به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پیکهای نوروزی در سراسر ایران از کوهپایههای البرز و دشتهای گیلان و مازندران و شهرهای خراسان گرفته تا آذربایجان و فارس و همدان با اجرای مراسم و بازیهای نمایشی و خواندن اشعاری در وصف بهار و نوروز، نوید آمدن سالی نو را میدهند.
سابقه پیکهای نوروزی به زمانهای دور بازمیگردد و منابع از وجود این رسم در زمان هخامنشیان خبر میدهند. در «نوروز جمشیدی» میخوانیم: «در زمان جمشید از چند روز پیش از نوروز کوسانهای شاهی با عَلَم عید در شهر میگشتند و فرارسیدن نوروز را با موسیقی و سرود به آگاهی مردم رسانده و هزینه عید را از آنان میگرفتند.»
گیلان و نوروزخوانان بهاری
حسن مشحون در کتاب «تاریخ موسیقی ایران» درباره نوروزخوانی مردم گیلان مینویسد: «سرودهای نوروزی که با آهنگ مخصوص خود اکنون در مازندران و گرگان به پیشباز سال نو و روزهای نوروز میخوانند ظاهرا سابقه بسیار قدیمی دارد. اشعار قدیمی آن را ایرانیان پس از اسلام فراموش کردند و یا دگرگون کردند و اکنون اصل آنها در دست نیست لیکن از مضمون برگردان و موضوع آن میتوان دریافت که یادگاریهای پیش از اسلام است.»
نوروزیخوانها در زمره پیکهای نوروزی بهشمار میروند که آمدن بهار، شادی و سرسبزی را به مردمان نوید میدهند. از اینرو مورد احترام مردماند و هدایایی را از آنها دریافت میکنند.
در «جشنها و آیینهای ایران باستان» میخوانیم: «در سرزمین مازندران چند روز مانده به عید عدهای به نام نوروزخوان به دورهگردی در روستاها میپردازند و نوروزخوانی میکنند. بدینسان، که یکی از این دستههای نوروزخوانی اشعاری را در وصف نوروز و منزل و مقام هر صاحبخانه میسراید و همراهان در پایان هر آهنگی با او همصدا میشوند و از او پیروی میکنند و در پایان از صاحبخانه عیدی و مژدگانی میگیرند.»
نوروزنثار، آیین پیشواز نوروزی مردم قزوین
در قزوین پیش از فرارسیدن نوروز، دستههای نوروزخوانی از روستا به شهر میآیند که به این دستهها نوروزنثار میگویند. نوروزنثارها اغلب از آبادیهای کوههای شمالی قزوین یعنی الموت و رودبار میآیند.
در منظومه ویس و رامین، خمسه نظامی از جمله شرفنامه و هفتپیکر و همچنین تاریخ بیهقی اشاراتی به مراسم نوروزنثار در دربارهای غزنویان و سامانیان شده است اما قدیمیترین اثری که از نوروزنثار یاد میکند، شاهنامه فردوسی است. فردوسی در شاهکار بینظیرش این رسم را به زمان جمشید نسبت میدهد.
آذربایجان با تکمچیهایش به استقبال بهار میرود
در آذربایجان تکمچی، پیامآور نوروز است و در کوی و برزنها به راه افتاده و با خواندن اشعار، لحظاتی مردم را سرگرم میکند و از آنان پول و ارمغان و شیرینی دریافت میکند. تکمچی در واقع کسی است که یک تخته و یک دسته چوبی مخصوص را به هم کوبیده و از آن صدای جرینگ جرینگ درمیآورد. این آیین در برخی از شهرهای شمالی مانند آستارا نیز برگزار میشود.
در کتاب «آیینهای نوروزی» میخوانیم: «روستاییان اطراف اردبیل پیکهایی را به شهر میفرستند. اردبیلیها مقدم آنها را که نیکپی هستند و خوششگون با نقل و شیرینی گرامی میدارند. پیکها یک سینی بزرگ در دست دارند و شمعی در آن میافروزند و مقداری نقل و نبات و سبزه در سینی میگذارند و یک تمثال حضرت علی (ع) را در کنار آن مینهند و به در خانهها میآیند. گروهی از اینان عروسکی به شکل شتر در دست میگیرند، این شترک را با تخته میسازند و با آینه و تکهپارههایی از فرش و گلیم و منجوقهای مختلف زینت میکنند و دُمی بر آن میچسبانند و پری از مرغ یا خروس برسرش میگذارند و به آن تکه میگویند و آنها که این عروسک را به دست دارند، تکمچی نامیده میشوند.»
حاجیفیروز، مردی متعلق به تمام ایران
حاجیفیروز یکی از مشهورترین پیکهای نوروزی است که با صورت سیاهکرده و پیراهن و شلوار قرمز و کلاه منگولهدار همراه با دایره زنگی در کوچهها و خیابانهای بیشتر نقاط ایران به راه میافتد و اشعاری را با حالت مضحک به قصد شاد کردن مردم میخواند.
مهرداد بهار در کتاب «از استوره تا تاریخ» درباره حاجیفیروز مینویسد: «حاجیفیروز نیز بازمانده آیین بازگشت ایزد شهیدشونده یا سیاوش است. چهره سیاه او نماد بازگشت وی از جهان مردگان است و پوشاک سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و زندگی دوباره ایزد شهیدشونده و شادی او شادی زایش دوبارهای است که رویش و روزی را با خود میآورد.»
همچنین گفته میشود سیاهانی که از آفریقا به جنوب ایران کوچ میکردند، به علت ناآشنایی با زبان پارسی در هنگام شعر و ترانهسرایی بهطرز بسیار شیرین و خندهداری سخنان میگفتند و کم کم این آیین رنگ و جلای بیشتری یافت تا سبب شادی و خنده مردم شود.
کوسهگلین، یادگاری از روزگاران کهن
یکی دیگر از پیکهای قدیمی نوروز، بهویژه در مناطق سردسیر که زمستانهای سخت و طولانی دارد، رسم کوسه است. کوسه و عروسش مژده سپری شدن زمستان و آمدن بهار را میدهند. در کتاب «التفهیم» میخوانیم: «برنشستن کوسه چیست؟ آذرماه به روزگار خسروان، اول بهار بوده است و به نخستین روز از بهر فال(نیک) مردی بیامدی کوسه، برنشسته برخری، و به دست کلاغی گرفته و به بادبزن خویشتن باد همی زدی، و زمستان را وداع همی کردی و ز مردمان بدان چیزی یافتی و به زمانه ما در شیراز همی کردهاند.»
ابوریحان بیرونی در کتاب «قانون مسعودی» نیز اشارهای به این رسم با عنوان بهارجشن دارد و دیگر آثار قرن چهارم هجری مانند «مروجالذهب» مسعودی و «زینالاخبار» گردیزی از رکوبالکوسج و بهارجشن یاد شده است. امروزه نیز این رسم کم و بیش در روستاهای آذبایجان، همدان، ساوه و کردستان برگزار میشود.
نظر شما