سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۸
بانو،‌ حال شما که خوب نیست، دل کتاب‌ها گرفته است!

استاد پوراندخت سلطاني از پيشكسوتان رشته كتابداری و کتابخانه ملي و علم اطلاعات و دانش شناسي كشور که تاكنون ده ها اثر از او در زمينه هاي تخصصي منتشر شده و از همه مهم‌تر شاگردان بسیاری را تربیت کرده است، متأسفانه در بستر بيماري است و شاید این نوشته ادای دینی مختصر باشد به سال ها تلاش بانوی کتابداری ایران.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- محمد عکاف: سال 1391 بود که موضوع تغییر نام رشته کتابداری داغ شد. شما صدایتان در آمد و گفتید: اسمش را عوض کنید، «من کتابدار می مانم!» و این ماجرای همیشه شماست؛ سرسخت، نگران و مهربان.

این روزها یاد همان حرف های داغتان افتادم که در حمایت از رشته کتابداری گفتید: «لزومی ندارد به تغییر نام، قرار است چه نامی بگذاریم؟ شکسپیر می گفت گل رز همیشه بوی گل رز می دهد حتی اگر اسم آن را تغییر بدهیم. حالا ما می خواهیم چه کار کنیم؟ بدبختی این است که کتابدارهای قدیمی و و باتجربه در صحنه نیستند تا راه و چاه را نشان بدهند. به نظر من هر وقت کتابدارها دانش پیدا کنند، ارزش خودشان را هم به‌دست می آورند. اسم عوض کردن دردی را دوا نمی کند. واقعاً کجای دنیا این کار را کرده اند؟ باید کارمان را بلد باشیم وگرنه اگر اسم را هم عوض کنیم شاید فردا باعث تمسخر ما بشود. محتوی باید درست شود، کارها باید درست انجام شود و کتابداران باید قوی شوند تا این حرفه ارتقا پیدا کند، من همیشه خودم را کتابدار می دانم و به آن افتخار می کنم حالا چه اسمش عوض بشود و چه نشود!»

وقتی از كتابخانه‌هاي بدون مرز و ديوار یا همان کتابخانه های مجازی صحبت شد بازهم جایگاه کتابداران را فراموش نکردید و گفتید: «خوشبختانه در ايران اكثر كتابخانه‌ها لااقل از تجهيزات رايانه‌اي و امكان اتصال به اينترنت و بهره‌گيري از آن برخوردارند. در كتابخانه هايي كه امكانات فناوري نوين اطلاعاتي كمتري در اختيار دارند اين كتابداران تحصيلكرده و باتجربه هستند كه زحمت ارایه خدمات هرچه بهتر و بيشتر را تحمل مي‌كنند.»

همیشه دغدغه داشته اید نه برای خودتان بلکه برای کتاب و کتابداران اما در این نوشته حتی نمی خواهم از این دغدغه هم بگویم. می خواهم از نقش شما در تربیت آدم ها بگویم. شما خواسته یا ناخواسته هرجا که بوده اید کارخانه آدم سازی درست کرده اید و جالب این‌که خیلی از دوستداران شما از جماعت کتابداران نیستند و آدم هایی هستند که شاید یک بار شما را دیده اند و دقایقی با شما گفت و گو کرده اند.

خیلی هایی که می شناسمشان شاید اهل کتاب باشند اما از کتابداری سررشته ای ندارند اما عاشق شما هستند؛شمایی که با مهرورزی زندگی کردن یا بهتر بگویم درست زندگی کردن را به خیلی ها یاد دادید.

خیلی ها هم مثل من در کنار درس زندگی، خوب «گزارش نوشتن» را از شما یاد گرفتم اگرچه شما روزنامه نگار نبودید یا حداقل ادعایش را نداشتید.

هنوز هم سر کلاس های درس گزارش نویسی «نامه ای از پیش کنفرانس ایفلا»ی شما را در اختیار دانش پژوهان قرار می دهم تا از این گزارش شما، جذاب و دقیق نوشتن را که پایه گزارش نویسی است یاد بگیرند.

پس شما نه تنها بر گردن کتابداران بلکه روزنامه نگاران هم حق دارید.

این روزها جای شما فقط در کتابخانه ملی خالی نیست. اصلاً جای شما خالی نیست چون همه کتاب ها و کتابخانه ها لحظه های حضور شما را تداعی می کنند. می دانم که این روزها حالتان خوب نیست اما بانو، حال شما که خوب نیست، دل کتاب ها گرفته است.-

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها