چاپ سیزدهم کتاب «معنی هنر» اثر هربرت ادوارد رید با ترجمه نجف دریابندری توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
این کتاب در اصل سلسله مقالاتی بوده که سر هربرت رید در سال 1931 برای مجله «لیسنر» نوشته بود و سپس آنها را بهصورت یک کتاب گردآوری کرده است. در ظرف حدود چهل سالی که از انتشار «معنی هنر» میگذرد، این اثر همیشه در ردیف کتابهای زنده مبحث هنر بوده است و میتوان گفت که اکنون دیگر به صورت یک متن کلاسیک فروتن در توضیح مفاهیم اساسی هنر و تشریح جنبشهای عمده هنری درآمده است. شکلگیری این کتاب از آن موارد فرخندهای است که یک کوشش اتفاقی به پدید آمدن یک اثر ماندنی منجر میشود.
کتاب «معنی هنر» بررسی کوتاه و در عین حال جامعی است در زمینه ابعاد و جنبههای گوناگون هنرهای تجسمی و به ویژه نقاشی و مجسمه سازی است که در آن تعریفهایی از هنر، زیبایی، حس جمالشناختی و از این قبیل عرضه شدهاند. از اینها گذشته خواننده در این کتاب شیوه نگریستن به آثار هنری را میآموزد و با سبکهای مختلفی چون گوتیک، باروک، روکوکو، رئالیسم، ناتورالیسم و غیره آشنا میشود.
نویسنده از تعریف هنر و حس زیبایی گرفته، تا مکتبها و ویژگیهای هنری تمدنهای باستان و دیدگاههای هنرمندان و اندیشمندان صاحب نام در این حوزه همه را به خوبی بیان می دارد. وی علاوه بر اختصاص سرفصل های معین به تک تک موضوعات، کلیه مطالبش را در سه بخش دسته بندی کرده است؛ در بخش اول و دوم هنر را از منظر تماشاگر تحلیل می کند و در بخش سوم هنر را از منظر هنرمند.
هربرت رید در بخش نخست به تعریف هنر و مشخص کردن معنی اصطلاحات آن پرداخته، در بخش دوم به رویکرد زیبا شناسی اشاره می کند و در این خصوص بحثش را از نخستین یافتههای مردم شناسان و هنر «ما قبل تاریخ» آغاز میکند و تا دورههای باستانی و رنسانس و عصر حاضر ادامه می دهد و در نهایت در بخش سوم به دنبال پاسخگویی به سؤالاتی در خصوص «هنرمند چه می کند؟» و «نقش هنرمند در جامعه چیست؟» از دیدگاه صاحب نظران مطرحی چون تولستوی و ماتیس بر می آید.
در بخشی از کتاب «معنی هنر» میخوانیم: کلمه ساده «هنر» غالبا مربوط به آن هنرهایی است که ما آنها را به نام هنر «تجسمی» یا «بصری» میشناسیم. اما اگر درستش را خواسته باشیم باید هنر ادبیات و هنر موسیقی را هم دربر بگیرد. پارهای از خصائص میان همه هنرها مشترک است و هرچند که در این یادداشتها سر و کار ما بیشتر با هنرهای تجسمی خواهد بود، تعیین اینکه چیزی درمیان همه هنرها مشترک است بهترین آغاز تحقیق ماست.
تعریف هنر
شوپنهاور نخستین کسی بود که گفت همه هنرها میخواهند به مرحله موسیقی برسند. این گفته بارها تکرار شده و منشأ اشتباهات فراوانی بوده است؛ ولیکن حقیقت مهمی را بیان میکند. چراکه شوپنهاور کیفیات انتزاعی موسیقی را در نظر داشت. در موسیقی – و فقط در موسیقی – هنرمند میتواند مستقیما با مخاطب خود طرف بشود، بی وساطت وسیلهای که عموما برای مقاصد دیگر هم بکار برده شود. معمار باید غرض خود را به زبان عمارت بیان کند، که بعضی فوائد مصرفی هم دارند؛ شاعر کلمات را بهکار میبرد، که در محاورات روزمره نیز به کار میروند؛ نقاش معمولا به زبان تصاویر جهان قابل رویت سخن میگوید؛ فقط آهنگساز است که به آزادی کامل میتواند از ضمیر خویشتن اثری پدید آورد که هدف آن چیزی جز لذت بخشیدن نیست. اما همه هنرمندان نیتشان لذت بخشیدن است؛ و سادهترین و معمولترین تعریف هنر این است که بگوییم هنر کوششی است برای آفرینش صور لذتبخش. این صور حس زیبایی ما را ارضاء میکنند، و حس زیبایی وقتی راضی میشود که ما نوعی وحدت و هماهنگی حاصل از روابط صوری در مدرکات حسی خود دریافت کرده باشیم.
حس زیبایی
هر نظریه کلی در باب هنر باید با این فرض آغاز شود که انسان در برابر شکل و سطح و حجم اشیائی که حاضر بر حواس او باشند واکنش نشان میدهد، و بعضی از این آرایشها در تناسب شکل و سطح و حجم اشیاء منجر به احساس لذت میشوند. درحالیکه نبودن آن آرایشها باعث بیاعتنایی یا حتی ناراحتی و اشمئزاز است. حس تشخیص روابط لذتبخش همان حس زیبایی است؛ حس مقابل آن، حس زشتی است. البته امکان دارد که پارهای از مردم بر تناسباتی که در جسمیت اشیاء هست، آگاه نباشند. همانطور که پارهای از مردم کور رنگند، پارهای هم ممکن است نسبت به شکل، سطح و حجم کور باشند. اما همانطور که مردم کور رنگ نسبتا نادرند، به انواع دلایل میتوان باور داشت مردمی هم که یکسره از از سایر اوصاف بصری اشیاء غافل باشند،به همان اندازه کمیابند. احتمال قویتر این است که این مردم قوایشان پرورش نیافته باشد...
چاپ سیزدهم کتاب «معنی هنر» در 245 صفحه، با شمارگان سه هزار جلد و با قیمت 13هزار تومان توسط انتشارات علمی و فرهنگی روانه بازار کتابی شده است.
نظر شما