از امریکا تا پاریس
کتاب «خاطرات محمد هاشمی» که با تدوین «فاطمه یابنده» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شده حاوی خاطرات وی است. محمد هاشمی کوچکترین برادر آیتالله هاشمی رفسنجانی است که به واسطه فعالیتهای برادرش در پیش از انقلاب با «الفبای مبارزه» آشنا شد. او با حضور در آمریکا در کنار فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی به ادامه تحصیل پرداخت و موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته اقتصاد از دانشگاه برکلی شد. در سال 1357 درحال نگارش تِز دکترای خود بود که امام خمینی (ره) عازم پاریس شدند. چهار روز بعد از اقامت امام در پاریس، به حضور امام رسیده و 114 روز در حساسترین لحظات تاریخ انقلاب در کنار امام حضور داشت. در نهایت در 12 بهمن 1357 همراه امام خمینی(ره) به ایران بازگشت.
فعالیت وی از مهر 1358 به عنوان مدیرعامل سازمان تعاون روستایی آغاز شد. دو ماه بعد با مسئولیت معاون مالی و اداری وزارت کشاورزی ادامه فعالیت داد. در زمان نخست وزیری شهید محمد علی رجایی به عنوان معاون سیاسی نخست وزیر و همزمان در سمت سرپرست وزارت امور خارجه مشغول خدمت شد. محمد هاشمی از سال 1360 به مدت 14 سال ریاست سازمان صدا و سیما بر عهده وی بود. همچنین در سال 1374 در وزارت امور خارجه حضور یافت. مدتی بعد در زمان ریاست جمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی و نیز ریاست جمهوری حجه الاسلام سید محمد خاتمی تا سال 1380 با عنوان معاون اجرایی فعالیت داشت. با توجه به سابقه وی در مجمع تشخیص مصلحت نظام (از سال 1375)، در سال 1387 به عنوان مسئول دفتر آیتالله هاشمی در آنجا ادامه فعالیت داشت. از سال 1386 نیز به ساخت چندین مرکز درمانی (کلینیک نجف اشرف و کربلا، بیمارستان شرق در مسگرآباد و موسسه تحقیقات آموزش و درمان سرطان) اقدام نمودهاند و در حال حاضر نیز مدیریت اجرایی این پروژهها به عهده وی است.
آغاز ثبت و ضبط خاطرات
به گزارش خبرنگار ایبنا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی با توجه به سابقه فعالیتها و عرصههایی که محمد هاشمی در آن حضور داشت، از سال 1384 شروع به ضبط خاطرات وی کرد. این مصاحبهها در 24 جلسه توسط مرتضی میردار انجام گرفت و در این مصاحبهها محمد هاشمی به شرح زندگی و خاطرات خود پرداخت که در نهایت این مطالب توسط فاطمه یابنده بازنویسی و بازخوانی شد.
فاطمه یابنده گردآورنده کتاب «خاطرات محمد هاشمی» در گفتگو با خبرنگار ما گفت: بعد از گردآوری مصاحبهها ابتدا خاطرات گردآوری شده، جهت تسریع در کار، فصل به فصل توسط نگارنده برای راوی (محمد هاشمی) خوانده میشد و موضوعات مورد بحث نسبت به فصل مورد نظر مشخص میشدند. سپس 49 مصاحبه تکمیلی انجام گرفت که برای تنظیم این مطالب، علاوه بر مطالعه کتابهایی که راوی در اختیار نگارنده قرار داده میشد، از دستنوشتههای وی که در طول مبارزه تهیه کرده بودند نیز استفاده شده است.
یابنده با اشاره به حجم بالای مطالب گردآوری شده گفت: حجم بالای این مطالب در نهایت منجر به این شد تا این کار در دوجلد تنظیم و چاپ شود. بطوریکه این کتاب به عنوان جلد اول، خاطرات محمد هاشمی را از ابتدا تا سال 60 دربرمیگیرد و در آینده وقایع سالهای بعد از آن نیز در جلد دوم منتشر شود.
کتابی با سه بخش
این کتاب در 3 بخش کلی با عناوین "سالهای قبل از انقلاب"، "پیروزی انقلاب اسلامی" و "انقلاب پیروز" گردآوری شده که هر بخش خود، به فصلهای متعددی تقسیم شده است. بخش اول که خود به چهار فصل تقسیم میشود، به سالهای قبل از انقلاب مربوط میشود، و در آن زندگینامه خانواده آقای هاشمی، دوران کودکی، نوجوانی و جوانی راوی، دوران تحصیل در قم و تهران، فعالیت در دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف) و سالهای فعالیت ایشان در آمریکا گنجانده شده است.
بخش دوم درباره پیروزی انقلاب اسلامی است که در دو فصل ارائه شده و دربرگیرنده حساسترین لحظلات لحظات تاریخ انقلاب است.
بخش سوم نیز با عنوان پیروزی انقلاب، در 3 فصل به تشریح مهمترین وقایع و رویدادهای کشور انقلابی، از زمان تشکیل دولت موقت و نیز چالشهایی که نظام نوپای جمهوری اسلامی با آن مواجه بود، پرداخته است.
در بخشی از این کتاب با عنوان «شایعه اعدام» میخوانیم:
ایامی که در تهران بودیم، سه چهار خانه عوض کردیم. یکی در خیابان نواب بود، زمانی در تهرانسر بودیم، مدتی هم مستأجر آقای مروارید بودیم.زمانی که در دروازه شمیران خانه داشتیم، آقای دعایی تحت تعقیب و فرار بود. یک شب با لباس مبدل به منزل ما آمد و فردای آن شب به سمت عراق حرکت کرد. بعد از خروج او ساواک به منزل ما ریختند و همه جا را گشتند. به دلیل این مسائل ما مرتب جایمان را عوض میکردیم. در این ایام هم اخوی مدام دستگیر میشد. دور اول محکومیتشان حق خروج از تهران را نداشتند. به فاصله کوتاهی دوباره دستگیر میشدند و باز هم مورد شکنجه قرار میگرفتند. رسیدگی به خانواده ایشان را من و دیگر برادرانم به عهده میگرفتیم و نمیگذاشتیم بچهها احساس تنهایی کنند. خریدی اگر داشتند، دکتری اگر لازم بود و اینطور مسائل را انجام میدادیم. در محکومیت دوم و بعدیشان دیگر اجازه ملاقات با ایشان را نمیدادند. ما هیچ خبری نداشتیم. ساواک برای آزار و اذیتهای روانی شایعه کرده بود که ایشان را اعدام کردهاند. مدام خبر اعدام ایشان میرسید، یا اینکه میگفتند ایشان حکم اعدام دارند. خیلی تلاش کردیم تا از ایشان خبری بگیریم. آقای ابوالفضل تولیت در آن ایام نائبالتولیه حرم حضرت معصومه (ع) بود که انسان خوب و متدینی هم بودند. از نظر سابقه مبارزاتی، با اعضای جبهه ملی و اللهیار صالح که از ملیون بود، ارتباط داشت. به دنبال تلاشهای ما آقای تولیت نامهای برای اللهیاری نوشت و به من داد. من هم به منزل اللهیار که در خیابان 16 آذر، روبروی دانشگاه تهران بود، رفتم تا بلکه بواسطه این نامه، اطلاعاتی کسب کنم. آن روز استوار ساقی هم با لباس شخصی (کت و شلوار) آنجا بود. ساقی خودش از علاقمندان و اعضای جبههی ملی بود.وقتی مرا آنجا دید جا خورد. فکر نمیکرد من با جبهه ملی رفت و آمدی داشته باشم. پیش از این در دستگیری دوم مرا دیده بود و میدانست که از تیپ مذهبیون هستم. همانجا اللهیار صالح سفارش کرد. ساقی هم اطلاعاتی داد و گفت به جهت ضربات شلاق، عصب پایشان صدمه دیده و خشک شده است. در حال حاضر هم به خاطر وضعیت جسمانیاش اجازه ملاقات ندارد و تحت مداواست...
در انتهای این کتاب نیز پس از گاهشمار، بخشی به تصاویر مربوط با موضوعات کتاب منتشر شده است. کتاب «خاطرات محمد هاشمی» با تدوین فاطمه یابنده در 384 صفحه و شمارزگان 2000 و با قیمت 12000 تومان توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی روانه بازار کتاب شده است.
انتهای پیام/
نظر شما