شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۴
افق روشن است/ جشنواره امسال با سال‌هایی که میانمایه‌ها تصمیم می‌گرفتند متفاوت است

علی‌اصغر شیرزادی، داستان‌نویس در یادداشتی که به بهانه برپایی هشتمین جشنواره شعر فجر برای ایبنا ارسال کرده، نوشته است: آسوده از نگرانی بابت هر اظهارنظر و انگ و برچسب، معتقدم جشنواره امسال شعر، با جشنواره‌های چند سال اخیر که عده‌ای معدود و میانمایه در دایره‌ای مسدود، داوری شاعران را حق انحصاری و موروثی خود می دانستند، متفاوت برگزار می‌شود.

خبرگزاری کتاب،علی اصغر شیرزادی-داستان نویس: از دیدگاه یک شهروند جست‌وجوگر با انگیزه‌ای حرفه‌ای –در کسوت یک داستان‌نویس- همواره پویشی داشته‌ام برای شناخت مردم و سرزمینم. بر این روند تأملی ناگزیر هم دارم بر مجموع رویدادها. چنین است که در چند ماه گذشته تلاش‌های بارز و نوگرایانه‌ای را که برای برگزاری هشتمین جشنواره شعر فجر بازتابی غالباً پرسش برانگیز داشته و دارد، به مثابه یک «اتفاق» متفاوت فرهنگی دنبال کرده‌ام.

در این رهگذر اما نه درون گود بوده‌ام و نه چندان دور از گود. تنها به انگیزه دلبستگی درونی و دیرین به شعر و شاعران و در نهایت به ادبیات یگانه و بی همانند ایران دیروز و امروز، بدون آن‌که خودآگاهانه بخواهم و بدانم، برگزاری این جشنواره را با مایه‌هایی از بیم و امید انتظار کشیده‌ام.

در همین آغاز مقال، شاید لازم باشد به تأکید بگویم که لابد بنا به سرشت و تربیت و تجربه‌ام، خود را روشنفکری لمیده در دایره بسته جامعه آماری گروه‌ها و به اصطلاح «باند»های غالباً حقیر و خود ساخته، هرگز ندیده‌ام. از دیگر سو، سینه چاک «روابط عمومی» و سرک کشنده به هر جا و همه جا که نشان می‌داده‌اند –به خیالی خام!- نام و نانی نصیب می‌سازند، نبوده‌ام و نیستم. به همین دلیل، شاید چه خودآگاهانه و چه با برانگیختگی خود بنیاد ضمیر ناخودآگاه، به هشتمین جشنواره شعر دل بسته‌ام و برکنار از پیش داوری و رها از کوله بارهای ثبوت گرایی و قطعیت زدگی ذهنی که شاید –به هر دلیل موجه یا نا موجه- دامنگیر بخشی اشخاص محترم و کم و بیش صاحب اهلیت بوده و کماکان ادامه یافته، این جشنواره را رصد کرده‌ام. ماحصل و کیفیت این رویکرد را در حیطه بضاعت اندک اندیشگی‌ام، و صد البته بدون دخالت دادن مجموعه پسند و نگرش سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی‌ام، با روشنی و صراحتی برآمده از تجربه‌هایم به سالیان، در خور تأمل و یحتمل تحسین توأم با نقد دریافته‌ام.

اکنون پیش از طرح نکته‌هایی چند حول اهمیت این جشنواره، صمیمانه و به کلی آسوده از نگرانی بابت هر اظهار نظر و «انگ» و «برچسبی» که ممکن است برخی مدعیان به اصطلاح «روشنفکری» نثارم کنند، می‌گویم که وجدان و شرف انسانی و روشنفکری حقیقی حکم می‌کند همین‌جا به صراحت و روشنی بنویسم: «این جشنواره –به اقتضای ضرورت‌های دوران- یکسره متمایز و متفاوت است از همه جشنواره‌هایی که در چند سال گذشته -باری به هر جهت و به هر حال کلیشه‌ای- برگزار می‌شد و همواره و بدون استثناء، عده‌ای معدود و مشخص و «میانمایه» فقط و فقط در دایره‌ای مسدود، داوری و برگزیدن شاعران مثلاً «برتر و برگزیده» را حق انحصاری و حتی موروثی! خود می‌دانستند. در آن روند بود که چشم بسته و انگار به دستوری از پیش صادر شده، «جایزه» می‌دادند. به تعبیری، در دایره بسته و تاریکشان ـ اگر اجازه می‌یافتند ـ بر موجودیت هنری و تفکر و گوهر یگانه شعری بسیاری از شایسته‌ترین شایستگان این عرصه، خط قطعی بطلان می‌کشیدند.

این بار اما، گویا با در نظر گرفتن مجموع شرایط، و گریزناپذیری دیالکتیک هر اتفاق و همه اتفاق‌ها در همه عرصه‌های حیات و سرنوشت یک ملت و همه ملت‌های جهان، کار و حرکت از لون و جنس دیگری است. فقط چشم‌ها را باید گشود و پیش داوری‌ها و ذهنیت‌های ثبوت‌گرا را که با قطعیت‌های برگشت‌ناپذیر، هرچیز و همه چیز را یا کاملاً سیاه می‌بینند یا یکسره سفید، کنار گذاشت.

به هر تقدیر، ضرورتی مبرم حکم می‌کند که به اجمال بگویم آقای عبدالجبار کاکایی ـ دبیر این جشنواره را ـ از طریق خواندن و بازخوانی شعرهای زلال، قوی و ریشه‌دار و ماندگارش، از سالیان پیش می‌شناسم. در چندین دیدار هم که با او طی سالها و در حیطه بحث و گفتگوهای فرهنگی داشته‌ام، این شاعر شاخص و تثبیت شده را صاحب شخصیتی نیرومند و متعادل یافته‌ام. بی‌گمان انتخاب عبدالجبار کاکایی بازمی‌گردد به ارزش‌های ویژگی بارز کار و هنر و فرزانگی او که خبرگان این عرصه به نیکی می‌دانند با همه جان و وجود دلبسته انقلاب است و عمری به آبرو بر سر اعتقاد و یقین و باور کارساز خویش ایستاده و پای فشرده است؛ البته بری و برکنار از جزمیت و یکسویه‌نگری و فرصت‌طلبی‌های عافیت‌طلبانه.

سخن کوتاه، این واقعیت را هم طی چند ماه گذشته دریافتم که هشتمین جشنواره شعر فجر و به تبع آن ـ بسیار بیش از هر کس دیگری ـ عبدالجبار کاکایی، هر روز، به مثابه موجودیتی آسیب پذیر، لزوماً از تمام توان و هوشمندی همواره پا به رکاب و نجیبانه خود بهره‌ها می‌گرفت تا در میان سندان مخالفانی که به هر دلیل و علت سرعناد با این جشنواره داشته و دارند و بهار خود را جاودانه بر مدار می‌خواهند، از یک سو و از دیگر سو زیر ضربه‌های کور پتک عده‌ای از شاعران خارج‌نشین و بعضاً سترون شده، دشواری‌های طاقت‌شکن را تاب بیاورد. خوشبختانه عبدالجبار کاکایی از این گذرگاه سخت و صعب هم گذشت و امید می‌رود که با انجام رسالت و وظیفه خطیر خود، به نیاز دوران در عرصه شعر و شاعری امروز ایران پاسخی سزاوار و درخور دهد. چنین باد. افق روشن است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها