طهمورث ساجدیصبا معتقد است کتابهای صادق هدایت را باید از نخستین آثار ایرانشناسی ملی بهشمار آورد. متاسفانه هدایت در ایران تنها با داستانهایش شناخته میشود اما وی زبان پهلوی آموخت و بعدها نیز جلال آلاحمد تحت تاثیر هدایت آثاری تالیف کرد.
عضو هیات علمی زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه تهران گفت: در اواخر قرن نوزدهم، مطالعات ایرانشناسی در مدرسه مطالعات علمی که الگویی از دانشگاههای فرانسه در تربیت محقق بود به بهترین وضع خود رسید که روی ایرانشناسی پیش از اسلام مطالعه داشت. پس از آن نیز دیوان منوچهری چاپ هندوستان به فرانسه ترجمه شد که بعدها ترجمه فارسی آن نیز به چاپ رسید.
این پژوهشگر ایرانشناس با بیان اینکه در اوایل قرن 20 از طریق احیای زبان سغدی، ایرانشناسی بار دیگر شکوفا شد، افزود: بیبرنامگی فرانسه در مطالعات ایرانشناسی با جنگ جهانی اول و دوم افت کرد و در این دوره ادبیات یا ترجمهای ارایه نشد. از نخستین آثار ایرانشناسی ملی باید به کتابهایی از صادق هدایت اشاره کرد. متاسفانه وی در ایران تنها با داستانهایش شناخته میشود. وی زبان پهلوی آموخت و بعدها نیز جلال آلاحمد تحت تاثیر هدایت آثاری تالیف کرد.
ایرانشناسی هنوز از زیر ذرهبین «ادوارد براون» میگذرد!
وی با اشاره به تز دکترای «هانری ماسه» گفت: ماسه درباره سعدی پژوهش کرد و نخستین تز تحقیقی مربوط به ایران را با عنوان «جستاری درباره سعدی» به چاپ رساند که پس از انقلاب اسلامی به فارسی ترجمه شد. ماسه همچنین آداب و رسوم ایران را برای نخستینبار مکتوب کرد. وی با استادانی چون پورداوود آشنا بود و با آنها همکاری داشت و بحث درباره ادبیات از این دوره به سمت رمان معاصر ایران رفت. پس از وی «لازار» که فارسی عامیانه را بهخوبی میدانست به ترجمه داستانهایی از جمالزاده و هدایت روی آورد. در جنگ جهانی دوم یک لهستانی با نام «ماخالسکی» به ایران آمد و فارسی آموخت و کتابی سه جلدی درباره تاریخ ادبیات فارسی به فرانسه ساده نوشت.
ساجدیصبا با بیان این که هیچ ایرانی تاکنون تاریخ ادبی ایران را ننوشته است، اظهار کرد: تاریخ ادبیات ایران نوشته شده اما پژوهشگران به تغییر مکتبهای ادبی در ایران و شکلگیری آنها نپرداختهاند. «هانری کوربن» نیز ایرانشناسی را به سوی فلسفه اسلامی برد. «لسکو» دیگر ایرانشناس فرانسوی با فاصله گرفتن از کُردشناسی، آثار صادق هدایت و افسانه نیما یوشیج را ترجمه کرد و به دلیل معرفی ادبیات فارسی قرن بیستم شهرت دارد. ادبیات معاصر یکصد سال عمر دارد و تنها با ترجمههایی از برخی داستانهای کوچک به فرانسه، نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. امروزه پژوهشگران همچنان برای شناخت ایران به آثار «ادوارد براون» مراجعه میکنند.
ایرانشناسی در چین از مسیر اروپا میگذرد
سپس محمدباقر وثوقی با موضوع «ایرانشناسی در چین؛ زمینهها و مسایل» سخن گفت، وی اظهار کرد: چین در فرهنگ ما نشان از دوری دارد اما فاصله ایران و چین از قرن شانزدهم میلادی تشدید شد تا دوره سلجوقیان ایران و چین هممرز و همسایه بودند و تبادل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی امری طبیعی بهشمار میآمد. ایرانشناسی در چین، هند و حوزههای دریایی شرق آفریقا با آنچه در اروپاست تفاوت دارد. اروپا با شرقشناسی به ایرانشناسی رسیده و مطالعات این حوزه، علمی کاربردی و برای پاسخ به جامعه اروپا در آنجا بهوجود آمده است.
این پژوهشگر با اشاره به این که در دوره اشکانی و ساسانی منطقهای میانجی بهنام سُغد وجود داشت، گفت: ایران میانجی تمدن چین و اروپا بود و چینیها اروپا را از چشم ایرانیان میشناختند. بنابراین جایگاه ایران بهعنوان واسطه و تبادل فرهنگها در متون قدیم اهمیتی دوچندان پیدا کرد. در «التفهم» ابوریحان بیرونی نیز ایران در مرکز نقشه قرار گرفته و به «دلِ جهان» شهرت دارد. اسلام نیز از مسیر ایران به چین رفته و این منطقه تحت تاثیر اسلام ماوراءالنهر بهشمار میآمد. همانطور که جامعه فارسیزبانان دریایی هند، آفاقی نامیده میشوند و در شرق آفریقا ایرانیان مهاجر به شیرازی شهرت دارند، در آسیای شرقی نیز فارسیزبانان به «خویخوی» معروفند.
نسخههای فارسی خطی چین در مطالعات نسخهشناسی اهمیت دارند
استاد تاریخ دانشگاه تهران با بیان اینکه ایرانشناسی در چین با ظرافتهای خاصی همراه است، افزود: نخست آنکه مفهوم ایرانشناسی در چین تنها مرتبط با تاریخ، ادب و فرهنگ نیست بلکه آمیخته با اسلامشناسی است. در دوره پهلوی اول و دوم درهای چین به روی مطالعات ایرانشناسی بسته شد و استادان در آن دوره برای آموزش زبان فارسی به افغانستان و تاجیکستان میرفتند تا اینکه این ارتباط دوباره و از 30 سال پیش بار دیگر از سر گرفته شد.
وثوقی بیان کرد: از سوی دیگر تولید نسخههای فارسی خطی در چین زمینه مهمی در مطالعات نسخهشناسی فارسی بهشمار میآید. مساله دیگر این که دانشگاههای چین، مطالعات ایرانشناسی را در پناه مطالعات غربی انجام میدهند و متفکران چینی در آینه پژوهشهای ایرانشناسان اروپا، ایرانشناسی را دنبال میکنند. در سالهای اخیر دانشجویانی از چین به ایران آمدهاند تا دسترسی مستقیم به متون ایرانی داشته باشند و امید ما به دانشجویان است که بتوانند ایرانشناسی در چین را دگرگون کنند.
ارمنیها از خاندان اشکانیان هستند
آندرانیک سیمونی، مدیرگروه زبان ارمنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز که در این نشست با موضوع «اهمیت منابع ارمنی در پژوهشهای ایرانشناسی» سخن میگفت، اظهار کرد: ایران از سه منظر فرهنگی، سرزمینی و سیاسی قابل بحث است. در حوزه فرهنگی، مرزهای ایران فرهنگی از جنوب چین تا حوزه رود نیل و از اورال تا یمن را دربرمیگیرد. ایرانِ سرزمینی نیز سرزمینهایی بهشمار میآیند که دورانی از ایران بودند و ایرانشناسی از این منظر به ایران نگاه میکند.
این پژوهشگر زبان ارمنی درباره وضعیت ارمنستان بیان کرد: فلات ارمنستان از فلات ایران جداست اما فرهنگ مشترکی دارند. ارمنیها اشکانی هستند و پس از اینکه ساسانیان در سال 226 میلادی برای از میان برداشتن تساهل و تسامح اشکانیان و وحدت دین، زبان و پرچم اردوان پنجم را از میان برداشتند، مدت 202 سال با دشمن خانوادگی خود (ساسانیان) درگیر بودند. در دوره اشکانیان، ارمنستان، ولیعهدنشین ایران بود و کوشان نیز بخشی بهشمار میآمد که فرد دوم پس از ولیعهد در آن مستقر بود. در سال 301 میلادی ارمنیها، مسیحیت را پذیرفتند و نخستین مملکت مسیحی شدند، در حالیکه نخستین قومی که تحت حکومت ایران به مسیحیت گرایش یافت، آشوریها بودند.
متون ارمنی از قرن پنجم تا دهم میلادی از ارزشمندترین منابع هستند
وی با بیان اینکه ارمنستان مسیحی در سال 387 میلادی به نسبت چهار بخش ایران زرتشتی و یک بخش به روم شرقی مسیحی (بیزانس) تقسیم شد، افزود: در بین سالهای 404 تا 406 یکی از بزرگان ارمنی به نام «مسروپ ماشتوس» به این نتیجه رسید که الفبا و فرهنگ مکتوب تنها عامل حفاظت در برابر فراموشی است، بنابراین از سال 406 تا پایان قرن پنجم میلادی ادبیات وسیعی به زبان ارمنی جدید تولید شد و نخستین کتاب ترجمه شده به ارمنی، کتاب مقدس بود. از سوی دیگر صدها نام شخص و مکان ایران در آثار ارمنی ثبت شدند. نخستینبار نام رستم در قرن پنجم در کتاب موسی خورنی دیده میشود. همچنین برای حمله اعراب چند منبع ارزشمند ارمنی مربوط به قرن دهم میلادی وجود دارد.
سیمونی با اشاره به مساله قتلعام ارمنیها در سال 1915 اظهار کرد: ارمنیها پس از این واقعه در سه بخش مهاجرت گستردهای داشتند. بخش بسیاری به ارمنستان شرقی (روس) و ایران پناهنده شدند و بخشی از آنها نیز از مسیر جنوب به سوریه و منطقه حلب رفتند. گروهی که به ارمنستان روس رفتند دچار بیماری تیفوس شدند و تلفات بسیاری دادند اما بزرگترین گروهی که نجات پیدا کردند، در ایران ساکن شدند و به همین دلیل در ادبیات ارمنی از این دوره به بعد ایران جایگاه ارزشمندی پیدا میکند.
این پژوهشگر در پایان سخنانش بیان کرد: بهصورت کلی میتوان اهمیت منابع ارمنی را از قرن پنجم تا دهم میلادی دانست چرا که تعلق خاطر به ایران در ادبیات ارمنی راه یافته بود و ایران پس از صفویه در جهان نیز مطرح شد. به همین دلیل منابع شناخت ایران بسیارند و نمیتوان منابع ارمنی را مرجع دانست. در هر حال گروه زبان و ادبیات فارسی باید پژوهشهای هندی، اردو، عربی، ترکی، ارمنی و گرجی را در کنار یکدیگر مطالعه کند تا مشترکات آنها در حیطه فرهنگی ایران مطالعه شود.
نشست «هماندیشی مسایل ایرانشناسی» که چهارشنبه (30 بهمنماه) در تالار استاد باستانیپاریزی دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد با پرسش و پاسخ و بیان دیدگاههای حاضران در حوزه ایرانشناسی به پایان رسید.
نظر شما