دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
خورشید را نمی‌شود مصادره کرد!

در این چند سطر فشرده این قلم بر سر آن ا‌ست که پنجره‌ مقفول و مغفول دیگری را هم با دستان و دستاورد انسان و جهانی «عاشورای حسینی» همان رویارویی آدمی‌زادگان زمین بگشاید، به گونه‌ای که هوایی تازه‌» فضای جان و جهان انسان را به تنفس، تفکر و تحولی متعالی‌تر و باطراوت‌تر دعوت کند.

ابوالقاسم حسینجانی_ پژوهشگر قرآن و نهج‌البلاغه: حقوق بشر، قدمگاه اولیه‌ صلح جهانی‌ست و پافشاری حسین بن علی(ع) در مکاتبه‌ها و مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها به منظور ایجاد «مُفاهمه» و ساماندهی مصلحانه و اصلاحگرانه برای پیشگیری از جنگ و ویرانگری و نابودی انسان موضوعیت و پیامی جز این نمی‌تواند داشت...

مساله‌ اصلی جهان، مساله‌ آدمی ا‌ست و ما در حال و هوای عقل و آرامش عشق و ایمان و امنیت است که از عهده‌ حل این مساله‌ حیاتی می‌توانیم برآییم؛ وگرنه، جنگیدن و کشتن و خراب کردن و از میان برداشتن، صورت مساله‌ها را پاک کردن‌ است!

تعبیر و تفسیرهایی که ‌اکنون از عاشورا و کربلا در میان ما هست؛ تعبیرها و تفسیرهایی پراکنده، ناهمگون، ناهماهنگ و حتی متناقض و متضاد است! عاشوراگرایی، عاشورانگری، عاشورانگاری، عاشورا‌پژوهی و عاشوراگویی اصلا سخنگو و منبع واحدی ندارد.

هدف حسین بن علی(ع) کربلا نبود. مقصود او، آن نبود که در کربلا فرود آید و آن سرزمین را منزل و مقصد خود و همراهانش قرار بدهد؛ بلکه او را مجبور کردند که به این کار تن بدهد. در واقع، او را به ناگزیر به بُن‌بست کشاندند... به طوری که اگر او آزادی عمل می‌داشت، به طور حتم مسیر و سیر حرکات خود و هم پیمان‌های خویش را به جایگاه‌ها و مقاصد دیگری مدیریت و مهندسی می‌کرد. کربلا، تصمیم و تدبیر حسین بن علی(ع) نبود؛ بلکه تحمیل و طراحی دشمنان حسین بن علی(ع) بود! 

ایده و عقیده‌ حسین بن علی(ع) همان ایده و عقیده‌ پدر و استادش علی بن ابی‌طالب(ع) است. با نگریستن به نهج‌البلاغه می‌بینیم که مولا چگونه همه‌ تلاش و توانمندی و بیانگری‌اش را به شمار می‌گیرد تا مردمان زمین و زمان را متوجه اصول و معیارهایی زیربنایی کند که با تفکر و تمرکز بر آن‌ها به یک‌باره مفهوم، معنا و تعریف «زندگی»، «انسان» و «جهان» چنان تغییر و تحول می‌یابد که جز آرامشگری و صلح و تعادل و تعامل «انسانی_ جهانی» برای آدمیان و ساکنان کره‌ خاکی، هیچ راهبرد و راهکار دیگری باقی نمی‌ماند. 

به باور این قلم، اگر که ما می‌آمدیم و تنها آن سخنرانی امام علی(ع) در «صحرای صفیّن» (خطبه‌ 216 نهج‌البلاغه) و این سخنرانی امام حسین(ع) در «صحرای کربلا» را به روشنی و درستی مطالعه و تحلیل و تبیین می‌کردیم، به همه‌ آن چیزهایی که امروزه مورد نیاز «حقوق بشر» و «صلح جهانی» است، می‌توانستیم برسیم.

امام علی(ع) در صحرای صفین از حقوق متقابل و اجتناب‌ناپذیر «حاکمان» و «مردمان» می‌گوید و امام‌حسین(ع) در کویر کربلا از حرمت و حیثیت و حریّت «انسان» و «جهان» ... که اگر دنیا، تنها همین دو حرف را شنیده بود، دیگر هرگز هیچ نیازی به جنگ و جدل نداشت. 

بنای حسین بن علی(ع) اصلا برجنگ و جنگیدن نیست. او برای کشتن و کشته شدن و از میان برداشتن و صورت مساله‌ها را پاک کردن، قدم در راه ننهاده است. او حتی دشمنان و بدخواهان را هم برای کشتن نمی‌خواهد. «مسلم بن عوسجه» از یاران و همراهان نزدیک امام حسین(ع) می‌گوید که:«هشتم محرم61، وقتی که در معیت امام داشتیم وضعیت سازماندهی و چینش نیروها را بررسی می‌کردیم؛ از دور«شمر بن ذی‌الجوشن» را دیدم که در تیررس من بود. به امام حسین(ع) گفتم: اجازه می‌دهی، او را هدف بگیرم؟ که امام گفتند: «نه!»
 
مسوولیت و ماموریت حسین(ع) کشتن نیست؛ زنده کردن ا‌ست. او بنیانگذار عملیات آزادسازی و آگاهی‌بخشی و احیاگری و اصلاحگری ا‌ست:«انّی لم اخرج اشراً و لابطراً، و لامفسداً، و لا ظالماً؛ و انّما خرجتُ لطلبِ الاصلاح فی امّتِ جدّی ... ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر، و اسیر بسیرت جدّی و ابی علی بن ابی‌طالبٍ.؛ من نه آنم که از روی هوا و گردنکشی و تباهیگری و ستمکاری پای در این را نهاده باشم؛ بلکه همه‌ هدف و انگیزه‌ام ساماندهی و اصلاح‌گری در جامعه‌ نابه‌سمان مسلمانانی ا‌ست که با آن رو در رویم. من بر سرآنم که این جامعه را به «معروف» فرا بخوانم و از «منکر» به دور بدارم و همان سیره و سیرت (روشمندی) جد و پدرم را دنبال کنم.»

در نگاه و نگره‌ حسین بن علی(ع) تنها از راه «خوبی‌ها» است که «بدی‌ها» را می‌شود از میان برداشت و این همان تنها معیار و معادله‌‌ای ا‌ست که همیشه‌ خدا، در جای جایِ جهان جواب می‌دهد! 

عاشورا، در کمله‌‌ای کوتاه، رویارویی «بیدار گران» ا‌ست با «بیدادگران»؛ و همه‌ هدف حسین بن علی(ع)، در مدیریت و مهندسی حرکات حیات‌بخش و احیاگرانه‌ عاشورایی، جز آن نیت که با ریشه‌کنی و فروپاشی بیدادگری، بیداری و بیداری و بیدارگری را در همه‌جای جهان بپراکند؛ و آرامش و صلح و آرامشگری را، در زمینه‌ی زمین و جانِ جهان بنشاند. 

ما در این سرزمین «زمین» و در تمامت جغرافیای جهان ـ یک «خانه» بیش‌تر نداریم که آن «جهانِ انسانی»‌ است و این خانه، یک «ساکن» بیش‌تر ندارد، آن هم «انسان جهانی»! 

عاشورا که برآیند روشنگرانه و رهایی‌بخش همه‌ اعتقادات و عملیات انسانی خدایی؛ حسین بن علی(ع) ا‌ست، به همه‌ جغرافیای تاریخ جهانی آدمیان تعلق دارد. 

انسان‌هایی بزرگ و خدایی عالم و نیز فرآیند و برآیند کارنامه‌ عملیاتی و جهانی آنان به هیچ مرز و محدوده و موقعیت و مجموعه‌ای متعلق نیستند. خورشید را نمی‌شود مصادره کرد! 

خدای روشن و روشنگری (الله نور السّماوات و الارض...)، روشنای خورشید و خورشیدیان را برای همه‌ عالم و آدم خلق کرده است و «انسان» در این میان، اوجگیرانه‌ترین خلقت این نیکوترین خدای خالق خلاق؛ «فتبارک‌الله احسنُ الخالقین!» 

انسان نیکوترین و به‌درد بخورترین و دوست‌داشتنی‌ترین دستاورد آفرینش الهی‌ست؛ به گونه‌ای که به گفته‌ «قرآن» این انسانی‌ترین و مردمی‌ترین کتاب روی زمین هر که به ناحق، حتی اگر هم یک نفر از مردمان جهان را از میان بردارد، انگار که همه‌ آدمیان زمین را از میان برداشته است: «من قتلَ نفساً بغیرِ نفسٍ او فسادٍ فی الارضِف فَکانمّا قتل النّاسَ جمیعاً ...» (سوره مائده/ آیه‌ی 32) 

و حسین بن علی(ع) با چنین دیدگاهی‌ است که در هیچ نقطه‌ای از حرکات حیاتی‌ خویش، به هیچ وجه ابتکار و آغاز جنگ و جنگیدن را در دست نمی‌گیرد.
البته تردیدی نیست که او تغییر و تحول و ساماندهی مُصلحانه و اصلاحگرانه را در سر دارد اما اصلا درصدد کشت و کشتار و قلع و قمع و ویرانگری نیست. صلح و آرامشگری، شایسته‌ترین و موضع‌گیرانه‌ترین برخوردی ا‌ست که آدمیان جهان نسبت به یک دیگر می‌توانند داشت و تا وقتی که می‌شود گفت‌وگو کرد و نامه نوشت و سخن گفت، هیچ نیازی به جنگ و جدال و ستیزه‌گری نیست... و این، همه‌ آن چیزی‌ است که حسین بن علی(ع، به انسان و جهان عزتمندانه و عاقلانه و احیاگرانه ارزانی داشت!
 
والسلام...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها