خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- رسول آباديان: گرچه نقش و توانايي يك مترجم و همچنين اعتبار ادبي او در پررنگ تر شدن يك اثر ادبي باارزش ميتواند نقش ایفا کند اما اين را هم بايد گفت که اثري كه براي ترجمه انتخاب مي شود نیز بايد داراي حدي از استانداردهاي اصولي در نويسندگي باشد و مترجم آگاه به زير و بم هاي ادبي جهان بدون شك در اين مسير بهترين ها را انتخاب خواهد كرد.
كتاب «تيستوي سبزانگشتي» ازآن جمله كارهايي است كه چندين بار در ايران تجديد چاپ شده و هربار هم مورد توجه قرارگرفته است. موفقيت اين كتاب در كشورما و درجهان شايد به اين دليل باشد كه شخصيت مثال زدنياش «تيستو» سوار برتخيلي قدرتمند، توانايي اين را پيدا ميكند كه تغييراتي جزئي در دنياي پيرامون خود به وجود بياورد.
يكي از مشخصات خلق اثر ادبي براي نوجوانان اين است كه بتواند براي لحظاتي خواننده را وادارد كه خود را به جاي قهرمان اصلي فرض كند و قهرماني كه با گل ها عجين است و دنياي خشونت بار و جنگ و گريز بزرگترها را بر نمي تابد قطعا در اين ميان شانس بالاتري دارد.
تيستو شخصيتي است كه جهاني مستقل از تخيل و تفكر نوجوانانه براي خودش ساخته وسلوكي فردي پديد آورده كه به شدت انساني است و مدام با اين سوال كلنجارمي رود كه چرا مردم با هم كنار نمي آيند تا زندگي شان به خوبي و خوشي بگذرد؟ او شخصيتي است كه نمي تواند بپذيرد آدم بزرگ ها با عقايد و افكار از پيش ساخته شده دنيا را به او بشناسانند. وی شخصيتي عاصي و ناراحت نيست و سعي مي كند همه نامرادي ها را با عينك خوش بيني ارزيابي كند و تاثيري مثبت ايجاد كند.
خواننده در كل رمان «تيستوي سبزانگشتي» با آدم هاي بد مطلق يا خوب مطلق رودرو نمي شود بلكه آدم هاي اين اثربه دو گروه ديگر يعني كساني كه«بيشتر» مي فهمند وكساني كه«كمتر» مي فهمند تقسيم شده اند.
نقطه اوج اين اثر زماني است كه تيستو براي جلوگيري از يك جنگ دهانه توپ ها را پر از گُل مي كند و منتظر مي ماند كه بزرگترها برخوردي شديد با او داشته باشند:«...اين آدم بزرگ ها موجودات عجيبي هستند. همين آقاي تروناديس به من گفته بود كه همه با جنگ مخالفند. گفته بود جنگ بلايي است چاره ناپذير و از دست هيچ كس هم كاري بر نمي آيد. اما حالا كه من توانسته ام جلوي يك جنگ را بگيرم ، عوض اين كه همه خوشحال باشند، عصباني هم شده اند!آقاي پدر كه طي اين راهپيمايي طولاني ، بدون آن كه متوجه باشد، تنه محكمي هم به آقاي تروناديس زده بود، ناگهان فرياد زد: آخ اگه دستم به آن بخت برگشته اي كه توي توپ هاي من گل كاشته مي رسيد و آقاي تروناديس گفت: آه اگر مي توانستم پيدايش كنم!ولي شايد يك نفر مسوول اين كار نباشد، شايد كار ازما بهتران باشد،بايد دنباله اين كار را گرفت،شايد خيانتي در كار باشد.
و شما مي دانيد كه تيستو پسر شجاعي بود. در را بازكرد، مستقيم رفت زير چلچراغ بزرگ كريستال كه از بالا درست وسط قالي بزرگ آويزان بود. ايستاد روبروي تصوير آقاي پدر بزرگ ، نفسي تازه كرد و گفت: اين من بودم كه توي توپ ها گل كاشتم!....»
كتاب«تيستوي سبزانگشتي» در ميان كارهاي حوزه نوجوان، كتابي قابل تامل است. كتابي كه هم اعتماد به نفس را آموزش مي دهد و هم صفاي باطن را، هم مبلغ انساندوستي است و هم همه اجزاي عالم را سبز و شاداب مي خواهد:«شايد فكر كنيد آدم بزرگ ها يواش يواش به شك افتادند و با خودشان گفتند: خب،هرجا كه تيستو مي رود، گل هاي اسرار آميز هم مي رويند، پس حسابي مراقب تيستو باشيم. اما اين شماييد كه اين فكربه سرتان زده است، چون مي دانيد كه تيستو انگشتان سبز كننده دارد. همان طور كه قبلا برايتان گفتم، آدم بزرگ ها فكرهاي از پيش ساخته شده اي دارند و هرگز خيالبافي نمي كنند و هرگز هم نمي توانند فكر كنند كه چيز ديگري هم غير از دانسته هاي آن ها مي تواند وجود داشته باشد...»
چاپ جديد رمان«تيستوي سبزانگشتي» با شمارگان هزار نسخه و قيمت هفت هزار و 500 تومان از سوي نشر ماهي منتشر شده است.-
دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۵
نظر شما