد از مرگش من زير تخت پيدايش كرده بودم.»

در قسمت ديگري از اين مجموعه داستان آمده است: «به خاطر ديدن آن صحنه تا چند روز حالم خراب بود. چيزي بود كه براي كسي هم نمي‌توانستم تعريف كنم چون منظورم را نمي‌فهميد. همان موقع به ذهنم رسيد، خانه‌هايي را كه پدربزرگم خالي گذاشته پر كنم. انگار با اين كار به او اداي احترام مي‌كردم.» 

مجموعه داستان «آب و هواي چند روز سال» در 104 صفحه، با شمارگان هزار نسخه، به قيمت پنج هزار تومان از سوي موسسه انتشارات نگاه منتشر شد.